پخش زنده
امروز: -
در ۳۱ تیر ماه سال ۱۳۶۷، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در خطبههای نماز جمعه تهران به شرح پیام حج امام خمینی (ره) پرداختند.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ ۳۴ سال پیش در چنین روزی، نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد. محور اصلی خطبههای نماز جمعهی تهران، پیام حج امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۷ بود. حضرت امام (ره) در این پیام بر ایجاد امت بزرگ اسلامی تأکید داشته اند. به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR متن خطبههای ایشان در نماز جمعه ی ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ را منتشر کرده است؛
خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال اللّه الحکیم فی کتابه: لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُّءیا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ اِن شاّْءَ اللهُ ءامِنینَ مُحَلِّقینَ رُءوسَکُم وَمُقَصِّرینَ لاتَخافونَ فَعَلِمَ مالَم تَعلَموا فَجَـعَلَ مِن دونِ ذّْلِکَ فَتحًا قَریبًا × هُوَالَّذیِّ اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدیّْ وَدینِ الحَقِّ لِیُـظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ وَکـَفیّْ بِاللهِ شَهیدًا. (۲)
همهی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی و تذکّر رضای حق و پرهیز از سخط پروردگار و اغتنام فرصت از این ساعات پُربرکت و از این فضای معنوی و روحانی برای دعا و توجّه و توسّل به پروردگار.
در این روزها دو مسئلهی مهم و اساسی برای ملّت ما و جامعهی ما، بلکه برای ملّتهای مسلمان در سراسر جهان بلکه برای هوشمندان از همهی ملّتهای عالم مطرح است: یکی مسئلهی حج و حالت ویژهای که امسال حج مسلمانان دارد و آنچه در سال گذشته در حج پیش آمد و این نقطهی بسیار شگفت انگیز در تاریخ کعبهی مکرّمه و خانهی خدا؛ و دیگری مسائل مربوط به جنگ و قبول قطعنامهی ۵۹۸ از سوی ایران و حوادث فراوانی که در پیرامون این دو مسئله وجود دارد یا وجود خواهد داشت. این دو مسئلهی مهم در دو خطبهی امروز باید مطرح بشود؛ در خطبهی اوّل مسئلهی حج، و در خطبهی دوّم مسئلهی قطعنامه.
البتّه اگر ما میخواستیم حقّ سخن را در این باره ادا بکنیم، باید پیام بلندِ زیبای استثنائیِ ماندگارِ تاریخیِ رهبر و امام عزیزمان را در اینجا مطرح میکردیم و در پیرامون آن حرف میزدیم. حقیقتاً این پیام یکی از آیات و معجزات بزرگ این انقلاب است و همان طوری که همه احساس کردید، آن چنان نغمهی دلپذیر و مؤثّری است که تا اعماق جان ملّت انقلابی ما نفوذ کرد و تارهای روح آنان را به نوا درآورد؛ و این تازه آغاز کار است. این پیام لوحهی زرّین پاک نشدنی است که بر سردر این انقلاب و بر پیشانی و کتیبهی این نظام عظیم اسلامی تا ابد خواهد ماند. کلمهکلمه و جملهجملهی این پیام قطرهی باران رحمتی است که کام مشتاقان را و جان عاشقان را سیراب خواهد کرد. حقیقتاً نشانهای است از اینکه امام ما، این فرزند راستین ولیّ خدا و پیامبر خدا، ملهم به الهامات الهی است. این نیروی فوق العادهای است که خدای متعال ذخیرهی این انقلاب قرار داده است. افسوس که وقت کم است، والّا در ستایش این پیام ساعتها باید سخن گفت و در تفسیر آن عمری را باید صرف کرد. برادران ما در مجلس شورای اسلامی و بیرون آن مجلس گفتند که این پیام باید قانون بشود؛ این درست است، امّا بالاتر از آن، این پیام باید فرهنگ جامعهی ما بشود.ای بسا قانونی که در دل مردم و عمق جان مردم نیست، بر نوک قلمها و لقلقهی زبانها است، امّا فرهنگ یک جامعه، یعنی آن راه روشنی که جامعه آن راه را میپیماید. این پیام باید آن قدر تکرار بشود، آن قدر بر سر منابر و تریبونها گفته بشود و شرح و توضیح داده شود، آن قدر باید جزوه و کتابی که حاوی این پیام خواهد شد، در خانهها به وسیلهی پدران و مادران و جوانانِ بزرگ خانواده برای دیگران خوانده بشود، آن قدر باید این پیام در زبانها و دلها و ذهنها بگردد تا رنگ ثابت ملّت ما و فرهنگ ناسِتُردنی انقلاب ما بشود. این پیام و پیام سال گذشتهی حج یک مجموعهی کامل است که باید از آن، این ملّت جان خود را سیراب کند. من امروز به گوشههایی از این پیام اشاره میکنم و حقیقتاً وقتِ کوتاه این خطبهها به بیش از اشاره هم نمیرسد. البتّه میتوان فهرستی از مطالب این را گفت، امّا بنده وقتی پیام را با دقّت مطالعه کردم، دیدم فهرست مباحث و نکاتی که امام در این پیام بیان کرده اند، آن قدر طولانی است که حتّی بیان رئوس مطالب هم وقت زیادی میطلبد. بنده امروز فقط برخی از مطالب این پیام را عرض میکنم، که البتّه نمیتوانم ادّعا بکنم که اینها مهمترین مطالب این پیام است.
