پخش زنده
امروز: -
امروز ۲۲ ذی الحجه، سالروز شهادت مظلومانه میثم تمّار، مدافع ولایت و امامت و محرم اسرار امیر المومنین علیه السلام است. میثم تمار، کیفیت شهادت خود را سالها قبل از آن از امام علی (ع) شنیده بود و میدانست به دست عبیداللّه بن زیاد به دار آویخته میشود.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، میثم تمار، از یاران نزدیک امیرمؤمنان و از پرورش یافتگان مکتب انسان ساز آن پیشوای پرهیزکاران بود که خوشههای فراوانی از خرمن علمی و معنوی آن حضرت چید و بر جزئیات فراوانی از اسرار آن حضرت و انبان دانش وی آگاهی داشت. اخبار و آثار چنین شخصیت برجسته ای، میبایست در کتابهای تاریخی و سیره، به صورت گسترده بازگو میشد، ولی او نیز مانند افراد بیشماری از شخصیتهای برجسته جهان اسلام، ناشناخته مانده و در زندگی پرفراز و نشیب میثم، ابهامات فراوانی وجود دارد.
حسب و نسب
نام پدر میثم تمار، یحیی و کنیه میثم، ابوسالم است. میثم در کوفه منزل گزیده بود و در مغازه ای، خرما میفروخت و به همین دلیل، لقبِ تمّار (خرمافروش) به خود گرفت. میثم منسوب به نهروان است. نهروان منطقه وسیعی است که در میان واسط و بغداد قرار دارد. نهروانِ معروف اگرچه در کشور عراق واقع شده است، ولی مردم آنجا به فارسی سخن میگفتند و آبادیهایی که در کرانه دجله قرار داشت، بعد از فتح عراق نیز تا دوران خلافت امیرمؤمنان به فارسی سخن میگفتند؛ زیرا قبل از اسلام، از قلمرو حکومت ایرانیان به شمار میرفت. شاهد دیگری که ایرانی بودن میثم را تقویت میکند، این است که وقتی امیرمؤمنان، او را از یک بانوی بنی اسد خریداری کرد، به او فرمود: «پیامبر اکرم به من خبر داده است که مادرت تو را در عجم (غیرعرب) میثم نام نهاده است».
پذیرش اسلام
گرچه از تاریخ تشرف میثم به دین اسلام، اطلاعات دقیقی در دست نیست، شواهد تاریخی، نشان میدهد که ایشان قبل از خریداری شدنش توسط امام علی علیه السلام، مسلمان شده بود؛ زیرا وقتی امیرمؤمنان او را خریداری کرد، از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: سالم. حضرت به او فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به من خبر داده است که پدرت تو را در عجم (غیرعرب) میثم نام نهاده است. سالم را رها کن و میثم را برای خود برگزین. میثم در پاسخ امیرمؤمنان که حکایت از ایمان و اسلام او میکرد گفت: «خدا و رسول خدا و امیرالمؤمنین راست میگویند». این تعبیر حکایت از آن دارد که مثیم قبل از آنکه امام علی او را بخرد، مسلمان بوده است.
شاگرد علی علیه السلام
میثم تمار، از جمله شاگردان کم نظیر مولای متقیان، امام علی علیه السلام است که در مکتب انسان ساز آن حضرت تربیت شد. با انتقال خلافت امیرمؤمنان به شهر کوفه و خریداری و آزادی میثم، او خود را هر چه بیشتر به امام علی علیه السلام نزدیک کرد. سرشت پاک میثم از یک سو و تربیت ممتاز و بی نظیر حضرت از سوی دیگر، از میثم، چنان شخصیت برجستهای ساخت که در سرلوحه شخصیتهای والای جهان اسلام قرار گرفت. میثم در تمام مدت اقامت حضرت امیر در کوفه، به خدمت امام میرسید و از فیوضات حضرت بهره مند میشد. گاهی هم حضرت از مسجد کوفه بیرون میآمد و در مغازه ساده میثم مینشست. میثم خرما میفروخت و حضرت به او حکمت میآموخت. ابن ابی الحدید مینویسد: «امیرمؤمنان معارف فراوان و اسرار مخفی بسیاری از رازهای وصایت را به میثم تعلیم داده بود».
