پخش زنده
امروز: -
فرماندهِ نابغه ای که با تاکتیک هایش، معادله جنگ را عوض و حدود 10 هزار کیلومتر از خاک کشور را آزاد کرد.
اشاره: در این گفتگو تلاش شده به واکاوی شخصیت شهید حسن باقری براساس خاطرهها و اسناد موجود بپردازیم.
محمدعلی صمدی، پژوهشگر تاریخ جنگ تحمیلی است که مخاطبان تلویزیون او را با برنامه تلویزیونی نگاتیو در شبکه مستند میشناسند. آقای صمدی در دو دهه اخیر بیشترین وقت خود را بر حوزه اسناد قابل مطالعه جنگ تحمیلی گذاشته است. از این رو در ادبیاتش میکوشد که مدام به اسناد رجوع کند.
این پژوهشگر تاریخ جنگ تحمیلی، بر اساس اطلاعات و تحلیلهایی که بعداً با مرور خاطرات روایت شده درباره شهید حسن باقری مطالعه کرده است. او، شهید باقری را یک نابغه نظامی میداند. سازماندهی شبکهای برای جذب نیرو و عوامل اطلاعات در خاک عراق، طراحی نقشه بسیار دقیق و مشخص شدن حد و مرز عراق و درست کردن اولین بولتن نظامی در هفته دوم و سوم جنگ از جمله ابتکارات شهید حسن باقری در شش ماهه اول جنگ تحمیلی است.
چند خرده روایت درباره یک نابغه
*درباره نابغه بودن شهید حسن باقری باید به پرونده ایشان در طول جنگ مراجعه کنید. ایشان پرونده خیلی کوتاهی در دوران دفاع مقدس دارد. ایشان روز اول مهرماه - یک روز بعد از شروع جنگ تحمیلی- در اهواز بوده تا ۹ بهمن سال ۶۱ که در منطقه فکه به شهادت میرسد. زمان زیادی نیست، اما در این زمان ۴ عملیات آزاد سازی بزرگ انجام شده است.
*عملیاتهایی مثل ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس. در این ۴ عملیات حدود نه هزار و پانصد کیلومتر مربع از خاک کشور آزاد شد که مساحت بسیار بزرگی است. الحمدلله تمام نقشههای طراحی این ۴ عملیات باقی است. پای نقشه طراحی همه این عملیاتها اسم حسن باقری به عنوان یکی از سه نفر طراح این عملیات از جانب سپاه هست. او در کنار غلامعلی رشید، رحیم صفوی، طراحان عملیات سپاه هستند. در ارتش هم اسم سه تن از افسران این نیرو است. الان، چون من موضوع من ارتش نیست وارد آن نمیشوم. شهید باقری یکی از سه نفر است؛ و آن دو نفر دیگر الان اذعان دارند فاصله شان با نفر اول زیاد بوده. مثلا آقای رشید میگوید:«من یک جا متخصص بودم آن هم منطقه غرب دزفول بود، چون آنجا محل زندگی ام بود. »
جوانی که حرف آخر را میزد!
*از آذر سال ۶۰ عملیاتهای دفاع مقدس همه صُوت دارد، اگر در سوابق مذاکرات نگاه میکنید، تسلط این آدم حیرت انگیزه است و معمولا حرف آخر را میزند. همه بحث میکنند و وقتی ایشان اظهار نظر میکند، بازی به هم میخورد به معنی واقعی کلمه.
*بعضیها ایراد میگیرند و میگویند: درباره شخصیت ایشان این حرف ها، بزرگ نمایی است. پاسخ بنده این است که اگر بزرگنمایی باشد، برای این بزرگ نمایی بنده، سند هست. هم کاست هست و هم کاغذ هست و هم دست نوشته این آدم هست؛ هم کسانی که دورو برش بودند همه زنده اند. نمیشود گفت ۴۰ نفر دارند با هم بزرگ نمایی میکنند؛ و ما دو سه نفر داریم حقیقت را میگوییم.