مطلب اوّل که محور اوّلی پیام است، مسئلهی حج و فلسفهی حج است. مسلمانان حج را نشناختند، همچنان که قرآن را؛ مسلمانان حج را حرکات و الفاظی گمان بردند، امّا روح حج را ندیدند و لمس نکردند؛ لذا سالها و قرنها بر حج گذشت، بدون آنکه این مراسم عظیم بتواند محلّ صحنهی عظیمی باشد که مسلمین در آن منافع خود را مشاهده کنند؛ لِیَشهَدوا مَنـافِعَ لَهُم. (۳) طواف خانهی خدا که حرکت متمرکز و یکپارچهی مسلمانان را بر گرد محور اللّه نشان میدهد و عبودیّت غیر خدا را نفی میکند و همهی حرکات و سکنات افراد امّت اسلامی را متوجّه به خدا میکند، سعی صفا و مروه که یک تلاش دائمی را به مسلمانان املا میکند و تعلیم میدهد، رمی جمرات که حضور شیطانهای زور و زر را به یاد مسلمانان میآورد و وجوب مبارزهی با آنها را به مسلمانان یادآوری میکند، وقوف در عرفات و مشعر و منیٰ که صحنهی عظیم محشر مسلمین را در مقابل چشمها ترسیم میکند و قدرت عظیم امّت اسلامی و انرژی متراکم آنها را به صورتی در مقابل چشمها مجسّم میکند، قربانی کردن در روز دهم ذیحجّة الحرام که وجوب قربانی دادن را و گذشتن از مال و جان را به مسلمانان میآموزد، و دهها روح و فلسفه و معنای دیگر در حج، بکلّی از یاد مسلمانان رفته بود. حج یک سفر زیارتی ـ سیاحتی شده بود، یا سیاحتی ـ تجارتی. حج نتوانسته بود مسلمانها را به عظمت و عزّتشان آشنا کند. پرده داران حج از حج فقط همین را طلب کرده بودند که مسلمانان بیایند و پول خود را به دامن آنها بریزند و احیاناً سخن ناحق و زهرآگین آنها را بشنوند و برگردند. اسلام و انقلاب اسلامی و تجدید حیات اسلامی روح حج را به حج برگرداند؛ حقیقت حج را آشکار کرد؛ به مسلمانان دنیا نشان داد که چگونه یک ملّت با فداکاری خود، با مجاهدت یکپارچهی خود میتواند فریاد رسای خود را بر بلندترین مأذنهی جهان و در محشر عامّ مسلمین عالم بر صدای عَبَدهی (۴) طاغوت غالب کند؛ حقایق را به گوش آنها برساند. این نکتهی اوّلی پیام امام است. مسلمانان باید بدانند که حج، این واجبی که این همه مورد تأکید قرار گرفته و هر سال از همه جای جهان اسلام کسانی باید پول خرج کنند، خود را به تعب بیندازند و به آن بروند، فقط برای یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست؛ برای حقایقی است، برای فهمیدن معارفی است، برای درس گرفتن است، برای با هم آشنا شدن است، برای پیدا کردن عزّت است؛ یک تجربهای است، تمرینی است برای ایجاد امّت بزرگ اسلام بدون هیچ تمایز و تفاوت.
