چه کسی نفت مرا دزدید؟
ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان
چرا مردم ایران همانند رضاخان و فرزندش، سکوت نکردند و برای ملی شدن صنعت نفت قیام کردند؟
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اراک؛ ملی شدن صنعت نفت لایحهای بود که در ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ هجری شمسی توسط مجلس شورای ملی به تصویب رسید و به موجب آن صنعت نفت ملی شد.
بعد از کشف نفت ایران در قرن نوزدهم، پادشاهان قاجار نفت و صنعت نفت را با قیمت ناچیز به انگلستان سپردند.
با روی کار آمدن رضاخان توسط انگلیسی، نه تنها قراردادها تمدید شد بلکه قرارداهای بدتر از آن بسته شد و اختیار کامل نفت به انگلیسی واگذار شد. قرارداد دارسی و قرارداد الحاقی گس - گلشائیان از جمله آن قراردادها بود.
برای بررسی و تحلیل، نگاهی کوتاه میاندازیم به حوادث نیم قرن قبل از واقعه ملی شدن نفت
قرارداد انگستان و قاجار
ایران در عهد شاهان قاجار، پس از دو مرحله شکست در جنگهای یازده ساله خود با روسیه تزاری و عقد قراردادهای ننگین و اسارتآور گلستان و ترکمنچای با آن کشور، صحنه رقابت دولتهای اروپایی به ویژه انگلستان برای گرفتن امتیازات مشابه از سلاطین قاجار شد.
در این میان، عجیبترین قرارداد، قراردادی بود که دولت ایران با «بارون ژولیوس رویتر» منعقد کرد که به موجب آن، امتیاز بهرهبرداری و استفاده از کلیه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس، سرب، نفت و غیره، به مدت هفتاد سال به یک شرکت خارجی واگذار میشد و سهم ایران پس از بهره برداری ۱۵% از منافع خالص بود.
یعنی سهم صاحب ثروت که ایران بود، حدود ۱۶ درصد تعیین شد. این قرارداد به حدی ذلیلانه بود که حتی صدای روباه پیر یعنی انگلیس را هم درآورد. «لردکرزن» از پایهگذاران سیاست استعماری انگلیس مینویسد:
«واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجی، حقیقتا عجیب و غریب به نظر میآید و حرارت انگلیس دوستی در تهران در هیچ تاریخی تا به این درجه بالا نرفته بود.»
در مقابل چنین قراردادی سیاستمداران چاپلوس و خائن، نامهای به ناصرالدین شاه نوشته و اظهار داشتند که در طول دو هزار و پانصد سال تاریخ ایران، چنین قدم بزرگی به نفع ملت ایران برداشته نشده است.
اما با اعتراض و تظاهر مردم سرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشیرالدوله را که نقش بسزایی در عقد این قرارداد داشت عزل کند و عملا قرارداد «رویتر» به حالت تعلیق درآمد، البته استعمار انگلستان از پای ننشست و به موجب قرارداد «دارسی» امتیاز نفت را به مدت شصت سال به دست آورد.
قرارداد دارسی
- ویلیام ناکس دارسی در ۱۲۸۰ ش موفق به کسب امتیاز استخراج، بهرهبرداری و لولهکشی نفت و قیر در سراسر ایران غیر از پنج ایالت آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان به مدت ۶۰ سال شد.
- دارسی متعهد شد ظرف دو سال، شرکت یا شرکتهایی برای بهرهبرداری از امتیاز تاسیس کند و از عواید حاصله شانزده درصد به عنوان حق امتیاز بپردازد. بیست هزار لیره هم به طور نقدی و به صورت سهم به ایران بدهد.
- شرکت نفت ایران و انگلیس در ۱۹۰۹م با سرمایه دو میلیون لیره تاسیس و صدور نفت از ۱۹۱۳م آغاز شد. سال بعد دولت انگلیس به علت اهمیت نفت، ۵۶ درصد سهام شرکت را خرید و دو نفر نماینده با حق «وتو» درباره تصمیمات شرکت منصوب کرد و در حقیقت، این امتیاز متعلق به دولت انگلیس شد.
- انگلیس برای تحویل نفت با قیمت بسیار نازل و به مدت طولانی با نیروی دریایی، قراردادی منعقد کرد. از ابتدای مشروطیت و آغاز بیداری مردم که اعتراض و عدم رضایت نسبت به «قرارداد دارسی» شروع شد، در قرارداد، راهی برای فسخ گذاشته نشده بود و انگلیس سعی داشت، همان مبلغ جزئی را که باید میپرداخت با بهانههایی نپردازد.
