پخش زنده
امروز: -
کشورهای وابسته به آمریکا و غرب در منطقه به این باور رسیده اند که دیگر غرب نمی تواند یک پشتوانه واقعی همیشگی در همه اوضاع و احوال برای آنها باشد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، برنامه گفتگوی ویژه خبری با بررسی دلایل استقبال کشورهای منطقه از دیپلماسی همسایگی، به پرسش ها در خصوص توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین، پاسخ داده است.
مجری: بعد از ۱۹ اسفند یعنی حدود ۱۰ روز پیش که خبر توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین منتشر شد، تحولات دیپلماتیک منطقه با محوریت دیپلماسی همسایگی ایران وارد فاز جدیدی شد. بعد از توافق با عربستان دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان به نمایندگی از مجموعه سیاست خارجی کشورمان در رأس هیأت های مختلف ابتدا به امارات و امروز در سومین گام به عراق سفر کرد. در این میان سفر هیأت پارلمانی کشورمان به بحرین را برای شرکت در صد و چهل و ششمین اجلاس اتحادیه بین المجالس جهانی «IPO» را هم داشتیم که در آن دیدارهای خوبی میان نمایندمان مجلس ایران با رئیس و نمایندگان مجلس بحرین صورت گرفت و در آن دیدارها بحرینی ها علاقه مندی خود را برای احیای روابط با کشورمان ابراز کردند و حتی آن طور که در خبرها آمده از رئیس مجلس کشورمان برای سفر به بحرین دعوت کردند. اما در این میان توافق با عربستان که با استقبال مثبت بسیاری از کشورها و نهادهای منطقه ای و بین المللی و شخصیت های بزرگ جهانی روبرو شد به نقطه عطفی در تحولات دیپلماتیک منطقه ای در این مقطع زمانی تبدیل شد. هنوز پنج روز از انتشار خبر این توافق نگذشته بود که وزیر دارایی عربستان از تمایل و امکان سرمایه گذاری کشورش در سریع ترین زمان ممکن در ایران خبر داد. اما در کنار مذاکرات دو کشور برای بازگشایی سفارتخانه ها و تبادل سفرا، ساعتی پیش خبری به نقل از معاون سیاسی رئیس جمهور در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت که دوباره توجه همه کشورهای منطقه و جهان را به جایگاه ایران و موضوع تمایل عربستان در برقراری هر چه سریعتر روابط با ایران را جلب کرد. نامه پادشاه عربستان به رئیس جمهور ایران که در آن ضمن استقبال از توافق دو کشور، تقویت همکاری های اقتصادی و منطقه ای با کشورمان را خواستار شده بود. درخواستی که با استقبال رئیس جمهور کشورمان نیز روبرو شد. حالا این تحولات جدید دیپلماتیک منطقه ای چند سؤال را پیش روی محافل سیاسی، کارشناسی و رسانه ای قرار داده. دلیل استقبال قابل توجه کشورهای منطقه از دیپلماسی منطقه ای یا همسایگی چیست؟ چه مواردی آنها را به این نتیجه رسانده که باید امنیت و ثبات خود را در همراهی و تعامل با کشورهای همسایه و منطقه دنبال کنند نه خارج از آن؟ و در نهایت این که این همگرایی چه دستاوردهایی را می تواند برای کشورهای منطقه به همراه داشته باشد؟
سؤال: در مقدمه سعی کردم خلاصه ای از آن چه که در این ۱۰ روز گذشته اتفاق افتاد به صورت خلاصه عرض کنم، خروجی اش این است؛ چه شد که کشورهای منطقه گویا اصلاً منتظر یک چنین فضایی بودند که دیپلماسی منطقه ای و همسایگی را احیا کنند و به این سمت بروند. چه شد که همه استقبال کردند؟ چه شد که به این نتیجه رسیدند که آن امنیت، ثبات و پیشرفت خودشان را باید در تعامل و همگرایی با همسایگان خود دنبال کنند؟