نکتهی دیگری که در باب حج در پیام عظیم امام مشاهده میشود، تأثیر حجّ مسلمانان عاشق ایرانی در بیداری مسلمانهای دیگر نقاط جهان است. امام بر روی این نکته تکیه کرده اند که شما ملّت انقلابی که نُه حج بعد از پیروزی انقلاب به جا آوردید با خصوصیّاتی از حجّ کامل اسلامی، در این کار خود سود بردید و به اهداف خود نزدیک شدید. شما جانهای بیدار را بیدارتر کردید، شما خواب مرگ مسلمانانِ به خواب رفته را برآشفتید، فریاد رعدآسای اللّه اکبر شما توانست مسلمانان را بیدار کند و دشمن اسلام و مسلمانان را بترساند. شما بودید که میوهی استقامت و زیتون نور و امید را با اللّه اکبرتان بر دامن ملّت مسلمان فلسطین افکندید. شما بودید که خنثی بودن و عقیم بودن درختهای کهنهی پوسیدهی سیاست را در صحنهی حیات فلسطینیها ثابت کردید. شما بودید که کوکب دُرّی فلسطین را از شجرهی لاشرقیّه و لاغربیّهی اسلامی انقلاب خودتان به تشعشع و تلألؤ درآوردید. شما در این حجهایی که در این چند سال کردید و بخصوص در حجّ سال گذشته که حجّتان را با جهاد به هم آمیختید و با خون مطهّر خودتان سرزمین تاریخی اسلامی را رنگین کردید، توانستید وجدان دنیای اسلام را تکان بدهید. امسال هم جای خالی شما همان کاری را میکند که حضور قویّ شما در سالهای گذشته. امروز دلهای بیدار و چشمهای روشن در میان مسلمانان در خانهی خدا جای خالی دویست هزار حاجی ایرانی را بخوبی لمس خواهد کرد. امسال خانهی خدا از فریاد اللّه اکبر عاشقانهی شما خالی است. امسال طنین برائت از مشرکین در خیابانهای مکّه و مدینه و در آن سرزمین یادگارهای اسلامی شنیده نمیشود. امسال مردم مسلمان عالم در کنار بقیع زمزمهی حزن آلود عاشقانهی دعای کمیل شما را نمیشنوند. دروازههای مدینة الرّسول را بر روی امّت پیغمبر بستند، خانهی خدا را به روی بندگان صالح خدا بستند، امّا این مظلومیّت شما، این جای خالی شما امسال همان کاری را خواهد کرد که فریاد رعدآسای شما در سالهای قبل. این هم نکتهی دوّم از پیام امام.
نکتهی دیگر، اشاره به مقاومت عظیم ملّت ایران است. امام از حج نگاهشان را برمیگردانند به داخل ایران اسلامی و عظمت این ملّت بزرگ را که بر قلّهی استقامت جهان و تاریخ قرار گرفت، به یاد ملّت میآورند و در تاریخ ثبت میکنند. هیچ فکر کردید که از اوّل انقلاب چقدر فشار بر شما وارد شده و شما با گردن برافراشته، با سینهی سپرکرده، با مشت گرهکرده، با فریاد رسای مقاومت خودتان، در مقابل این همه فشار ایستادگی کردید؟ از ساعت اوّل پیروزی انقلاب، توطئه ها، محاصره ها، ضربه ها، خباثتها، حمله ها، دروغ زنی ها، از همه طرف به سمت این ملّت سرازیر شد و این ملّت بزرگ مقاومت کرد. تاریخ بداند، نسلهای آینده به یاد داشته باشند که این نسل مبارک، این امّت بزرگ در این بُرههی از زمان به دنبال سر این رهبر استثنائی و عظیم، صداقت خودش را نشان داد، فداکاری خودش را نشان داد. مبارک باد بر این امام، این امّت؛ و مبارک باد بر این امّت، این امام. از این مسئله هم امام با یک عظمتی یاد میکند.
آن وقت خطاب به مسلمانان سراسر جهان این وظیفهی بزرگ را [یادآوری میکنند]که مسلمانهای عالم باید از مرداب سکوت و سکونی که بر آنها تحمیل شده، خودشان را خلاص کنند؛ این مسئله که مسلمانان عالم باید از مرگ نترسند؛ این مسئله که مسلمانان عالم باید بر فشار و ظلمی که قدرتهای شرق و غرب بر آنها تحمیل کرده اند، کمر خم نکنند و به زانو در نیایند؛ یادآوری عظمت و جوهر عزّتی که در مسلمانهای عالم هست به خاطر اسلام. این هم نکتهی دیگری است که امام فریاد میکند و مسلمانهای جهان گوش به این فریاد میدهند؛ و بدانید که این پیام، چون از دلی معدن معرفت و [سرشار از]آگاهی و جایگاه اخلاص به وحدانیّت پروردگار برخاسته، در سرزمینهای مستعدّ دل انسانهای مسلمان بذری خواهد ریخت مبارک؛ بذری که از آن نهالی بالنده سر بر خواهد آورد و میوهی آن را دنیای اسلام خواهد چید و خواهد چشید.
خطاب به مسلمانان عالم امام عزیز ما میگویند تا وقتی که تعادل قوا در جهان به نفع مسلمین به وجود نیاید، تا وقتی این تقسیم غیر عادلانهی عالم به مستکبر و مستضعف که متأسّفانه ملّتهای مسلمان در کفّهی مستضعف قرار گرفته اند، از بین نرود، مسلمانها همواره باید شاهد باشند که منافع بیگانگان و دشمنان آنها بر منافع آنها ترجیح پیدا خواهد کرد. مسلمانها باید خودشان با قوّت و قدرتی که خدا به آنها داده و در دل اسلام وجود دارد، این بی تعادلی موجود را به هم بزنند و تعادل قوا را به نفع خودشان تغییر بدهند. مسلمانهای عالم باید بدانند تا وقتی که سردمداران فاسد و مزدور و وابسته و نوکرصفت بر جوامع آنها حکومت میکنند، این تعادل قوا هرگز تغییر نخواهد کرد به سود مسلمین، و مسلمانها را روزبه روز در دنیا ضعیفتر خواهند کرد. در این پیام یک فصل مهمّی مربوط به جهان اسلام است؛ فصل مهمّ دیگری مربوط به مسائل داخلی کشور خودمان و جامعهی خودمان.