فهمیدم این نیرو با بقیه فرق میکند
*شهیدباقری اول مهر ۵۹ در شهر اهواز است یعنی فردای شروع جنگ. قبل از آن، ایشان در مرزهای غرب بوده. وقتی میفهمد جنگ از جنوب شروع شده به جنوب میرود. آنجا به پست یکی از فرماندهان سپاه میخورد به اسم آقای داود کریمی. این دو نفر اتاق جنگ عملیات جنوب را در پادگان گُلف تشکیل میدهند.
ما میتوانیم ادعا کنیم کما اینکه بعضیها ادعا میکنند حسن باقری از ابتدا اینطوری نبوده و تا زمانی که آمد کنار فرماندهان ارتشی نشست، این چیزها را آرام آرام یاد گرفت. عرض من این است که اگر با این سرعت میشود یاد گرفت و در فاصله ۶ ماه رسید به طراحی عملیات به نظرم این هم نشانه نبوغ است. در خاطرات فرمانده وقت لشکر ۹۲ زرهی اهواز هست که میگوید: روز ۷ مهر یک سپاهی با نام حسن باقری آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من افسر اطلاعات سپاه هستم و نشست صحبت کرد. من فهمیدم این با بقیه نیروها که در آن زمان آمده بودند، فرق دارد.
* در این وضعیت همه فکر این هستند که تفنگ دست بگیرند و جلوی رژیم بعث بایستند که هیچ فایدهای هم ندارد. آقای حسن باقری میآید همه اینها را جمع میکند و میگوید اول ببینید اینها یعنی عراقیها کجا هستند و کجاها دست عراق افتاده است تا خط ما با دشمن مشخص شود. طی چند وقت یک نقشهای طراحی میکند که الان در سپاه به نقشه حسن باقری معروف است؛ و هنوز از آن نقشه استفاده میشود. نقشه جوری است که با دقت و جزئیات زیاد طراحی شده هست. این نقشه بزرگترین خدمت ایشان در طول جنگ است که حد و حدود جنگ ما با عراق را مشخص کرد که باید کجا را بزنیم. این اولین کار اطلاعاتی ایشان است.
ماجرای اولین بولتن نظامی جبهه
*سپس شروع میکند به جذب عوامل اطلاعاتی از مردم عادی تا مردم داخل عراق. هیچ کس باورش نمیشد. زمانی که ایشان شهید شد ایشان کلی عامل اطلاعاتی از داخل خود عراق داشت که برایش اطلاعات جزئی میآوردند. شهید باقری از این طریق شروع میکند به درست کردن بولتن نظامی و اولین بولتن نظامی را هفته دوم و سوم جنگ در میآورد و ارسال میکند به مناطق دیگر که خبرهای واقعی همین هاست. این بولتنها در کتابخانه جنگ حوزه هنری موجود است. این باعث میشود ایشان در جایی قرار بگیرد که اطلاعات این بولتن را دارد و روی نقشه هم که خودش مسلط است. همین خودش یک پتانسیل زیادی در این ظرفیت ایجاد میکند که بقیه از این ظرفیت محرومند و در جلسات وقتی بلند میشود و شروع میکند به حرف زدن، خودش را نشان میدهد.
رکن ۲.۵ سپاه و تسلط به اطلاعات جنگی
*خاطره معروف رهبر انقلاب هست که میگویند: «من رفته بودم جنوب و بنی صدر و نیروهای نظامی کلاسیک آمده بودند برای گزارش آنچه در منطقه گذشته بعد از ناکامیها و عقب نشینی ها. آذر یا دی ماه سال ۵۹. اینها همه درباره ۶ ماه اول جنگ است. بعد میفرمایند از سپاه هم داود کریمی آمده بود با یک جوانی. آقای زهیر نژاد رئیس ستاد مشترک ارتش میگوید: رکن ۲ بلند شود و گزارش بدهد. رکن ۲ در ارتش همان اطلاعات عملیات است. رکن ۲ یک سری اطلاعات میدهد و میگوید این خط دشمن است و ما جلوی دشمن اینطوری موضع گرفتیم. رهبری در خاطراتشان هست: با خودم گفتم وقتی اینها به این صورت گزارش میدهند بچههای سپاه چه میخواهند بگویند؟ بعد آقای داود کریمی میگوید ما هم یک رکن ۲.۵ داریم. بعد به آقای حسن باقری میگوید که گزارش بدهد. شهید باقری با یک تسلط کامل شروع میکند و علاوه بر توضیح درباره خط خودمان، توضیحی درباره خط دشمن هم میدهد.