آقای کیومرث یزدان پناه؛ کارشناس مسائل غرب آسیا؛ به نظرم دو رویکرد نسبت به این مسأله و سایر رویکردها را بهتر می توانیم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و یک طور کالبد شکافی کنیم؛ رویکرد اول این است که اتفاق بسیار خوبی که افتاد، من خود اعتقاد دارم که عادی شدن روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بزرگترین رخداد سال ۱۴۰۱ از نظر منطقه ای و جهانی به حساب می آید. سالیان سال بود که متأسفانه روابط دو کشور بنا به دلایل متعددی به سمتی رفت که نباید می رفت و یک روابط مطلوب و نسبتاً نرمال، هر چند فراز و فرودها در روابط دو جانبه این دو کشور بزرگ اسلامی در منطقه راهبردی غرب آسیا همیشه بوده ولی به هر حال مسائلی باعث شد که تقریباً از سال ۱۳۹۴ به این سمت روابط دو کشور به تیرگی تمام معنا حتی دو کشور در آستانه یک رویارویی خیلی گسترده، هر چند جغرافیای دو کشور اجازه رویارویی و کشمکش نمی دهد، من هر جا گفتم جنگ بین دو کشور عملاً منتفی است. به هر حال عملاً این اختلافات افتاد. دو سه سالی بود که دو کشور به این نتیجه رسیدند که نباید دیگر در این فضا قرار بگیرند، همه گونه به ضرر هم جهان اسلام، هم ژئوپلتیک خلیج فارس و هم منشأ سوء استفاده بسیاری از قدرت های فرامنطقه ای از جمله آمریکا بود. گفتگوها به صورت کج دار و مریض در سطوح مختلفی شروع شد تا این که دولت جدید؛ دولت آقای رئیسی سر کار آمد. ایشان یک رویکرد جسورانه ای را اعلام کرد که اولویت اولش را مبنا قرار داد نسبت به همسایگان، این خیلی خوب بود، یعنی از منظر ما اساتید دانشگاه، صاحبنظران، مخصوصاً در حوزه ژئوپلتیک و روابط بین الملل و مناسبات منطقه ای این نگاه را خیلی نگاه خوب و سازنده ای است.
وقتی این سیاست در دستور کار قرار گرفت طبیعتاً این پیام به کشورهای همسایه مخابره شد که اولویت جمهوری اسلامی ایران نسبت به همسایگان خیلی تغییر کرده و همین اولویت آمد سطوح گفتگوها را به سمتی برد که عملاً با میانجی گری کشور عراق و همسایه؛ هم ایران و هم عربستان تا حدودی مسیر هموار شد و رسید به این نقطه ای که خیلی ها انتظارش را می کشیدند. اگر شاید هر چه زودتر این اتفاق می افتاد به نفع دو کشور و کل منطقه بود. با این اتفاقاتی که افتاد و دو کشور برگشتند به مسیر روابط عادی، این یک تحول بزرگ منطقه ای از جهات مختلف به حساب می آید؛ اولین تحول این است که به هر حال بساط جنگ یمن برچیده شد؛ این دغدغه ای بود برای کشورهای اسلامی در منطقه و یکی از دغدغه های بزرگ جمهوری اسلامی ایران هم در این چند سال اخیر بود. این به نظرم اولین دستاوردش؛ کم دستاوردی نبود. مسأله دوم؛ القای این که کشورهای مسلمان نمی توانند در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند و قرار بگیرند این القاء هم از بین رفت و همین بسترها را فراهم کرد. ما در منطقه ای هستیم که چهار کشور اساساً نقش راهبردی در غرب آسیا دارند؛ اولین اش جمهوری اسلامی ایران است، دومی عربستان است، سومی عراق است و چهارمی ترکیه. هر چقدر این کشورها در یک ساز و کار تعریف شده منطقه ای بتوانند بسترهای همکاری مسالمت آمیز را بر اساس سه اصل؛ حسن همجواری، احترام متقابل و منافع مشترک، که آن منافع؛ دغدغه های مشترک هم هست، فراهم کنند مابقی کشورها، شما در بحثی که در مقدمه اشاره کردید موضوع بحرین، کشورهایی مثل کویت، بحرین، قطر، امارات و عمان صاحب سیستم های منطقه هستند. به راحتی به چرخه تعاملات منطقه بر می گردند، این چیزی است که در اساس کار در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا به شدت به آن نیازمند هستیم. نیازی که می تواند نه تنها کشورهای اسلامی را در یک قطب نوظهور ژئوپلتیکی تعریف کند بلکه تکلیف این کشورها را در آینده جهانی به طور شفاف تر و مشخص تر روشن کند.