میثم از نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله
پیامبر گرامی اسلام، بارها با امیرمؤمنان خلوت میکرد و کسی از مضمون جلسات آن دو آگاه نمیشد. به ندرت اتفاق میافتاد که یکی از همسران حضرت، جملاتی از این رازها و وصیتها را به هنگام مکالمات آنها میشنید. ام سلمه، همسر با وفا و نیکوکار حضرت، بعضی از جملات و و صیتهای پیامبر را شنیده و باز گو کرده است. میثم تمار در اواخر عمر شریفش عازم حج شد و در آنجا به خدمت ام سلمه رسید. همسر پیامبر از اسم او پرسید، میثم اسم خود را برای خانم بیان کرد. ام سلمه فرمود: بارها شنیدم که رسول خدا با امیرمؤمنان راز دل میگفت و از تو گفتگو میکرد. این حکایت ام سلمه، نشانه عظمت میثم در نظر حضرت رسول است که بارها و بارها درباره او با حضرت امیر گفتگو کرده است.
میثم و اهل بیت علیهم السلام
مبارزات خستگی ناپذیر میثم تمار و حق گوییهای او، و نیز عشق و ارادت به خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از او شخصیتی به یاد ماندنی و دوست داشتنی ساخت که مورد مهر و محبت امامان معصوم قرار گرفته است. سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همواره از میثم به نیکی یاد میکرد؛ چنانکه ام سلمه خطاب به میثم فرمود: «ای میثم، حسین همواره از تو سخن میگوید». امام باقر علیه السلام نیز میفرماید: «من میثم را بسیار دوست میدارم». پیشوای ششم، امام صادق علیه السلام نیز از او به تجلیل یاد کرده، برای او درود میفرستاد.
مفسِّر بزرگ
میثم تمار به مدت چهار سال شاگرد امام علی علیه السلام بوده، در علوم مختلف از حضرت کسب فیض نمود. میثم، علم تفسیر و تأویل قرآن کریم را نیز از اصیلترین و صحیحترین منبع آن برگرفت و بعد از امیرمؤمنان، دارای مقام ویژهای در تفسیر بود. او در یکی از سفرهای خود، در مدینه با ابن عباس که خود مفسّر و شاگرد امام علی علیه السلام بود، ملاقات کرد و به او فرمود: «ای پسر عباس، هر چه میخواهی از تفسیر قرآن بپرس که من تنزیل قرآن را در محضر امیرمؤمنان خوانده ام و او تأویلش را به من آموخت». ابن عباس کاغذ و قلم خواست تا مطالبی را از میثم بپرسد و یادداشت کند.
میثم و اخبار غیبی
میثم تمار، در طول هم نشینی اش با حضرت علی علیه السلام اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را باز گو میکرد. بعد از شهادت حضرت مسلم، میثم تمار و مختار ثقفی به دستور مزدوران خلفای زمان، دستگیر و روانه زندان شدند. جناب میثم، در زندان از آزادی مختار، شهادت امام حسین علیه السلام و نیز انتقام خواهی مختار به او خبر داد. صالح پسر میثم میگوید: ابوخالد تمّار برایم نقل کرد که: روز جمعهای با میثم در آب فرات مسافرت میکردیم که ناگهان باد تندی وزیدن گرفت. میثم از داخل کشتی، نگاهی به بیرون کرد و گفت: هم اکنون معاویه به هلاکت رسید. یک هفته گذشت و قاصدی از شام خبر مرگ معاویه را آورد. وقتی از زمان فوت او پرسیده شد، گفت: در روز جمعه در گذشت.
