پخش زنده
امروز: -
تلاش دفاتر مهاجرت برای جذب مشتریان بیشتر از طریق تبلیغ ویزای کشاورزی، لزوم توجه به این موضوع برای کاستن از آسیبهای بالقوه آن را ضروری کرده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، باز شدن موضوعی به نام مهاجرت با ویزای کشاورزی با وعدههای شیرینی مانند دستمزد ۵ برابری و امکان مزرعه دار شدن درصورت خوب کار کردن، اینبار نه مغزهای علمی و نخبههای دانشگاهی یا صاحبان سرمایه، بلکه ستونهای تولید غذای مردم را هدف قرار داده است.
به دلیل حرکت چراغ خاموش این پدیده، که احتمالا ناشی از خصوصیات ذاتی جامعه هدف و کم سروصدا بودن آنان در فضای رسانهای و همچنین عدم جذابیت آن برای اقشار برونگرای تریبون دار است، اطلاعات و آمار و ارقام مشخصی از جزئیات و شمار جوانانی که در غربت کشت و کار میکنند در دست نیست، اما پرشماری نسبی و رو به فزون بودن متقاضیان ویزای کشاورزی نشان میدهد که این امر شایسته توجه است و کنکاش و پرداختن به آن و ارائه اطلاعات یا انتقال تجربیات مرتبط و در کل، صحبت درباره آن میتواند به روشنتر شدن فضای در حال حاضر تاریک این مسیر کمک کند و امکان انتخاب و تصمیم گیری واقعگرایانهتر و دقیق تری را برای جوانان عمدتا زحمتکش کشورمان فراهم سازد.
تحقیقات اولیه میدانی مشخص میکند که بیشترین مهاجران یا اقدام کنندگان به مهاجرت با ویزای کشاورزی، جوانان ۲۳ تا ۳۲ سال تهران، خراسان شمالی و خراسان رضوی بوده اند و نکته قابل توجه اینکه به نظر میرسد جوانان زغفران کار، بیشتر از ساير كشاورزان، مهاجرت كرده اند.
اهمیت توجه به این موضوع از آن رو مضاعف میشود که با مهاجرت کشاورز زادگان زعفران کار به هر کشوری، آن کشور علاوه بر برخورداری از نیروی کار جوان، بهترین ابزار شکل گیری و توسعه زیرساختی یکی از با ارزش ترین پلتفرمهای صنعتی_کشاورزی جهان، یعنی تولید زعفران ایرانی را نیز به چنگ میآورد.
ضرر و زیان این امر برای کشاورزی ایران، که فراتر از یک کار صرفا تولیدی و بخشی از داراییهای فرهنگی و تمدنی این سرزمین است، برکسی پوشیده نیست.
پرس و جوها بیان میکند استرالیا که سالهاست از مشتریان پروپاقرص زعفران ایران است و عمده آن را با برند و بستهبندی استرالیایی به کشورهای دیگر صادر میکند، از پذیرفتن کشاورزان ایرانی استقبال میکند و در صورت اطمینان از سابقه و توانایی متقاضیان در تولید زعفران، شرایط صدور ویزا را تسهیل میکند.
کارشناسان و مشاوران دفاتر مهاجرت، جذابیتهای دیگری را نیز برای تشویق مراجعه کنندگان بر میشمرند که پرداخت دستمزدی ۵ برابر ایران و صدور مجوز اقامت پس از ۳ سال کار در مزرعه، از جمله آنهاست.
این جملات که استرالیا اساسا یک کشور کشاورزی با مزارع فراوان است و کشاورزان استرالیایی جزو ثروتمندترین اقشار جامعه هستند ترجیع بند سخنان مشاوران در دفاتر مهاجرت است.
تنها نکات منفی، اما غیز بازدارندهای که در راهنمایی متقاضیان از زبان مشاوران مطرح میشود، جملاتی کوتاه مبنی بر اینکه نابرده رنج گنج میسر نمیشود و برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد و زحمت کشید و مهمتر از همه اینکه باید ریسک کرد است و معمولا ضربه نهایی نیز پس از این جمله وارد میشود.
برخلاف تبلیغات اولیه و تاکید مداوم بر اینکه تخصص کشاورزی برای کشورهای مقصد اهمیت فراوانی دارد، در میان سؤالات و پرسشهای فراوان فرمهای درخواست ویزای کار، خبری از سوال درباره مهارت کشاورزی و باغبانی نیست و شرط اول، حتی برای دریافت ویزای کشاورزی در استرالیا تمکن مالی است.
