پخش زنده
امروز: -
۲۸ تیر ۱۲۹۷ نیروهای جنگل شهر رشت را به تصرف خود درآوردند، کنسولگری انگلیس به آتش کشیده شد و جمهوری ایران توسط میرزا کوچک خان جنگلی تاسیس شد.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، یکصدو پنج سال پیش در چنین روزی، میرزا کوچک جنگلی در راه اعاده استقلال و حاکمیت ملی ایران با انتشار بیانیهای و با حضور بر سر قبر دکتر حشمت، الغای اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری ایران را در رشت اعلام کرد که این روز فرصت مناسبی برای مرور و بازخوانی نهضت جنگل است.
چند روز پس از اعلان جمهوری در گیلان، انقلابیون جنگل از نیروهای قزاق رشت خواستند یا به نیروهای انگلیسی مستقر در ایران حمله کنند یا با تحویل سلاح خود، به شهرهای خویش بازگردند.اما نیروهای قزاق، چون خود را تحت فرمان حکومت مرکزی میدانستند این امر را منوط به اجازه مرکز کردند. بنابراین، چون مذاکرات انقلابیون و قزّاقان به بن بست رسید، جنگلیها تصمیم به تسخیر قزاق خانه رشت گرفتند.
از این رو از بامداد بیست و پنجم خرداد ۱۲۹۹ ش، نبرد سختی بین دو طرف درگرفت و تلفات زیادی وارد آمد.
در نهایت پس از به توپ بستن قزاقخانه توسط جنگلیها، نیروهای قزّاق تسلیم شدند.
ولی به دستور میرزا کوچک خان جنگلی، اسیران، آزاد شد و به شهرهای خود بازگشتند. فتح قزاق خانه، هر چند موقعیت جنگلیها را در این منطقه افزایش داد ولی دولت مرکزی از این مسأله به راحتی نگذشت و تا سرکوبی کامل نهضت جنگل پیش رفت تا این که به شهادت میرزا کوچک خان جنگلی و پایان قیام جنگل انجامید.
تفصیل ماجرا
در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ خورشیدی نیروهای ارتش سرخ شوروی به بهانه تعقیب روسهای سفید وارد انزلی شدند.
جنگلیها از این فرصت استفاده و رشت را تصرف میکنند.
سپس میرزا به انزلی میرود و پس از ملاقات با نماینده شوروی در انزلی، با آنها بر سر ایجاد یک حکومت خودمختار سوسیالیستی (با تمایلات چپ گرایانه و البته حفظ شعائر دینی مردم) در محدوده گیلان به توافق میرسد و این مقدمهای بر تشکیل کمیته انقلاب و برقراری حکومت جمهوری میشود.
قوای شوروی جنگلیها را تشویق میکردند که تهران را فتح کرده و حکومت جمهوری را در کل ایران توسعه دهند.
در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل کمیته انقلاب ایران و تأسیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام کرد و دولت جمهوری را معرفی کرد، که میرزا عنوان رهبر یا رئیسجمهور را داشت.
اما هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که تفاوت دیدگاه آزادیخواهانهٔ ایرانیِ جنگلیهای اصیل، با کمونیستهای تازهوارد نمایان شد.
با حمایت بلشویکهای روس، انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی دست به یک سری اعمال خودسرانه و افراطی زدند که اعتراض مردم را برانگیخت.
کمونیستها به دلیل تضاد اعتقادی، چون مالکیت خصوصی را برنمیتافتند متعرض مالکان و زمین داران میشدند.
میرزا با مشاهده این قبیل رفتارها نهایتاً طاقت نیاورد و روز جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ به همراه حسن خان آلیانی بهعنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا سپس به زیده آلیان فومنات رفت.
میرزا قبل از حرکت پیغامی توسط نماینده خود برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویکها را قبول کند".
خلاء میرزا نه تنها کمونیستها را متنبه نکرد بلکه آنان از این فرصت برای قبضه کامل قدرت استفاده کردند. در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند.
آنها همه طرفداران میرزا را دستگیر و بازداشت نمودند؛ و دولت جدیدی معرفی کردند که در آن احسان الله خان با عنوان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر پیشهوری به عنوان کمیسر داخله حضور داشتند. عدم استقبال مردم از حکومت جدید و همچنین اختلاف بین خود کمونیستها بر سر دوستی یا دشمنی با میرزا، دولت کودتا را پس از یکسال به بنبست کشاند.
کمونیستهای انقلابی پس از یکسال با میرزا از در دوستی و مذاکره درآمدند و دوباره دولت جدیدی به رهبری میرزا کوچک خان تشکیل شد، اما این دولت جدید نیز دوامی نیاورد و بعد از دو ماه در اوایل مهر ۱۳۰۰ با واقعه ملاسرا و اسارت حیدر خان عمواوغلی دوباره از هم پاشید و قوای جنگل به دولت انقلابیون رشت حمله کردند که حدود شانزده روز جنگ ادامه داشت.
اختلافات درونی چه در دوره اول و چه دوره دوم قیام جنگل از عوامل مهم تضعیف این نهضت محسوب میشود.
از طرفی بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن رضاخان تحت عنوان سردار سپه، دولت مرکزی تصمیم گرفت حاکمیت خود را بر تمام خاک ایران مسجل کند؛ لذا باید دولتهای محلی از میان برداشته میشدند که از جمله آنها دولت جنگل بود.
