پخش زنده
امروز: -
کتاب «تنها آرزوی نوجوانی» مجموعهای از داستان زندگی هفت شهید نوجوان از جمله ۲ نوجوان قمی است از انتشارات حماسه سخن قم به چاپ رسیده است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، نویسنده این کتاب، منوچهر نعیمی قمی از نویسندگان جوان کشور است و کتاب با نظارت و مشارکت اداره کل حفظ آثار نشر و ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی و انتشارات حماسه سخن در ۱۱۰ صفحه و شمارگان یک هزار نسخه در سال جاری به چاپ رسیده است.
این کتاب روایتی است متفاوت از طرز تفکر، شخصیت و روش زندگی شهیدان به عنوان گلهای بهشتی که در کشاکش جنگ تحمیلی، ناجوانمردانه پرپر شدند و این مجموعه قطرههای کوچک از میان آن همه شهید نوجوانی است که در آن سالهای پر درد و رنج از میان ما رفتند و با خواندن این کتاب داغ نبودنشان در دلها دوباره تازه میشود.
داستانهای این کتاب شامل پهلوانی از دیار سیستان ویژه شهید سِبیل اخلاقی، ۱۱ ساله از استان سیستان و بلوچستان شهر نیکشهر، یار امام دوازدهم ویژه شهید مصطفی انجم افروز، ۱۹ ساله از استان قم، تنها آرزوی نوجوانی ویژه شهید حسین جهانگیریان ۱۶ ساله از استان قم، تنفگ بازی ویژه شهید محمدحسین ذوالفقاری شورک ۱۲ ساله از استان یزد، فرشتهها نمیمیرند ویژه شهید صادق صادق زاده نصرآبادی ۱۵ ساله از استان اردبیل شهر مشکین شهر، معامله با خدا ویژه شهید احمدرضا عباسی ۱۸ ساله از استان مرکزی شهر آستانه و مامور شناسایی ویژه شهید بهنام محمدی راد ۱۴ ساله از خرمشهر است.
بخشی از کتاب
عقربههای ساعت عدد ۳ بعد ازظهر را نشان میداد. گرمای بالای ۴۰ درجه هوای خوزستان، لباهایمان را از تشنگی به هم دوخته بود.
از شدت حرارت خورشید با زبان روزه، مثل اسپند بالا و پایین میپریدیم. حسین طبق عادت همیشه اش در این ساعت به سمت نمازخانه در حرکت بود.
صدایش کردم: «پسر جون، توی این گرما هم ول کن خدا نیستی؟! برو بگیر بخواب. تو با این ۱۰۰ مرتبه، سجدههای شکری که هر روز بجا میاری، کائنات رو هم عاصی کردی!»
لبانش به خنده باز شد. نگاهم کرد و گفت: «مصطفی، توهم اگر هر روز چوب لای چرخ من و خدا نگذاری، آرام نمیشوی؟!»
در میان خنده هایمان از هم دور شدیم.
بعد از نماز مغرب، افطار کردیم و در سنگرهای مثلثی شکل خود، استراحت میکردیم.
ستاره ها، بالای سرمان یکی، یکی به نوبت، رو به ما چشمک میزدند.
نگاهی به حسین انداختم و گفتم: «پسر حیف تو نیست با این همه استعداد و هوشی که داری اومدی اینجا؟!»
درباره نویسنده
سال ۱۳۵۴درست زمانی که زمستان داشت بساطش را جمع میکرد، در تهران متولد شد. از همان ابتدای کودکی به هنر علاقه نشان میداد. با مدرک فوق دیپلم در رشته برق الکتروتکنیک فارغ التحصیل شد.
اولین داستان کوتاهش برای سنین نوجوان، سال ۱۳۸۲ با نام «اشک و تنهایی» در هفته نامه دوچرخه و با کمک سر دبیر وقت، چاپ شد و انگیزه اش را برای ادامه کار دو چندان کرد. در مقطعی با شرکت در جلسات آموزش ویراستاری و جلسات آموزش داستان نویسی که در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار میشد، سعی کرد تا روش درست نویسی را بیاموزد. تا نیمه سال ۱۳۸۷ بیش از ۳۰ عنوان داستان کوتاه برای مخاطبین کودک و نوجوان و بزرگسال در مجلات و روزنامههای مرتبت آن دوران، از وی به چاپ رسید.
نعیمی قمی در حال حاضر عضو انجمن صنفی نویسندگان کودک و نوجوان و سرای اهل قلم است.
از دیگر آثار وی میتوان به کتاب «گاوی که الاغ شد!» برای کودکان، گروه سنی (الف و ب) چاپ نشر رامین در سال ۱۳۸۷، مجموعه داستان «هرچی من میگم!» برای نوجوانان چاپ انتشارات حماسه سخن در سال ۱۴۰۱، مجموعه داستان «مِیت، به شرط چاقو» برای بزرگسالان چاپ انتشارات حماسه سخن در سال ۱۴۰۱ اشاره کرد.