روضه شب هشتم محرم؛
ای جوانان بنی هاشم بیایید، علی را تا دم خیمه رسانید
شب هشتم محرم بنام علی اکبر بن الحسین علیه السلام اولین نفر از خانواده بنی هاشم است که روز عاشورا به میدان جنگ و گودال قتلگاه رفت .
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، شب هشتم محرم منسوب است به حضرت علیاکبر، فرزند ارشد سیدالشهداء علیهماالسلام که در خلق و خو بیشترین شباهت را به پیامبر اسلام (ص) داشت.
نامگذاری شب و روزهای محرم
هر یک از شبهای ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیتها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نامگذاری شده و نامگذاری شبهای محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است.
این کار از ناحیه ذاکران اهل بیت (علیهمالسّلام) به تقلید از شبهای خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است.
۱ - نسب علیاکبر
حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) پسر بزرگ امام حسین (علیهالسلام) در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى، متولّد شد. مادرش لیلی دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثَقَفى است.
بیشتر منابع کهن تاریخی از او با لقب علیاکبر یاد کردهاند.
علّت نامیده شدن او به «علی اکبر»، این بود که امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدّت علاقهاى که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت.
از این رو، اوّلى به «علىِ اکبر» و دومى به «علىِ اوسط» و سومى به «علىِ اصغر» معروف شدند. کنیه او ابوالحسن میباشد.
شمارى از بزرگان، مانند شیخ طوسی و شیخ مفید، امام زین العابدین (علیهالسلام) را بزرگترین فرزند امام حسین (علیهالسلام) دانستهاند؛ ولى این نظریّه خلاف رأى مشهور سیره نویسان و نَسَب شناسان است.
گفتنى است که مادر لیلى، یعنى مادر بزرگ على اکبر، میمونه دختر ابوسفیان بوده است و به همین جهت، بر پایه گزارشى، معاویه او را شایستهترین فرد براى خلافت مى دانست و او را چنین توصیف کرد: «شایستهترین فرد براى این کار (خلافت)، على بن الحسین بن على (علیهماالسلام) است».
البتّه این سخن معاویه، در واقع، یک موضعگیرى سیاسى، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مىدانسته است.
۲ - شباهت به پیامبر
حضرت علیاکبر از نظر ظاهر و خُلق و خوی بسیار شبیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود بهطوری که هر وقت اهل بیت (علیهمالسّلام)، مشتاق دیدار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میشدند، به او مینگریستند.
او چنان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شباهت داشت که امام حسین (علیهالسّلام) هنگام وداع با وی رو به آسمان کرده و فرمود: «اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ»؛ «خداوندا! تو بر این قوم گواه باش، جوانی به مصاف آنان میرود که از نظر خلقت و خُلق و خُوی و سخن گفتن شبیهترین مردم به رسول توست، ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو میشدیم به سیمای این جوان مینگریستیم.
۳ - اولین مبارز بنیهاشم
بنابر گزارش اکثر منابع تاریخی، حضرت علیاکبر نخستین فرد از بنیهاشم بود که در کربلا به میدان رفت و شهید شد.
چنانکه در زیارتنامه حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) آمده است: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَوَّلَ قَتیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلیلٍ مِنْ سُلالَةِ اِبْراهیمَ الْخَلیلِ صَلَّ اللّه ُ عَلَیْکَ وَ عَلی اَبیکَ»؛ «سلام بر توای اولین شهید از نسل بهترین سلاله پاک از سلسله ابراهیم خلیل (علیهالسّلام)، درود خداوند بر تو و پدرت باد.»
۴ - اذن جهاد
از میان جوانان بنیهاشم، پیش از همه، حضرت علیاکبر (علیهالسّلام) آماده جنگ شد، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و با ناامیدی از بازگشت او، نگاهی مأیوسانه به قامتش انداخت و آنگاه چشمانش را به زیر افکند. سپس رو به آسمان کرد و گریست، آنگاه فرمود: «اللَّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً وخُلُقاً ومَنطِقاً بِرَسولِکَ صلى اللَّه علیه وآله، وکُنّا إذَا اشتَقنا إلى نَبِیِّکَ نَظَرنا إلَیهِ.»
سید بن طاووس گوید: کسی جز دودمان حسین (علیهالسّلام) با او نمانده بود.