در مسائل داخلی مهمترین و اصلیترین مسئلهای که امام بر روی آن تکیه میکنند، مسئلهی عدالت اجتماعی است و از بین رفتن تمایزات فقر و غنا به شکل وحشتناکی که بر اثر تحمیل دشمنان در این جامعه به وجود آمده و متأسّفانه همچنان در بخش مهمّی هنوز ادامه دارد. عدالت اجتماعی یعنی در جامعه فقیر نباشد؛ یعنی خیرات و برکات جامعه تنها به سود یک دستهی از مردم و به زیان اکثریّت قاطع مردم مصرف نشود. عدالت اجتماعی یعنی اینکه در جامعهی اسلامی از همهی برکاتی که در این جامعه هست، قشرهای عظیم مردم بتوانند استفاده کنند و بهره ببرند و استعدادهای آنها شکوفا بشود. محرومان و پابرهنگان مورد توجّه ویژهی امام امّتند؛ اینها لشکریان اصلی و حقیقی انقلابند؛ اینها کسانی هستند که در طول تاریخ، پشت سر پیغمبرها، همینها ایستاده اند؛ آنها کسانی هستند که دشمنان و مخالفان پیغمبران، آنها را «ارذلون» (۵) یعنی طبقات پست معرّفی میکردند، امّا پیغمبران عظیم الشّأن الهی آنها را خودیهای نهضت و در حرکت الهی خودشان میدانستند و همّتشان برای آنها بود. عدالت اجتماعی یعنی آن چیزی که در آیهی قرآن به عنوان هدف از ارسال رسل و بعثت انبیا معرّفی شده است: لَقَـد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ وَ اَنزَلنـا مَعَهُمُ الکـِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّـاسُ بِالقِسط؛ (۶) آمدن پیغمبران برای این است که در جامعه قسط باشد، عدالت اجتماعی باشد. پیغمبران آمده اند تا گردن کلفتهای جامعه، مفت خورهای جامعه، زالوصفتان جامعه، استثمارگران جامعه، زراندوزان جامعه، بی دردان و بی غمان مرفّه جامعه را سر جای خودشان بنشانند و مستضعفان، محرومان و پابرهنگان را به حقوقشان برسانند؛ این بایستی هدف اصلی انقلاب باشد. در قوانین، در اجرائیّات، در برخورد مأمورین با مردم، در ارزش گذاری در سطح جامعه، در گفتن ها، در تبلیغها [عدالت اجتماعی]باید در رأس امور قرار بگیرد. اگر عدالت اجتماعی در جامعهای نباشد، هدف اعلای دین، یعنی تکامل انسانی، به هیچ وجه به دست نخواهد آمد در سطح عموم جامعه؛ و خاصیّت بزرگ و نشانهی بزرگ جامعهی اسلامی در مقابل جامعهی طاغوتی همین است. جامعهی اسلامی آن جامعهای است که وقتی نگاه میکنند، در آن از تبعیض و ظلم و نابرابریها هیچ نشانهای نباشد؛ در آن از فقر، از محرومیّت خبری نباشد. ما باید همّت کنیم. استکبار جهانی و ایادی و مزدورانش در این سالهای بعد از انقلاب با پیش آوردن مسائل و مشغولیّتهای فراوان، ما را از این کار عقب انداختند. ما باید در این ده سال در این زمینه بیش از این پیش میرفتیم. این یک پیام بسیار مهمّی است.
آنچه باید قانون بشود، آنچه باید در قوانین تجلّی پیدا کند، آنچه باید مسئولین کشور در گفتارشان و در عملشان و در اجرائیّاتشان و در روش زندگی شان، بخصوص در روش زندگی شان آن را نشان بدهند، این است. امام حملهی تند خودشان را به مرفّهین بی درد جامعه یک بار دیگر تکرار میکنند؛ آنهایی که از دردهای عمومی جامعه بی خبر و به آنها بی اعتنائند؛ آنهایی که هشت سال جنگ سرنوشت ساز در این مملکت و برای این ملّت آنها را به خود نیاورد؛ آنهایی که از گرفتاریهای مردم سوء استفاده کردند؛ آنهایی که وقتی ملّت ما در مقابل دشمنان خارجی مشغول جنگ است، در جبههی داخلی از پشت به او خنجر زدند؛ آنهایی که مردم را در فشار و تنگنا قرار دادند. این ندای دردآلود امام امّت بایستی در همهی کارهای اجرائی ما و قضائی ما تجسّم و تبلور پیدا کند.