در تهران تحلیلها بر این امر استوار بود که دولت جنگل دست نشانده و عامل دولت شوروی است که از طریق آن قصد دارد تسلط نظامی و ایدئولوژیک خود را بر کل ایران حاکم کند.
در اواخر مهر ۱۳۰۰ به فرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوب قوای جنگل رهسپار رشت گردید و چندین برخورد جنگی بین دو قوا به وجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقبنشینی میکردند.
در نهایت با مذاکرات پشت پرده، قوای سرخ شوروی خاک گیلان و بندر انزلی را ترک کردند.
نیروهای خالو قربان در رشت تسلیم قوای سردار سپه شدند و بخش چپگرای جنگل یعنی احسان الله خان مستقر در لاهیجان نهایتاً از انزلی به خاک شوروی گریختند.
در این جنگها میرزا با قوای جنگلی خود در زیده فومنات حضور داشت که بیطرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.
رضاخان میخواست سلسله قاجاریه را از میان بردارد، لذا جذب اشخاصی همچون میرزا که بین مردم محبوبیت ویژهای داشتند، میتوانست در راه رسیدن به هدفش، کمک بزرگی باشد.
اما سعی قزاقها، به فرماندهی سردار سپه برای مذاکره با میرزا و دعوت او به مرکز نتیجه نداده و بنا به دلایل فراوانی مذاکرات به شکست انجامید.
یکی از این دلایل:
وفا نکردن قزاقهای پیش از رضاخان به عهدشان بود که تعدادی از جنگلیها همچون دکتر حشمت و یارانش را فریب داده و پس از تسلیم شدن آنها به قشون قزاق، آنها را کشتهبودند.
درگذشت میرزا کوچک
در پایان آبان ۱۳۰۰ قوای قزاق دولتی رضا خان سردار سپه با اتحاد با نیروهای تسلیم شده خالوقربان، سیدجلال چمنی، کربلایی نقره آلیانی و همچنین خانهای محلی سردار مقتدر تالش، میرزا یوسف خان شفتی؛ همگی از فرصت استفاده کرده و طی حملات متعدد، نیروهای جنگل را در جنگلهای آلیان وادار به عقبنشینی کردند که بعضی از سران تسلیم یا مخفی شدند.
میرزا بعد از ده روز پنهان شدن نهایتاً همراه با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خان فولادلو (حاکم خلخال)، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به طرف کوههای تالش حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در روز جمعه ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا، هوشنگ را به کول گرفتهبود، از پای درآمد.
خبر درگذشت میرزا به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر تالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید.
نامبرده به همراه شماری تفنگچی به خانقاه گیلوان خلخال رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد.
سپس دستور داد یکی از همراهان وی به نام رضا اسکستانی از اهالی روستای اسکستان خلخال، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند.
محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال و از آنجا به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامیکرد.
جسد بدون سر میرزا کوچک خان در میان زاری و شیون مردم در گورستان دهکده به خاک سپرده شد.
سر میرزا کوچکخان را در مجاورت سربازخانه رشت، در جایی که معروف به انبار نفت نوبل است، تا مدتها در معرض تماشای مردم قرار داده و سپس خالو قربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردار سپه بود، سر میرزا را به تهران، نزد سردار سپه فرستاد.
سر میرزا را به دستور سردار سپه در گورستان حسنآباد (ایستگاه آتش نشانی کنونی) دفن کردند.
بعدها یکی از یاران قدیمی میرزا به نام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب به خاک سپرد.
در شهریور ۱۳۲۰ و هنگام استعفای رضاشاه (حدوداً پس از گذشت بیست سال از مرگ میرزا) آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته از خانقاه خلخال به رشت حمل کنند، ولی مأموران جلوگیری کردند.
در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد، جسد میرزا را بهطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند. از آن تاریخ هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در محل دفن او در سلیمان داراب رشت برگزار میشود. میزان قساوت یادشده همچنین از تلگراف امیر پنجه محمد قلی، رئیس قوای گیلان به رضا خان روشنتر میشود:
حسبالامر تلگراف مبارک نمره ۹۶۵ فوری برای تعقیب و دستگیری میرزا کوچک عده فرستاده، چهار روز متوالی مشغول تعاقب بودند بالاخره از شدت تعقیب قزاقان میرزا کوچک از هر طرف عرصه را برای خود تنگ دیده خود را به کوههای ماسال کشیده بود.
عده قزاق هم در تعاقب مشارٌالیه حرکت کرده، در بین راه هم یک تصادفی واقع شد، میرزا نعمتالله داماد حسن خان کیش دره [ای]مقتول مابقی باز فرار میکنند.
از طرف دیگر طالشها هم برای جلوگیری از فرار میرزا کوچک عده [ای]فرستاده بودند، بالاخره میرزا کوچک و گائوک به طرف گردنه گیلوان خلخال متواری شده در آنجا از شدت سرما تلف شدهاند.
بیشتر بخوانید:اعلام حکومت جمهوری در گیلان توسط میرزا کوچک خان
قبل از اینکه قزاقهای تعقیبکننده برسند مابین طالشها و طارمیها سر نعش گفتگو شده طالشها سر نعش را بریده بودند که قزاقان سر رسیده و سر را گرفته حمل به شهر مینمایند. اینک سر بریده در دفتر حاضر است، هر طور دستور میفرمائید اطاعت شود. نعش گائوک هم در همان گردنه افتادهاست.
منبع: ویکی پدیا