سؤال: (آقای فردوسی پور) نظر شما چیست و این که این همگرایی خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت، حالا از توافق ایران و عربستان شروع کنیم تا بیاییم جلو، هر کدام از این خبرها که منتشر می شد ما می دیدیم تمام کشورها به جز چند کشوری که تکلیف شان معلوم است، آنها هم تازه واکنش خنثی نشان می دادند، همه استقبال کردند، چه شد و چرا این قدر استقبال شد؟
آقای مجتبی فردوسی پور؛ کارشناس مسائل غرب آسیا: در تکمیل سخنان آقای یزدان پناه باید اضافه کنم که چند مؤلفه را ما بایستی مد نظر داشته باشیم؛ مؤلفه اول به اعتقاد من این است که ما در وضعیت سیالیت نظام بین الملل قرار داریم یعنی وضعیت هژمونیک آمریکا رو به افول است و تقریباً جایگزین هم نداریم برای این وضعیت بنابراین قدرت های بر آمده در عرصه بین المللی سبب سیالیت در نظام بین الملل شده، این وضعیت سبب می شود که حوزه بین الملل یک وضعیت آنارشیک و آشوب زده پیدا کند. در چنین حالتی اساساً کشورها به سمت منطقه گرایی گسیل پیدا می کنند و این رویکرد صحیحی که آقای دکتر به آن اشاره کردند مورد فهم سیاسی دولت سیزدهم قرار گرفت و بحث همسایگی اگرچه نگرش ژئوپلتیک یا منطقه گرایی با آن همگرا نیست ولی خود نفس همسایگی و این که از حسن همجواری و تعامل مشترک با همسایگان بتوانیم برخوردار باشیم بر اساس فهم این درک از وضعیت نظام بین الملل است که منطقه دارد برآمده تر می شود و همکاری ها به جای تکیه گاه بین المللی بایستی در وضعیت خود منطقه سازمان دهی شود. نکته و مؤلفه دوم؛ بحث ژئوپلتیک است ما وقتی به این منطقه نگاه می کنیم؛ هم وضعیت ایران برآمده است و هم وضعیت عربستان سعودی. یعنی عربستان سعودی با بیش از دو میلیون کیلومترمربع و ایران بیش از یک و ۶۰۰ میلیون کیلومتر مربع موقعیت های ویژه ای را در سطح منطقه دارند به لحاظ ژئوپلتیک، که این ژئوپلتیک از شمال آفریقا گرفته تا وضعیتی که ما در غرب آسیا داریم به عنوان یک پیوست دار آمده ظرفیت هایی را از وضعیت دیتا، انرژی، تجارت و ژئوپلتیک؛ این مسائل را در سطح منطقه ای تحت تأثیر قرار داده و نمی شود از این گریز داشت. بنابراین این ژئوپلتیک همچنان موقعیت برتری را دارد و ایران هم در حوزه ریم لند، هم در حوزه هارت لند می تواند به عنوان یک پل ارتباطی در ژئوپلتیک معنا و مفهوم حقیقی خود را در سطح منطقه ای بازی کند. نکته سوم؛ بحث توسعه محوری است. ما اگر امروز نگاه کنیم به سطح نظام بین الملل، در حوزه آفریقا، آسیای دور، آمریکای لاتین و غرب آسیا آن چیزی که امروزه معیار برای ملت ها و دولت های این مناطق؛ توسعه محوری است. توسعه محوری گریزی از آن جز تعامل و همکاری است. اگر رقابت هم باشد باید رقابت در حوزه تعامل و همکاری، تعریف و مفهوم پیدا کند.
مجری: اصلاً تا امنیت و ثبات نباشد که توسعه اتفاق نمی افتد.
آقای فردوسی پور: دقیقاً، و مؤلفه چهارم این است که احزاب و گروه های اسلامی برآمده در سطح این منطقه از حالت افراط گرایی، آن بخش که افراط گرا بود رو به افول گذاشته. شما می بینید وضعیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در تأسیس جبهه مقاومت و پایداری در سطح منطقه به لحاظ آن اعتدالی که امروزه شما می بینید جریان هایی در یمن و جریان هایی در لبنان امروزه جزو عناصر اساسی و زیرساخت تشکل سیاسی این کشورها هستند، این جریان معتدل؛ برآمده تر شده و آن جریان افراط گرا افول کرده و در واقع اینها مؤلفه هایی هستند که در سطح منطقه ای زمینه های تعامل را می تواند گسترش دهد و می تواند پیوند و ساختار پیوستار تعاملی و همکاری را در سطح منطقه ایجاد کند. بنابراین کشورهای منطقه با توجه به اتفاقاتی که افتاد، یکی از نکات اساسی که ما باید به آن توجه کنیم؛ رسوب امپریالیسم و سلطه ای که در سطح این مناطق به وجود آمده، این رسوب؛ جریانات منفی را تولید کرده و امروزه برآمدن چین به عنوان رقیب، یعنی ما دو رقیب عمده آمریکا و چین را داریم و روسیه که جنگ اوکراین تأثیرات خود را گذاشته. روسیه به مراتب کمتر ولی آمریکا و چین امروزه آن رسوب حوزه امپریالیستی منطقه ای رویکردش را به وضعیت خوشایند بین المللی یعنی در رقابت بین آمریکا و چین به چین نشان می دهد و اگر این ظرفیت از پکن کلید و استارت خورد، یکی از نکات اساسی اش در حوزه رقابت قدرت های بزرگ است که منطقه به آن اعتماد کرده و پای کار آمده و تقریباً می شود گفت این مؤلفه ها در کنار هم توانسته این جوشش و خروش جدید را به وجود بیاورد.