نکتهی دیگری که امام تکیه میکنند، خطر رفاه طلبی است. خطر رفاه طلبی مخصوص آن کسانی نیست که به عنوان مرفّهین جامعه و بی دردها و بی غمها شناخته شدند [بلکه]آن کسانی که دل در گرو انقلاب دارند، آنها هم باید خودشان را از شرّ شیطان رفاه طلبی و راحت طلبی حفظ کنند؛ این شیطان وسوسه گر است، این شیطان برای نفوس ضعیف بسیار پُر جاذبه است. آن کسانی که به عنوان سربازان انقلاب و راهروان انقلاب یا پیشروان انقلاب شناخته شدهاند، نباید به دام رفاه طلبی بیفتند، نباید به دنیاطلبی رو بیاورند؛ و این بیشتر توجّهش به ما مسئولین است. ما باید خیلی مواظب خودمان باشیم از اینکه به دام رفاه طلبی نیفتیم. این پیام را یکایک مجریان کشور، یکایک سردمداران، یکایک مسئولان، یکایک نمایندگان مجلس شورای اسلامی، یکایک علما و روحانیّونی که در مصادر امور قرار دارند، باید مورد توجّه قرار بدهند.
نکتهی دیگری که در مسائل داخلی امام به آن توجّه فرمودند و به شکلی پدرانه و بسیار لطف آمیز آن را مطرح کردند، خطر جنگ دروغین و تصنّعی و دشمن ساخته میان دو گروه از سربازان انقلاب است که یکی دیگری را به تهمت التقاط و گرایش به چپ متّهم بکند و آن دیگری طرف مقابل را به تهمت ارتجاع و گرایش به اسلام آمریکایی متّهم بکند؛ این یک جنگ خطرناکِ دروغینِ پلید و دشمن ساخته است؛ مواظب باشید.
امام در این پیام به ما روحانیّون توصیه کردند که به وظایف خودمان اهمّیّت بدهیم، توجّه کنیم و به جوانها بپردازیم و جوانها را از خودمان طرد نکنیم؛ احیاناً شبههی ذهن آنها و نقطهی ابهام فهم آنها را عمده نکنیم، بزرگ نکنیم، آن را وسیلهی روگردانی از آنها ندانیم، آن را بهانهی طرد آنها به حساب نیاوریم. به جوانها هم تذکّر دادند که بدانند روحانیّت آن هستهای است که بقای اسلام به حراست از این هسته بستگی دارد. آن کسانی که سالهای متمادی سعی کردند که اسلام منهای روحانیّت را در ذهنها جا بیندازند، آنها خائنند یا نمیفهمند؛ اسلام را نمیخواهند، نه اسلام منهای روحانیّت را. روحانیّت متعهّد و مؤمن و مبارز و علمای دلسوز و اسلام شناس که مورد توجّه امام در این پیام هستند و فرمودند هر جا من از روحانیّت دفاع کردم، از اینها دارم دفاع میکنم و نه از غیر اینها، اینها قدوه (۷) و اسوهی جوانها هستند؛ باید به آنها توجّه کنند و رو کنند. یک پیام جامع و کامل.
جوانها را به حرکت علمی و عملی تحریص کردند: حرکت علمی، رسیدگی به مسائل علمی حوزهی زندگی؛ و حرکت عملی، یعنی پرداختن به جهاد و شهادت. علم و عمل آمیختهی با هم، آن هم در دست و بال جوانان کشور، یک اعجوبهای خواهد شد برای ادامهی این حرکت عظیم به سمت هدفها. اینها فقط یک گوشهای از رئوس مطالب پیام امام در این بخش است. حقیقتاً اگر ما بخواهیم قدر این پیام را بدانیم و از آن قدردانی بکنیم، باید اینها را تکرار کنیم، تکرار کنیم، بگوییم، بیندیشیم، تعلیم بدهیم، یاد بگیریم، تا به صورت یک فرهنگ در جامعه در بیاید و البتّه با این پیام برخورد صادقانه هم بکنیم؛ برخورد صادقانه.