اختلافات ایران و انگلیس بر سر نفت
در جنگ جهانی اول، لوله نفت بین منطقه معادن و پالایشگاه به تحریک نیروهای نفوذی آلمان قطع و استخراج برای مدتی متوقف شد. انگلیس با وجود اینکه کاملا بر منطقه مسلط بود، ایران را مسئول شناخت و حدود ۶۱۴ هزار لیره به عنوان خسارت مطالبه کرد.
دومین اختلاف بر سر نفت هنگامی بود که انگلیس براساس قرارداد میبایست اراضی مورد بهرهبرداری را از مالکان خریداری میکرد. شرکت مدعی شد مبلغی را که بابت «حق زمین» به مالکان پرداخته است، از سهم دولت ایران کسر خواهد کرد و حتی مدعی شد بیش از قیمت عادلانه پرداخت کرده است و بنابراین حقامتیاز نفت را تا زمان مشخص شدن نتیجه نمیپردازد!
اختلاف سوم زمانی بود که شرکت نفت ایران و انگلیس، ۱۶ درصد از عواید همه شرکتهای مربوط به نفت ایران را باید میپرداخت در حالی که عنوان کرد: فقط بخشی از آن را میپردازد!
دست درازی کامل انگلیس به نفت ایران با سلطنت رضاخان
رضاخان در حضور هیات هشت نفری مشاورین خصوصی خود به دو نکته اعتراف کرده است:
- انگلیسیها او را بر سرکار آوردهاند
- خواهان تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند
حاج میرزا یحیی دولتآبادی، در کتاب خاطراتش مینویسد: «سردار سپه از روی روحیات نظامی، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوستکنده میزند، چنانکه در یکی از جلسههای مشاوره خصوصی که در خانه دکتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و از وطنپرستی، صحبت به میان آمد، او گفت: مثلا مرا انگلیسیان سرکار آوردند...» و در جای دیگر میگوید: «انگلیسیان چند مطلب از دولت ایران میخواهند، از جمله، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب...»
رضاخان و قرارداد مشهور به قرارداد ۱۹۳۳
رضاخان ماموریت خود را به خوبی انجام داد و با لغو قرارداد «دارسی» در سال ۱۳۱۲ شمسی، قرارداد ۱۹۳۳ را که به مراتب، بدتر از قرارداد اول بود با دستیاری تقیزاده و چند نفر دیگر با دولت انگلستان منعقد کرد.
چرا این خیانت صورت گرفت: زیرا مطابق قرارداد «دارسی» پس از انقضای مدت قرارداد، همه تاسیسات شرکت نفت که میلیونها دلار قیمت داشت به ایران تعلق میگرفت، ولی رضاخان با انعقاد قرارداد جدید، مانع از این امر گردید، علاوه بر این، سی و دو سال به مدت قرارداد افزود.
برخلاف تصور انگلستان، پس از شهریور ۱۳۲۰ احساسات ضداستعماری ایرانیان مسلمان به اوج خود رسید و با عوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانی دوم، رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ به دست ارباب خود سرنگون شد.
طرح دکتر مصدق در مجلس چهاردهم
بعد از سرنگونی رضاخان و بالاگرفتن روحیه ضداستعماری مردم، مجلس دوره چهاردهم به پیشنهاد دکتر مصدق طرحی را به تصویب رسانید که به موجب آن، دولتها از مذاکره درباره اعطای امتیاز نفت به خارجیان منع شده و در صورت تخلف، به سه تا هشت سال حبس و انفصال از خدمات دولتی محکوم میشدند.
مطلبی که جای سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است که در همان زمان یکی از نمایندگان مجلس در جلسه ۱۲ آذر ۱۳۲۳ ماده واحدهای را به مجلس پیشنهاد کرد و خواهان الغاء قرارداد ۱۹۳۳ م. در ارتباط با امتیاز نفت جنوب گردید.
برای این که این طرح در مجلس مطرح شود، میبایست پیشنهادکننده، موافقت عدهای از نمایندگان را جلب کند، اما وقتی که طراح، طرح خود را به دکتر مصدق ارائه داد، مصدق از امضای آن خودداری کرد.
متن آن ماده واحده چنین بود: «.. مجلس شورای ملی ایران، امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد به شرکت دارسی واگذار شده بود و در موقع دیکتاتوری نیز آن را تمدید و تجدید نمودهاند به موجب این قانون الغاء مینماید.»