جناب میثم و خبر از شهادت خود
میثم تمار، کیفیت شهادت خود را از مولای متقیان، امیرمؤمنان شنیده، خود را برای مرگ سعادتمند آماده میکرد. روزی حضرت دست میثم را گرفت و درخت خرمایی که میثم بالای آن به دار آویخته میشود، به او نشان داد. میثم همواره به کنار آن درخت میرفت و در سایه آن به عبادت میپرداخت. وقتی عبیداللّه بن زیاد را ملاقات کرد، گفت: امیرمؤمنان به من خبر داده است که انسانی ستمگر و فرومایه و پسر کنیزی بدکاره، عبیداللّه بن زیاد مرا دستگیر کرده، به دار میآویزد و زبانم را میبُرد و من اولین مسلمانی هستم که افسار بر دهانش میبندند تا سخن حق نگوید.
گنجینه معارف
آنچه مقام میثم را بر دیگر یاران امیرمؤمنان برتری داده بود، دانش فراوان، تقوای بی پایان و فضیلتهای بی شمار او بود. هنگامی که صالح فرزند برومند میثم به خدمت امام باقر علیه السلام شرفیاب شد و از محضر حضرت تقاضای حدیث نمود، امام فرمود: مگر از پدرت حدیث نشنیدی؟ گفت:خیر؛ زیرا در عهد پدر کودکی خردسال بودم. از تعبیر امام پنجم استفاده میشود که میثم، گنجینه علوم و معارف الهی بود که اگر پسرش زمان او را درک میکرد و از او حدیث میشنید، برای او کافی بود.
جناب میثم و پیش گویی حادثه کربلا
میثم تمار، در هر فرصتی از حوادث خونین کربلا سخن میگفت و حادثه جانگداز عاشورا و مظلومیت اهل بیت پیامبر را بازگو میکرد. او به یکی از اطرافیان خود گفته بود: «به خدا سوگند این امت، نواده رسول خدا را در روز دهم محرم خواهند کشت و آن روز را جشن خواهند گرفت. آنچه میگویم به طور قطع واقع خواهد شد. هنگامی که آفتاب را به رنگ سرخِ خونی دیدی، بدان که حسین کشته شده است». در آخرین سال عمر شریفش، به خدمت ام سلمه شرفیاب شد و از امام حسین پرس و جو کرد، ام سلمه جواب داد، در بیرون شهر است. میثم گفت: «سلام مرا به او برسان و به آن حضرت بگو به زودی همدیگر را در نزد خدای تعالی ملاقات خواهیم کرد».
گرفتار قفس
افشاگریها و موضع گیریهای ستودنی میثم تمار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را برآشفت و در صدد دستگیری او برآمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند. به همین منظور، سربازان زیادی را به اطراف کوفه گسیل داشتند. در آن روزها، میثم تمار، به قصد زیارت خانه خدا و انجام حج عمره، در مکه معظمه بود. او در آنجا با ام سلمه همسر پیامبر ملاقات کرده و از آینده خود خبر داد. سپس، مکه را به قصد کوفه ترک کرد و هنگامی که به دروازه شهر رسید، توسط یکصد نفر از مزدوران ابن زیاد دستگیر و روانه دارالاماره شد.
مناظره میثم با ابن زیاد
در سالی که امام حسین (ع) بر علیه یزید قیام کرد، میثم به سفر حج رفته بود و در بازگشت به کوفه در قادسیه دستگیر شد. در آن ایام با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و شهادت مسلم بن عقیل دراین شهر، رعب و وحشت عظیمی مردم شهر را فرا گرفته بود و عبید الله بن زیاد حکومت نظامی بسته و کنترل کنندهای اعمال میکرد و تمامی دوستان و دوستداران ولایت را دستگیر و شکنجه میکرد.
