ابن زیاد که بود و چه کرد ؟
عبیدالله ابن زیاد یکی از عاملان اصلی قتل امام حسین و اهل بیت ایشان علیهم السلام بود که شش سال پس از واقعه عاشورا به قتل رسید.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ،عبیدالله ابن زیاد پس از واقعه کربلا در روز دهم محرم سال ۶۷ هجری ـ یعنی تنها شش سال بعد و درست، در همان روزی که امام حسین (ع) به شهادت رسیده بود در قیام مختار کشته شد.
عبیدالله بن زیاد که بود؟
عبیدالله بن زیاد بن ابیه مشهور به ابن مرجانه یا ابن زیاد (۲۸ ه. ق - ۶۷ ه. ق)
فرمانده نظامی مشهور امویان و از عوامل اصلی کشته شدن حسین بن علی و همراهانش بود.
وی از کنیزی به نام مرجانه زاده شد.
برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خواندهاند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد.
پدرش زیاد بن ابیه، از سرداران و حکمرانان اموی بود؛ که در سرکوب شورشها در مناطق اسلامی، به قساوت و بیرحمی شهرت داشتهاست.
در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو، وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خواندهاند.
گفتهاند که ابن زیاد، بسیار خشن، بیرحم و بی پروا بوده و برخی از زندگینامهنویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کردهاند چنانکه نقل کردهاند، در سرکوب خوارج در بصره، خشونتی شگفتانگیز از خود نشان داد.
عبیدالله والی بصره بود و یزید او را در سال ۶۰ ه. ق پس از آشفتگی اوضاع کوفه، با حفظ سمت به امارت این شهر گماشت و سرکوب قیام حسین را به او سپرد.
او در سال ۶۵ه. ق نیز قیام توابین را در عراق سرکوب کرد. عبیدالله بن زیاد به سبب نقشی که در واقعه کربلا داشت، از شخصیتهای منفور نزد شیعیان است. او از سرداران مشهور اموی بود که درسال ۵۴هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان منصوب شد، در سال ۵۶ از آنجا معزول به حکمرانی بصره منصوب گشت، همچنین عبیدالله ابن زیاد در بصره شورش خوارج را با خشونت فراوان سرکوب کرد.
در واقعه کربلا
در واقعه کربلا عبیدالله بن زیاد بکر بن حمران احمری را مأمور دستگیری و به قتل رساندن مسلم بن عقیل در کوفه نمود و پس از آن فرمان قتل حسین بن علی و یاران او و اسارت اهل بیت او را به عمر بن سعد که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود داد.
او از کسانی است که در زیارت عاشورا مورد لعن قرار گرفتهاست:
لعن الله ابنمرجانة
و در جایی دیگر:
و لعن الله عبیدالله بن زیاد
رشید هجری از یاران علی بن ابیطالب نیز به امر وی کشته شد.
ابن زیاد پس از مرگ یزید ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند، ولی کوفیان دعوت او را نپذیرفتند و او را از شهر بیرون کردند. وی سپس از بیم انتقام فراری شد و مدتی به شام رفت همزمان با نهضت توابین مأموریت سرکوب توابین را یافت.
در سال ۶۵ هجری با لشکری به جنگ سلیمان بن صرد و سپاه توابین رفت و در نبرد عین الورده آنها را شکست داد.
سرانجام در نبرد خازر در سال ۶۶ یا ۶۷ هجری در جنگ با سپاه مختار ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر در ۵ فرسخی شمال موصل، امویان شکست خوردند و ابن زیاد اسیرشد.
به دستورابراهیم سرش را از تنش جداکردند و همراه چند سر دیگر از بزرگانشام، به نزد مختار فرستادند.
سرها را مقابل مختار به گوشه اى افکندند.
تپه کوچکى از سرهاى قاتلان امام حسین (ع) مقابل مختار به وجود آمد.
هنوز چشمان مختار از سرهاى سران کفر و فتنه برداشته نشده بود که «مار» کوچکى بعد از چند مرتبه پیچ و تاب خوردن، از لابلاى سرها گذشت و خودش را به سرابن زیاد رساند.
مار آرام آرام وارد بینى او شد و بعد از چند لحظه از گوشش بیرون آمد.
بار دیگر وارد بینى اش شده از گلویش خارج شد. چند مرتبه این عمل تکرار شد و حیرت حاضران را برانگیخت.
مختار سرابن زیاد را براى محمد حنفیه در مدینه فرستاد.
محمد آن را نزد امام سجاد (ع) آورد.
هنگامى که محمد سر را نزد امام سجاد (ع) حاضر کرد، امام (ع) مشغول غذاخوردن بود.
امام (ع) با دیدن سرابن زیاد به زمین افتاد و سجده شکر بجا آورد و فرمود: «الحمدلله الذى ادرک لى ثارى من عدوى و جزى الله المختارخیرا» ; سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت وخداوند به مختار جزاى خیر عنایت فرماید.
سپس امام افزود: هنگامى که ما را نزد ابن زیاد بردند، او درحال غذا خوردن بود و سر بریده پدرم کنارش بود. آن موقع گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سربریده ابن زیاد را به من نشان دهى.
منابع: ویکی پدیا، دلگرم، شبستان