چشم مصنوعی ایرانی در شهر سوخته
ساکنان ایرانی شهر سوخته در ۵۰ قرن پیش از دانش ساخت چشم مصنوعی برخوردار بودند.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما،شهر سوخته شهری است که در آن صنعتگران، پزشکان و دانشمندان ایرانی به دستاوردهای بزرگی از جمله ساخت چشم مصنوعی دست یافته بودند.
شگفتیهای باستانشناسی ایران است؛ شاید باورنکردنی باشد که بشنوید در حدقه چشم یکی از اسکلتهای این شهر یک چشم مصنوعی پیدا شده است.
ایرانیها اولین چشم مصنوعی دنیا را ساختند؟
سرگذشت اولین چشم مصنوعی جهان در شهر سوخته
شهر سوخته؛ منطقهای اسرار آمیز در سیستان و بلوچستان با بیش از ۵۰۰۰ هزار سال قدمت
شهر سوخته قرنها است در جنوب شرقی ایران و در استان سیستان و بلوچستان آرام گرفته است.
شهری باشکوه که اگرچه امروز اطرافش را بیابانی خشک احاطه کرده، اما روزگاری دور، دشتی پربرکت در اطرافش داشت.
اینجا بزرگترین شهر در شرق فلات ایران در دوره مفرغ است که نقش مهمی در توسعه فرهنگی ایران باستان داشته است. شهر سوخته که یکی از پیشرفتهترین شهرهای دوره باستان محسوب میشود، در فاصله سالهای سه هزار و دویست قبل از میلاد تا سالهای دوهزار قبل از میلاد شلوغ و پرجمعیت بود.
در واقع ارزش این محوطه باستانی در منحصر به فرد بودن بعضی از یافتههای آن است که تاکنون در دیگر محوطههای باستانی جهان به دست نیامده است؛ مثل آثار کهن جراحی جمجمه، چشم مصنوعی، بازی فکری و نخستین انیمیشن جهان، نمونههای معرقکاری و ظروف سنگ مرمری، این محوطه اوایل قرن بیستم کشف شد و کاوشها در آن همچنان ادامه دارد.
شهر سوخته
چندین سال پیش در جریان کاوشهای باستانی شهر سوخته، از سرپرست کاوشهای شهر سوخته پیغام رسید که در یکی از گورها شیء عجیبی پیدا شده است.
این خبر، شروع یکى از مهمترین تحقیقات باستانشناسی در شهر سوخته بود.
آن زمان هیچکس نمیدانست مهمترین یافته این تمدن سر از خاک بیرون آورده است.
ماجراى کشف این شیء از آنجایى آغاز شد که گروه حفاری، مشغول کاوش در ترانشهاى باستانی (محلی به ابعاد ۱۰ متر در ۱۰ متر) بود.
در مرز این گمانه با زمینهای اطراف، بقایای گوری پیدا شده بود که بیش از نیمی از آن، خارج از محدوده حفاری بود و گروه برای کامل کردن کاوش مجبور بودند تا کمی خارج از محدوده ترانشه را هم بکاوند. حفاری ادامه داشت و همه چیز به صورت طبیعی پیش میرفت که ناگهان در خلال تمیز کردن اسکلت داخل گور، شیای مشاهده شد که در کاسه چشم چپ اسکلت قرار داشت.
شهر سوخته
اولین حدسی که درباره ماهیت شیء یافت شده در کاوشهای شهر سوخته زده شد، در واقع ادعاى بزرگى بود و نیاز به اثبات داشت؛ این شیء میتوانست چشمی مصنوعی باشد که نزدیک به پنج هزار سال پیش، در حفره چشم یکی از ساکنان شهر سوخته قرار داشته است.
علاوه بر این نظریه، احتمال دیگری نیز مطرح بود که به دلایل بسیاری، همان ابتدای کار رد شد.