خب، من در پایان این خطبه دلم نمیآید که یاد شهدای مظلوم سال گذشته را یک بار دیگر تکرار نکنم. شهدای حج حقیقتاً مظلوم بودند. این دویست و خردهای زن حقیقتاً مظلومانه کشته شدند. زوّار ایرانی و حجّاج ایرانی در خانهی خدا و در مقابل چشم حجّاج بیت اللّه مظلومانه کتک خوردند. آنچه سال گذشته مزدوران آمریکایی و دشمنان ریشهای با اسلام با این مسلمانان مؤمن و مخلص و عاشق انجام دادند، دیگر در تاریخ سابقه ندارد. حرم امن الهی را ناامن کردند، زوّار خانهی خدا را از خانهی خدا دور کردند، دلهایی را که مشتاق حج بوده ــ خدا میداند اینهایی که به شهادت رسیدند، چند سال منتظر این بودند که به خانهی خدا بروند و حجّ خانهی خدا کنند ــ این دلهای عاشق را در آستانهی اعمال حج، از حج محروم کردند؛ اگر چه آنها به جوار رحمت الهی رفتند. فاجعهی بسیار بزرگی بود. این حادثه، فراموش نشدنی است. خدایا تو میدانی، از سال گذشته تا امسال، از وقتی که این حادثه شنیده شد تا این ساعت، هر وقتی من از این حادثه یاد کردم و به یاد آوردم، قلبم را یک حزن عمیق و تمام نشدنی گرفته. خدا میداند هرگز من در این مدّت طاقت نیاوردم به صفحهی تلویزیون به طور کامل نگاه کنم وقتی که این حادثه را نشان میدهد. هیچ حادثهای شاید در طول دوران انقلاب به قدر این حادثه در بنده اندوه و غم و حزن ایجاد نکرد؛ به خاطر مظلومیّت این شهیدان عزیز. جشن ملّت ایران را عزا کردند؛ خدا لعنتشان کند. هر سال از وقتی که حجّاج ما راه میافتادند به سمت خانهی خدا، یک شادی عظیم برای ملّت ما بود؛ دائماً خبرهای اینها را دنبال میکردند، از آنها خبر میگرفتند: امروز در مدینه راهپیمایی شد، امشب در مدینه دعای کمیل خوانده شد ــ مردم این دعای کمیل را از رادیو میشنیدند و به یاد آن حاجیانی که در کنار قبور ائمّهی بقیع و کنار مزار رسولاللّه نشستند و دعا میخوانند، اشک میریختند ــ امروز در مکّه راه پیمایی شد، امروز پیام امام خوانده شد. این قضایا دانه دانه برای مردم ما مثل یک مژدهی شادی و پیروزی بود تا وقتی که حجّاج از مکّه برمیگشتند. اوج شادیِ ما آن روزی بود که حاجیهای ما ــ این۱۵۰ هزار، ۱۶۰ هزار، ۱۸۰ هزار حاجی ــ از مکّه برمیگشتند و سرتاسر کشور را یک موج سرور و جشن و شادیِ غرورآمیزی پُر میکرد. امّا دشمنان خدا سال گذشته این جشن را عزا کردند، این شادی را تبدیل به غم و اندوه کردند.
بنده معتقدم این حادثه در تاریخ باید بماند، این شهادت بزرگ باید با یک رشته و پیوند عاطفی در اعماق جامعه باقی بماند. منهای حرفهای سیاسی و روشنگریهای سیاسی که به جای خود لازم و مفید است، جنبهی عاطفی این قضیّه باید فراموش نشود. بنده تصمیم گرفتم به یاد این عزیزان روضه خوانی راه بیندازم و ان شاءاللّه این روضه خوانی را ادامه خواهم داد. هر سال از شب ششم ذی حجّه تا شب نهم ــ چهار شب ــ به یاد این عزیزان دور هم جمع بشویم. توصیه میکنم دیگران هم این کار را بکنند؛ در مساجد، در منازل. بگذارید این یاد شجاعت و مظلومیّت با هم، یاد این حجّ و جهاد با هم، یاد این خونی که بر سرزمین مکّه و کنار خانهی خدا ریخته شد، در تاریخ ما بماند و بدانند نسلهای آینده که این ملّت چگونه مبارزه کرد و چگونه شجاعت به خرج داد. امیدوارم که خدای متعال در این خونها برکتی قرار بدهد، در این شهادتها آن چنان عزّت و عظمتی برای مسلمانها قرار بدهد که دشمنان اسلام و مسلمین را ان شاءاللّه پشیمان کند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را قسم میدهیم روح شهیدان عزیز حجّ سال گذشته را با ارواح اولیای مطهّر خودت محشور بگردان. پروردگارا! به خانوادههای آنها اجر و صبر عنایت کن. پروردگارا! به ملّت ما اجر و صبر و استقامت عنایت کن.