البته ممکن است گفته شود: گرچه تصویب طرح پیشنهادی دکتر مصدق در ممنوعیتدادن امتیاز جدید، عملا تلاش دولت روسیه را در گرفتن امتیاز نفت شمال (باسهم ۵۰ - ۵۰) به عنوان رقیب دولت انگلستان، خنثی کرد، ولی او هنوز شرایط داخلی و خارجی را برای الغای امتیاز نفت جنوب مناسب نمیدید.
اعلامیه و تبعید آیتالله کاشانی
چند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیتالله کاشانی، اعلامیه شدیداللحنی علیه شرکت نفت انگلیس صادر کرد و عدهای از نمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند، ولی دولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع به نفع خود بود، حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی (ساختگی یا واقعی) به شاه را به وجود آورد.
نقشه طوری طرحریزی شده بود که در هر صورت، (چه شاه کشته میشد و یا زنده میماند) شرایط به نفع انگلستان تغییر یابد. اما با ناکام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثه را دست آویزی قرارداده و به سرکوبی آزادیخواهان پرداختند.
آیتالله کاشانی، رهبر روحانی مبارزات سیاسی آن روز، شبانه با وضع اهانتآمیزی به وسیله سرتیپ متین دفتری، فرماندار نظامی تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلک الافلاک در خرم آباد و سپس به کرمانشاه منتقل و از آنجا به لبنان تبعید گردید.
آیتالله کاشانی و مصدق در مجلس شانزدهم
در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملی که به تازگی اعلام موجودیت کرده بود توانست هشت نفر از نمایندگان خود، از جمله، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیتالله کاشانی از طرف مردم تهران و تلاش بعضی از علمای بزرگ، نظیر مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، ایشان در خرداد ۱۳۲۹ با استقبال با شکوه و بینظیر مردم تهران (که در میان آنان دکتر مصدق و نمایندگان جبهه ملی نیز بودند) به وطن بازگشتند.
در یکی از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیتالله کاشانی، مبنی بر اعتراض به تبعید غیرقانونی خود و علل آن و بیاعتباری مصوبات مجلس ساختگی مؤسسان (مجلس سنای سابق) و قرارداد تحمیلی نفت، به وسیله دکتر مصدق قرائت شد.
در قسمتی از این پیام آمده است: «.. نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار میکند و قرارداد قانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمیتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند.»
روند ملیشدن صنعت نفت
آیتالله کاشانی طی اعلامیه مفصلی، کوشش در راه ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور را تکلیف دینی و وطنی ملت مسلمان اعلام کردند.
پس از آن، علما و مجتهدین بزرگی، نظیر آیتالله سید محمدتقی خوانساری، بهاءالدین محلاتی، عباسعلی شاهرودی، سیدمحمود روحانی قمی و کلباسی با صدور اعلامیههایی و نیز در پاسخ به استفتائات مردم، بر لزوم ملی کردن صنعت نفت و حمایت از آیتالله کاشانی تاکید کردند.
از اینرو، انگیزه اصلی مردم در حمایت از این نهضت، معتقدات مذهبی آنان بود. اما در صحنه سیاسی، پس از برکناری ساعد و علی منصور، شاه برای مقابله با بیداری و یکپارچگی مردم، سپهبد رزم آرا را که فردی دیکتاتور و حامی منافع انگلستان بود، به نخست وزیری منصوب کرد.
رزم آرا با تلاش فراوان، سعی کرد تا قرارداد الحاقی «گس - گلشائیان» را به تصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت کرد و اداره صنعت عظیم نفت، به وسیله ایران را غیر ممکن دانست، ولی سرانجام، در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ توسط خلیل طهماسبی، عضو فدائیان اسلام، به قتل رسید و از صحنه سیاست خارج شد.
با کشته شدن رزم آرا اوضاع به کلی عوض شد و مردم نیز با هدایت آیتالله کاشانی و هماهنگی بعضی از نمایندگان مجلس، تظاهرات و اجتماعاتی در حمایت از ملی شدن صنعت نفت برپا کردند.
سرانجام، لایحه ملی شدن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس به تصویب رسید. مجلس شورا در ۲۴ و مجلس سنا در ۲۹ اسفند گزارش کمیسیون را تصویب و نفت ایران پس از ۵۰ سال ملی شد.
ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان ملی شدن صنعت نفت ایران پس از سالها دزدی انگلستان