این احتمال عبارت از این بود که همانند اقوامى، چون مصریان باستان، ساکنان شهر سوخته نیز در تدفین مردگانشان، مهرهای روی چشم آنها میگذاشتهاند.
دلایل رد این احتمال بسیار روشن بود؛ اول اینکه در هیچ یک از گورهای کشف شده در شهر سوخته، نمونهاى مشابه دیده نشده بود؛ در حالی که این سنت تدفین، سنتی عمومی بوده و در هر مجموعه گوری میتوان نمونههای مشابه آن را یافت.
با این حال، تمام بررسیها نشان میداد چنین سنتی در شهر سوخته وجود نداشته است.
دلیل دیگر این بود که مهرهها روی هر دو چشم قرار میگرفتند، به شکل منفرد نبودند و علاوه بر این، قرار گرفتن این مهرهها نیازی به تثبیت در حفره چشم نداشت؛ به طوری که به سادگی و بیهیچ تمهیدی روی چشم مردگان گذاشته میشدند.
گذشته از تمام این دلایل، این شیء، شیئی نبود که پس از مرگ بر چشم این فرد قرار گرفته باشد؛ تحقیقات انسانشناسى نشان داد که آثار یک جور عفونت زیر طاق ابرو و حدقه چشم چپ اسکلت وجود دارد. این موضوع، احتمال بیمارى چشم و نابینایى آن را تقویت میکرد و نشان مىداد که این شىء در زمان حیات فرد، روى چشم آسیب دیده را مىپوشانده است.
شهر سوخته
اما برای قطعی شدن چشم مصنوعی بودن این شیء، بررسیهای دقیقتری لازم بود.
به همین دلیل، این شیء از داخل کاسه چشم اسکلت خارج شد و به پایگاه منتقل شد. بررسیهای ابتدایی روی جنس این شیء انجام گرفت.
به نظر میرسد که ماده اصلى این شىء، قیر طبیعى مخلوط با چربى جانورى بوده است، زیرا با محاسبه چگالى یا وزن مخصوص شیء مورد نظر، مشخص شد که در میان مواد موجود در طبیعت، قیر طبیعى، نزدیکترین جرم حجمی به آن را دارد.
علاوه بر این، قبلا در شهر سوخته قیر به دست آمده بود و آشنایى مردمان شهر سوخته با قیر پدیده اثبات شدهاى بود.
توجیه استفاده از قیر و چربى جانور در ساخت این شیء، چندان دشوار نبود.
اگر این چشم مصنوعى از مواد رایجى، چون سفال یا چوب طبیعی ساخته میشد، در برخورد با پوست آن را آزار میداد. قیر و چربى به دلیل حالت ارتجاعیشان در تماس با پوست، آن را آزار نمیداده و امکان چرب کردن شیء در مواقعى که خشک مىشده، وجود داشته است.
اندازهگیرىها و بررسىهاى فیزیکى بیشتر نشان داد که وزن این شیء ۶٫۹ گرم است و ریزترین مویرگها با دقت تمام، توسط مفتولهاى طلایى به قطر کمتر از نیم میلىمتر، داخل کره چشم جاسازی شدهاند.
مردمک چشم هم به شکل لکه سیاهى در وسط آن طراحى شده و غیر از آن، یک سلسله خطوط موازى که تقریبا یک لوزى را تشکیل مىدهند، در اطراف مردمک دیده مىشد.
آثار بسیار کمى از رنگ سفید به شکل لکههاى بسیار کوچک روى بخش سفیده چشم وجود داشت که احتمال میرود این رنگ سفید در زمان استفاده از این شىء، روى همه بخشهای سفیده چشم وجود داشته و بعدا به مرور زمان از میان رفته است.
روى این شیء، دو سوراخ جانبی هم وجود داشت که به احتمال قوی از آنها جهت نگهدارى و اتصال آن روى حدقه چشم چپ استفاده مىشده است.