بسم الله الرّحمن الرّحیم، وَ العَـصرِ، اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ، اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر. (۸)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و علی علیّ امیرالمؤمنین و علی الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و علی الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علی علیّ بن الحسین و محمّدبن علیّ و جعفربن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّدبن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و الخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
مسئلهی اصلی که امروز در این خطبه مطرح خواهم کرد، مسائل مربوط به پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنیّت است. لکن قبل از آن لازم میدانم به یاد امام باقر ــ باقرالعلوم ــ اسوهی مقاومت و علم و عمل که شهید امروز است، اداء احترام کنم و به شما برادران و خواهران عرض کنم که زندگی امام باقر مثل همین زندگی ده سالهی شما سر تا پا جهاد و مبارزه و پیشرفت و موفّقیّت بود. آن روز مردم مجاهدتش را میدیدند و امروز ثمرات عظیمش را میبینیم که در سراسر تاریخ اسلام این ثمرات گسترده و پراکنده است. امیدواریم ما شیعیان خوبی برای آن حضرت باشیم و آن راه را همچنان ادامه بدهیم.
در مورد این قطعنامه مسائل متعدّد و مهمّی هست که من به قدر کفاف وقت به صورت فشرده به اهمّ آنها اشاره خواهم کرد. اوّلاً باید دانست که مسئلهی قبول قطعنامه یکی از پدیدههای بسیار مهمّ تاریخ انقلاب ما است؛ چه قبول قطعنامه به آتش بس و خاتمهی جنگ منتهی بشود، و چه با خباثت دشمن و بهانه گیری و جنگ افروزی او به خاتمهی جنگ منتهی نشود. به هر حال این حرکت یکی از مهمترین حوادث و مهمترین حرکات و مهمترین آزمایشها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد؛ چیزهایی که اگر این تجربهها پیش نیاید، به این روشنی دیده نخواهد شد: شجاعت رهبری کشور را و رهبری انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی که در یک لحظه یک موضعی را به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین اتّخاذ میکند و اعلام میکند که دنیا در مقابل این موضع گیری متحیّر میماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است؛ این آن شجاعت اخلاقی و روحی است که کمتر کسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد. دلبستگی رهبر و امّت دنباله رو او به اسلام و مسلمین، به مصالح اسلامی که آن وقتی که مصلحت اسلام ایجاب میکند ــ که حالا در این باره مختصری بعداً عرض خواهم کرد ــ ناگهان یک موضعی را در پیش میگیرد که علی الظّاهر با موضع گذشتهی او ۱۸۰ درجه اختلاف جهت دارد؛ چون اسلام این را میخواهد، چون مصلحت انقلاب و مصلحت کشور و مصلحت ملّت این را ایجاب میکند؛ یعنی فانی شدن در مصالح اسلام و مسلمین.
یکی از نکات زیبایی که باز آشکار شد، اتّحاد و پیوند مستحکم بین مردم و امام است. به مجرّد اینکه معلوم شد رضایت امام و تصمیم امام پای این قضیّه است، ناگهان همین ملّتی که مشتها را گره کرده بودند و فریاد جنگ سر میدادند، گفتند که اماما پیامت را شنیدیم و ما تسلیم پیام تو هستیم. این، اطاعت و انقیاد امّت، آن هم امّتی بیدار است؛ ملّتی که بزرگ و کوچک آن سیاسی اند. مردم ما مردم چشم و گوش بستهای نیستند. یک وقت یک ملّتی هستند که اصلاً نمیدانند در دنیا چه میگذرد، در کشورشان چه میگذرد، دولت یعنی چه، جنگ یعنی چه، صلح یعنی چه؛ خب، یک چنین ملّتی اشکالی ندارد که به حرکت بزرگ ترها و پیشوایان خودشان به هر طرف که آنها رفتند، حرکت کنند؛ ملّت ما آن جور ملّتی نیست. امروز من گمان نمیکنم در دنیا هیچ ملّتی باشد که شعور سیاسی و درک سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی اش به قدر ملّت ما باشد. در شهرها، در روستاها، بزرگ، کوچک، زن، مرد، قشرهای مختلف، همه نسبت به مسائل کشور، مسائل دولت، مسئولین کشور، مسائل جهانی، آمریکا، اسرائیل، شوروی، دشمنی ها، دوستی ها، جبهه بندی ها، سازمان ملل، شورای امنیّت، نسبت به این مسائل سیاسی، همهی مردم ما امروز آشنایند. یک ملّت آگاه، روشن، تصمیمگیرنده، اعتراض کننده، صاحبنظر، صاحب اراده که خیلی جاها ممکن است نظر مسئولین را هم قبول نداشته باشد، آن را هم اعلام بکند، یک چنین ملّت بیدارِ هوشیارِ سیاسیِ آگاهِ بااراده را مشاهده میکنیم که در مقابل رهبرشان آن چنان با اعتقاد، با انقیاد، با قبول، برخورد میکنند که این نشان دهندهی اتّحاد کامل بین امام و امّت است. این یکی از آن زیباییهای عظیم انقلاب ما است. هیچ کس اعتراض نمیکند؛ چرا؟ چون رهبرشان را میشناسند. امام هم خودشان فرمودند من شماها را میشناسم، شما هم مرا خوب میشناسید؛ درست است. امام عزیز! در این چند سال، یکایک این ملّت، شما را شناختند. آن روح بزرگ، آن فدائی بودن در مقابل مصالح اسلام، آن بی رودربایستی بودن نسبت به حقایق و عدم اِغماض از آنچه منطبق بر مصلحت اسلام و مسلمین است، آن آمادگی برای فداکاری و شهادت که در شما هست، آن روح بلند و بزرگ و فکر حکیمانه و دوراندیش و مصلحت یاب و جهت یاب، اینها را مردم در امام آزمایش کردند، تجربه کردند. امام هم ملّت خودش را، ایمانشان را، اخلاصشان را، فداکاری شان را، هوشمندی شان را خوب فهمیده و خوب شناخته. حقیقتاً پیوند بین این امام و امّتش و معرفت این دو نسبت به همدیگر، یکی از آن نکات بسیار مهمّ این بُرههی از زمان بود که این جور به این وضوح آشکار شد و روشن شد.