*تا آن وقت، به صورت کلاسیک گزارشهای اطلاعاتی تا خط دشمن است، ولی آقای باقری درباره پشت خط دشمن هم شروع کرد اطلاعات دادن. همه از جمله بنی صدر بعد از پایان گزارش گفتند چه گزارش تمیز و با جزئیات و با استانداردی و اینجا آقای باقری خودش را نشان میدهد و شناخته شده میشود در بین فرماندهان غرب و جنوب.
ناکامیهای ۶ ماه اول جنگ و تغییر معادله
*در ۶ ماه اول جنگ که ناکامی پشت هم دارد. بنی صدر فرمانده کل قوا جبهه رو رها میکند. از ۱۶ دی ماه شکست عملیات نصر و میگوید اینجا نمیشود کار کرد؛ و میدان باز میشود برای بچههای سپاه که خودشان را نشان بدهند؛
و سپاهیها هم شروع میکنند به طراحی چند عملیات کوچک مثل عملیات مهدی، امام علی و فرمانده کل قوا، که عملیاتهای خیلی موفقی هم هست. اقای باقری توی جلسات برای اولین بار راهبردهای خودش را برای تغییر روش جنگیدن اعلام میکند. شهید باقری یک راهبرد چهارگانه دارد که در کتاب حسن باقری هست. جنگ در شب، عملیات احاطهای، محاصره دشمن و اجتناب از کشتار دشمن. سپاه تا آخر جنگ روی همین ۴ تا اصل عمل میکند. تا شهید باقری زنده بود طریق القدس و فتح المبین و ثامن الائمه و بیت المقدس هر ۴ تا عملیات احاطهای است.
تاکتیک جنگی حسن باقری و اسرای جنگ تحمیلی
*ما در این بُعد دشمن را دور زدیم به همین خاطر اسیر زیاد گرفتیم. ما در عملیات فتح المبین ۱۷ هزار اسیر گرفتیم که میشود معادل سه تا لشکر. در عملیات بیت المقدس ۲۰ هزار اسیرگرفتیم. چرا؟ چون شاخ به شاخ و از روبرو با عراق مواجه نشدیم. ابتدای جنگ عراق با ده دوازده لشکر به ما حمله کرد. ما سال سوم جنگ، اندازه دوازده لشکر اسیر داشتیم. در پایان جنگ تحمیلی دو تا سه هزار نفر در عراق اسیر داشتیم؛ و آخر جنگ عراق بیست تا سی هزار نفر اسیر برای مبادله کم داشت. سال ۶۷ حمله کرد و از مردم و نیروهای وظیفه حدود ۱۵ هزار نفر اسیر گرفت که اسیرها تقریبا برابر شود. بخاطر همین ۸۰ درصد اسیرهای ما سه سال سابقه اسارت دارند و هشتاد درصد اسرای عراق سابقه اسارتشان ۸ سال است. چون سال ۶۰ و ۶۱ اسیر شدند. این موازنه نتیجه استراتژی حسن باقری است.
آینده نگری مرد اطلاعات ایران
*یکی از راهبردهای دیگری شهید باقری این بود که ایشان میگوید: « ما نباید از عراقیها زیاد بکشیم. نباید شمار تلفات را بالا ببریم، چون این اسرا برای انقلاب اسلامی عراق نیروهای ما خواهند بود. »این حرف مربوط به زمانی بود که هنوز صحبت سپاه بدر و تشکیل آن هم نشده بود. شما امروز میبینید که الان شاکله تمام نیروهای مذهبی نظامی عراق سپاه بدر است.
بعد از شهادت حسن باقری جلسهی هست که فرماندهان سپاه جمع میشوند و میگویند چطور باید جای خالی شهید باقری را پر کنیم و چطور بجنگیم. فقدانش این عکس العمل را دارد و این نشان دادن جایگاه ایشان در دوران جنگ تحمیلی است.