به گفته یکی از کارشناسان مهاجرت، آنها باید با مشاهده فهرست اموال و سرمایه نقدی و غیرنقدی متقاضی نشانههایی از یک فرد کارآفرین یا دستکم اهل کار و تلاش و صاحب زندگی با رفاه حداقلی را ببینند تا مطمئن شوند او یک فرد به آخر خط رسیده و پناهجوی سربار نیست. اساسا دلیل ناخرسندی این کشورها از ورود پناهجویانی که بصورت قاچاق با پای پیاده یا قایق و با مشقت راهی این کشورها میشوند این است که اغلب مردم سفیدپوست در این کشورها سوای تمایلات نژادپرستانه، پناهجویان را به چشم افراد بیگانه ی به آخر خط رسیدهای میبینند که به جای برخورداری از اندیشه یا توان تولید غذا و ثروت، انگیزه و نیاز به خوردن غذا دارند.
از این رو کارشناسان مهاجرت با تاکید بر اینکه باید ریسک کرد، متقاضی را تشویق به فروش زمین و ملک در ایران برای داشتن پول کافی جهت مهاجرت قانونی و اجاره زمین و راه انداختن کسبوکار در کشور مقصد میکنند.
این درحالی است که در استرالیا، کانادا، هلند و آلمان که ظاهرا بیشترین ویزای کشاورزی را برای مهاجران ایرانی صادر کرده اند، داشتن زمین و مزرعه به قدری هزینه بر و گران است که حتی برای مردم خود این کشورها نیز دشوار محسوب میشود و اساسا به همین دلیل است که زمین داران و صاحبان مزارع کشاورزی در این کشورها جزو اقشار ثروتمند محسوب میشوند.
طبیعی است که یارانههای دولتی کشاورزی و تسهیلات بانکی نیم درصدی نیز که در تعریفها و تبلیغات بیان میشد، به کارگران مهاجری که سرمایه و ثروت کافی برای خرید مزرعه ندارند، اعطا نمیشود.
از این رو، کشاورز زادگان جوان ایرانی که پس از تلاش فراوان و صرف هزینههای هنگفت و فروش میراث پدری، ویزای کشاورزی گرفته و با امید به دریافت دستمزد ۵ برابری و پس انداز آن برای خرید ملک شخصی و راه انداختن مزرعه پس از ۳ سال و ثروتمند شدن در عرض نهایتا ۵ سال، به غربت پرواز کرده اند، در بهترین شرایط باید در زمینهای کشاورزی آن کشورها که بیشترین استفاده را از زمان و زمین میبرند و به ویژه در اروپای بدون یک وجب زمین خالی، همواره به دنبال کاهش و جبران هزینههای بالای انرژی اند، به کارگری بپردازند.
به دلایلی که پیش از این نیز اشاره شد، آمار و اطلاعات دقیقی از وضعیت کارگران مهاجر ایرانی در مزارع کشورهای مقصد در دسترس نیست، اما گزارشهای میدانی رسانههای غربی از مزارع اسپانیا، آلمان و فرانسه که اکثر قریب به اتفاق کارگرانشان، مهاجران خاورمیانه و شمال افریقا هستند، شرایطی آنچنان دشوار و طاقت فرسا را نمایان کردند، که باعث برانگیخته شدن خشم و انزجار عمومی در این کشورها شد و پارلمان اروپا در قطعنامهای که ۱۹ ژوئن صادر کرد خواستار اقدام فوری دولتها برای حفظ سلامت و ایمنی کارگران فصلی شد.
این قطعنامه به کشورهای عضو ماموریت داده است که بازرسیها از مزارع را تقویت کنند و نسبت به از بین بردن مکانهایی که با ضایعات و ورقههای پلاستیکی و نایلونی برای ساعات خواب کارگران ساخته شده، اطمینان حاصل کنند.
اگرچه نمیتوان ادعا کرد که بطور حتم چنین شرایطی دامنگیر فرزندان ایران نیز شده است و حتی نمیتوان گفت که آنچه در تحقیقات میدانی و پرس و جوهای انجام شده برای تهیه این مطلب به دست آمده، همه آن چیزی است که در عرصه مهاجرت با ویزای کشاورزی وجود دارد، اما همانگونه که ذکر شد توجه به این موارد و بیان آنها میتواند فضای تاریک این پدیده را تا حدودی روشنتر سازد.
برای شفافتر شدن موضوع لازم است که تحقیقات بیشتری صورت گیرد، با مشاوران و کارشناسان با تجربه مهاجرت و آگاهان وزارت خارجه گفتگو شود و موثرتر از همه، سراغی از خانوادهها و بچههایی که پیش از این اقدام به مهاجرت با ویزای کشاورزی کرده اند، گرفته شود تا دستکم در دلتنگی غربت، دلگرم باشند که برای رسانههای کشورشان نامرئی نیستند و ما هرگز فراموششان نمیکنیم.