این احتمال وقتى قویتر شد که زیر میکروسکوپ، آثار و بقایای الیاف نخیای که این شیء را محکم میکردند، دیده شد.
قاب چرمی لنز
شىء عجیب دیگرى هم در کنار این اسکلت و داخل سبدى حصیرى متعلق به این اسکلت پیدا شد؛ جنس این شیء از چرم بود و به نظر میرسد این کیسه چرمى، نوعی قاب لنز بوده که در مواقع مورد نیاز (مثلا هنگام خواب) از آن براى نگهدارى چشم مصنوعى استفاده میشده است.
از طرفى شواهد موجود بر سطح پشت این شىء، نشان از تماس طولانى آن با پوست پلک چشم داشت که گواهى بر استفاده از آن در زمان حیات و زندگى صاحبش بود.
اما صاحب چنین شیء گرانبهایی چه کسى بوده و جایگاه اجتماعیاش در سیستان پنج هزار سال پیش چه بوده که براى او چنین چشمى ساختهاند؟ مرحله بعد، بررسی خود اسکلت بود؛ اینکه اسکلت مورد نظر از آن کیست؟
رعنای شهر سوخته
گور صاحب چشم مصنوعى، از جمله گورهاى دو قسمتىای است که از یک چاله ساده تشکیل شده که توسط دیواری باریک به دو قسمت تقسیم شده است. اسکلت صاحب چشم مصنوعى، تقریبا به حالت چمباتمه، به پهلوی راست و به سمت چپ خوابانده شده بود.
این اسکلت کفن هم داشته و با پارچه دفن شده بوده که متأسفانه پارچهها به دلیل فرسایش زیاد تقریبا از بین رفتهاند.
بررسی استخوانها توسط متخصصان انسانشناس، نشان داد که این اسکلت متعلق به یک زن است.
پس از اندازه گیریهای دقیق، مشخص شد که این زن بین ۲۸ تا ۳۲ سال سن داشته و گرچه زنان شهر سوخته عموما کوتاه قد بودهاند، اما این زن تصادفا با قدی حدود ۱۸۰ سانتیمتر، بلند قدترین زن شهر سوخته است.
آزمایشهای بخش آسیبشناسی باستانی پایگاه شهر سوخته، نشان داد که این زن بیماری خاصی نداشته است. از بقایای استخوانها و دندانها، بسیاری از بیماریها را میتوان تشخیص داد.
شیوع بیماری های واگیردار در شهر سوخته
در شهر سوخته، بیماریهای واگیردار زیادی شیوع داشته که قبرهای کودکان خردسال یا قبرهای دستهجمعی خانوادگی که پدر و مادر و بچه با هم و در کنار هم دفن شدهاند، میتوانند شاهدی بر این مدعا باشند.
وسایلی که همراه اسکلت این زن پیدا شده، نشان میدهد که زیاد ثروتمند نبوده و از زیورآلات، شش مهره فیروزه و لاجورد درجه دو به همراه دارد و بس.
سبدی هم داشته که کاملا متلاشی شده و از میان رفته است.
این جسد با آنکه زن است، از ظروف رنگارنگ در گورش خبری نیست.
زنی از طبقه متوسط
با توجه به این نکات، در مجموع به نظر میرسد این زن، احتمالا از طبقه متوسط جامعه بوده است.
مهمترین و باارزشترین شیء همراهش هم همان چشم است.
این زن جوان قد بلند به هر دلیل نابینا شده بوده و برای حفظ زیباییاش شاید همه داراییاش را خرج ساخت چشم مصنوعی کرده است؛ چشمی که امروزه مهمترین یافته شهر سوخته و چشم و چراغ باستانشناسی ایران است.
گرچه امروزه درباره این چشم و صاحب آن بسیار میدانیم، اما پرسشهای بسیاری بیپاسخ ماندهاند.
منابع: کجارو،همشهری آنلاین