سؤال: ارتباط مان با آقای صدرالحسینی برقرار است. در صحبت های آقای فردوسی پور هم بود، الآن برخی کارشناس ها با توجه به این تحولات دیپلماتیک جدید در منطقه این طور تحلیل می کنند که کشورهای منطقه از آن سیاست نگاه به غرب، رویگردان شدند چرا که منافع شان را تأمین نمی کند. آن سیاست و راهبردی که از سمت آمریکا و منطقه دنبال می شده بدون شک منافع خودش را دنبال می کرده نه منافع کشورهای منطقه را، چقدر با این موافقید که علت این همگرایی منطقه تا حد زیادی به این تجربه تلخ کشورهای منطقه از گرفتن حمایت، امنیت و ثبات خارج از منطقه بوده؟
آقای رضا صدرالحسینی؛ کارشناس مسائل غرب آسیا: بر این باور هستم که بعد از بیداری اسلامی یک حرکت جدید و نوظهور در حوزه افکار عمومی به وجود آمد یعنی افکار عمومی توانستند بدون این که همه آنها به یک قدرت سیاسی دست یابند اما حرف و میل خودشان را به گونه ای مطرح کنند که رهبران وابسته منطقه هم این را بپذیرند که دیگر وابستگی مطلق به یک قدرت جهانی یعنی آمریکا یا به مفهوم غرب دیگر نمی تواند منافع آنها و ملت آنها را تأمین کند. به نظر می رسد که تقریباً از سال ۲۰۰۰ موضوع افول قدرت غرب به منصه ظهور رسید و در این منطقه با اتفاقاتی که در سال ۲۰۰۳، ۲۰۰۶ که من فقط آمار آن را عرض می کنم و وارد بیان موضوعاتش نمی شوم، مشخص شد که غرب دیگر نمی تواند آن مدیریت سابق را در منطقه داشته باشد. با ظهور مقاومت که توانست در نقاط مختلف حرف و اراده خود را در مقابل غرب به منصه ظهور بگذارد، یک تغییر و تحول واقعی در منطقه پدید آمد و در سال های اخیر این سیالیت قدرت تبدیل به یک هندسه قدرت جدید در حال ایجاد شدن را ما مشاهده می کنیم. همان نکته که شما گفتید حتی کشورهای وابسته به آمریکا و غرب در منطقه به این باور رسیدند که دیگر غرب نمی تواند یک پشتوانه واقعی همیشگی در همه اوضاع و احوال برای آنها باشد. یک واقعیت جدیدی که تقریباً کمتر از پنج سال است به طور رسمی می توانیم آن را مشاهده کنیم، حرکت چین به عنوان یک رقیب واقعی در حوزه اقتصادی با غرب به حوزه امنیتی است و البته منصه ظهور واقعی آن در ماه های اخیر کاملاً مشخص شد و دعوت آقای شی به عربستان و توانمندی او برای هماهنگی همه کشورهای حوزه خلیج فارس که برای انرژی جهان اهمیت ویژه دارند توانست این رقابت را به طور واقعی به نمایش بگذارد. برای نتیجه گیری عرض خودم می خواهم این نکته را عرض کنم که شرایط پدید آمده به گونه ای است که قطعاً و یقیناً در هندسه قدرت جدید، کشورهایی می توانند نقش آفرینی کنند که وابستگی خودشان را به امپریالیست سابق کاهش دهند و بتوانند قدرت منطقه ای خود را همراه با همگرایی بیشتر در هندسه قدرت جدید به نمایش بگذارند.