پس از دستگیری میثم تمار، او را نزد عبیداللّه بن زیاد، والی کوفه بردند. میثم با شجاعت تمام و بدون ترس و وحشت، در مقابل ابن زیاد ایستاد و یک بار دیگر، ایستادگی و استواری حق در مقابل باطل را به نمایش گذاشت. عبیداللّه از میثم پرسید: خدایت کجاست؟ فرمود: در کمین ستمگران است و تو یکی از آنها هستی. ابن زیاد میثم را تحت فشار قرار داد تا از مولای متقیان امیرمؤمنان بیزاری جوید، ولی میثم زیر بار خواسته او نرفته، تمام شکنجهها را تحمل کرد؛ ولی کوچکترین جسارتی به مولا و مقتدای خود نکرد. ابن زیاد پرسید: شنیده ام که علی کیفیت مرگ تو را گفته است؟ میثم جواب داد: آری، حضرت به من فرمود: تو را شخص پست و مزدور و پسر زن بدکارهای دستگیر میکند و دست و پا و زبانت را میبُرد. ابن زیاد با شنیدن این حرفها خشمگین شد و دستور داد دست و پای میثم را قطع کرده، ولی زبانش را نبرند تا به گمان ناقص او، دروغ امام علی علیه السلام آشکار شود. سپس دستور داد که او را با همان حال بر دار زنند.
خطبه بر دار
میثم تمار که با دستها و پاهای بریده، بر بالای دار بود، فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس میخواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان میگذارم». مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگریهای خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند و با این حرکت، حقانیت و درستی گفتار امیرمؤمنان به اثبات رسید.
پرواز تا ملکوت
شهادت، شایسته مردان بزرگی است که خود را برای آن افتخار بزرگ آماده کرده اند و خداوند هم تاج پرافتخار شهادت را بر سر آنها میگذارد و در روضه رضوان مهمانشان میکند. میثم تمار، یار همیشگی امیرمؤمنان، به مدت دو روز، با دست و پاها و زبان بریده بر فراز دار بود و در نزدیکی غروب روز دوم، خونی از گلوی او فرو ریخت و محاسن شریفش را رنگین کرد. در روز سوم، یکی از مزدوران ابن زیاد نزد چوبه دار رفت و با نیزه شکم او را درید. در این هنگام، بانگ تکبیر از میثم بلند شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. میثم تمار در روز ۲۲ ذیحجه سال ۶۰ قمری، ده روز قبل از ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین پربلای کربلا، در شهر کوفه به شهادت رسید.
مقام جناب میثم در بهشت
روزی امیرمؤمنان خطاب به میثم فرمود: هنگامی که پستترین عنصر بنی امیه، تو را به بیزاری از من امر کند، چه میکنی؟ میثم گفت: به خدا سوگند از تو بیزاری نمیجویم. فرمود: در این صورت تو را میکشند و به دار میآویزند. گفت: صبر میکنم که این در راه خدا کم است. حضرت فرمود: در این صورت، در بهشت در کنار من و همرتبه من خواهی بود. امام کاظم علیه السلام نیز میثم تمّار را از حواریون (اصحاب ویژه) حضرت علی علیه السلام شمرده و میفرماید: «در روز قیامت، منادی ندا میکند که حواریون علی بن ابی طالب کجایند؟ چهار نفر بر میخیزند که یکی از آنها، میثم است».
فرزندان
از میثم تمار، شش فرزند به یادگار مانده است که همگی از یاران و خواص امامان معصوم بوده، در حلقه معرفتی و تربیتی آنها، درس صفا و خلوص و عدالت خواهی آموخته اند. فرزندان ایشان عبارت اند از: محمد، که از پدرش میثم نقل روایت میکند و علمای اهل سنت، احادیث او را به جرم محبت بی شائبه اش به خاندان عصمت نمیپذیرند. شعیب که مرحوم شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است. صالح، که از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بوده است. امام باقر علیه السلام، به صالح میفرمود: «من تو را و پدرت را خیلی دوست میدارم». علی و عمران که شیخ طوسی، گاه او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام، زمانی از اصحاب امام باقر علیه السلام و گاهی از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است، و حمزه، که روایاتی را از پدرش نقل کرده است.
منابع :
https://hawzah.net
https://www.mehrnews.com