علیاکبر (علیهالسّلام) که از زیباترین مردم بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت و آن حضرت هم اجازه داد.
امام حسین علی اکبرش را با ناامیدی ازبازگشتش به میدان فرستاد
آنگاه به او نگریست، نگاه کسی که از او ناامید شده است. «ثُمَّ نَظَرَ إلَیهِ نَظرَةَ آیِسٍ» آنگاه به آواز بلند این آیه را تلاوت کرد: (اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)؛
«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان و (دودمانی) بودند که از نظر پاکی و تقوا و فضیلت، بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد.»
۵ - عطش در میدان نبرد
آنگاه علی بن حسین (علیهماالسّلام) بر آن سپاه تاخت و این رجز را میخواند:
من علی پسر حسین پسر علی (علیهالسّلام) هستم، سوگند به خانه خدا ما به نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولیتریم از شبث و شمر دون، آنقدر به شمشیر بر شما میزنم تا شمشیر بپیچد و بتابد؛ زدن جوان هاشمی علوی، امروز از پدرم حمایت میکنم، قسم به خدا که نباید پسر زیاد دعی درباره ما حکم کند.وی مدتی جنگید.
پیکار سخت او را تشنه کرد، به سوی خیمه آمد و عرضه داشت: «پدر جان! تشنگی مرا هلاک میکند و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخته.
آیا امکان دارد برای من شربت آبی تهیه کنید تا نفسی تازه کرده و در دفع دشمنان نیرو بگیرم؟»
هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان نبرد با اسب و تشنگی، همه و همه بر علیاکبر سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام آب خواست.
امّا امام حسین (علیهالسّلام) با شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود: پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و نتوانم آن را بر آورده سازم.
امام (ع) انگشتر خودش را به او داد و فرمود: آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به زودی به دست جدّت سیراب شوی.
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
۶ - شهادت علیاکبر
حضرت علیاکبر با وجود تشنگی شدید جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند.
علیاکبر (علیهالسّلام) بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را میزد تا آنکه مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
خوارزمی مینویسد در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
در مقاتل آمده است که وی، چون در آستانه شهادت قرار گرفت، ندایش بلند شد: «یا اَبَتاه هذا جَدّی رَسُولُ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَدْ سَقانی بِکَاْسِهِ الْاَوْفی شَرْبَةً لا اَظْمَاُ بَعْدَها اَبَداً»؛ «بابا! این جدّم رسول الله است که مرا با کاسهای از آب گوارا سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شدم.»
امام حسین علیه السلام در سوگ علی اکبر علیهما السلام
امام سریعاً به بالین علیاکبر آمد و با چشمانی اشکبار فرمود: «قَتَلَ اللّه ُ قَوْماً قَتَلُوک»؛ «پسرم! خداوند بکشد آنانی را که تو را کشتند.»
آنگاه خم شد، صورت بر چهره خونآلود علی نهاد؛ «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ» سپس اضافه کرد: «علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا»؛ «بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»
در ماجرای شهادت علیاکبر (علیهالسّلام) حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با سرعت از خیمهها بیرون آمد و فریاد زد: «وای برادرم، وای فرزند برادرم» و خود را بر پیکر آن جوان انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد.
آنگاه به جوانان بنیهاشم گفت: «اِحمِلوا أخاکُم؛ برادرتان را به خیمهگاه ببرید.» جوانان، او را بردند و در جلوی خیمهای که در مقابل آن میجنگیدند بر زمین نهادند.
گروهی از قبیله بنیاسد، جسد او را در کنار پدرش امام حسین (علیهالسلام) به خاک سپردند.
سن علی اکبر هنگام شهات
درباره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا، اختلاف نظر وجود دارد؛ منابع سن وی را هنگام شهادت، ۱۸، ۲۳، ۲۵ یا ۲۸ سال ضبط کردهاند.
لیکن بنا بر نظریّه مشهور که وى بزرگتر از امام زین العابدین (علیهالسلام) بوده است و با عنایت به این که امام زین العابدین هنگام واقعه عاشورا، بیست و سه سال داشته، باید سنّ على اکبر، بیش از این باشد و لذا گزارشهاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت عثمان» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت، درباره سن ایشان، واقع بینانهتر به نظر مىرسد.
منبع: ویکی فقه