حتّی از همه بالاتر، به نظر من نیروهای مسلّح ما بودند؛ سپاه با آن شور و حماسهی خودش، و ارتش با آن اقامت طولانی خودش در میدانهای نبرد [مطیع بودند]. نیروهای مسلّح معمولاً علاقه مندند به اینکه جنگ را ادامه بدهند؛ آنها مایلند که قدرت نمایی کنند، آنها مایلند که عظمت و قوّت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینی دشمن را به خاک بمالند، امّا همین نیروهای مسلّح ما، سپاه و ارتش ما هم در مقابل امام اظهار انقیاد کردند؛ چون فرمان امام است. این خیلی چیز باعظمت و باشکوهی است. فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۹) و رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی (۱۰) در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند که اماما ما هر چه شما بگویید، قبول میکنیم. در حالی که ما میدانیم طبیعت نیروهای مسلّح و روحیهی نیروهای مسلّح یک روحیهای است که میل به جنگ و حمله دارد. آن شور انقلابی، آن روحیهی نظامیگری میخواهد که برود در میدان جنگ و خودش را نشان بدهد و دشمنش را به خاک بنشاند، امّا چون امام اراده کرده، چون امام این را مفید دانسته و طبق مصلحت تشخیص داده و نظر مسئولین کشور را تأیید فرموده و به این کار اقدام کرده و تصمیم گرفته، لذا آنها هم میگویند ما تسلیمیم؛ که این یکی از آن نکات بسیار جالبی بود که در این بُرههی از زمان نشان داده شد و آشکار شد.
خب، یک نکتهی دیگر این است که این حادثه در دنیا تحلیلهای زیادی را برانگیخت. بعضیها در دنیا تحلیل اقتصادی کردند، گفتند ضرورتهای اقتصادی، ایران را به این موضع رساند. بعضیها تحلیل نظامی کردند، بعضیها تحلیل سیاسی کردند؛ هر کسی یک حرفی زد. حقیقت این است که از اوّل انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثه ای، از جمله در این حادثه، نتوانسته اند یک تحلیل درست و واقع بینانهای به دست بیاورند و ارائه بدهند. بنده عرض میکنم تحلیلهای دنیا نسبت به آنچه اتّفاق افتاد، تحلیلهایی ناقص یا سر تا پا غلط و دروغ است. تحلیل واقعی این نیست، مسئله این نیست.
مسئله را در آن حدّ مجملی که میشود گفت، من در یک جمله عرض میکنم و آن جمله را برای شما تبیین میکنم؛ آن جمله این است که من عرض میکنم مسئولین نظام تشخیص دادند و امام عزیز و بزرگوار بر این تشخیص صحّه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است. حالا چطور به صلاح است؟ چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد که قبول قطعنامه امروز به نفع انقلاب است؟ همهی مردم تشنه اند، مشتاقند که این عوامل و حوادثی که امام در پیامشان اشاره کردند، اینها را بدانند. بنده این عوامل و حوادث را خیلی خوب میدانم و میتوانم برای شما بیان کنم و هیچ جملهای که به مردم نشود گفت، در این عوامل و حوادث نیست؛ من این را قرص و محکم به شما عرض میکنم. ما اگر این عوامل و حوادثی را که امام اشاره کردند، به شما ملّت عزیز بگوییم، مطمئنّاً نیروی عظیم شما بیشتر به کار خواهد آمد تا در این مرحله آن کاری را که باید انجام بدهد، انجام بدهد. تمام ملّت ایران ــ مگر افراد معدودی که خائنند و مزدور بیگانه هستند، که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا میشوند ــ محرمند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البتّه در حالی که شما محرمها این مطالب را از دهان من میشنوید، گوشهای نامحرم هم متأسّفانه خواهد شنید. اگر ما میتوانستیم فضائی را پیدا کنیم یا به وجود بیاوریم که آنچه را که به شما گفته میشود و ملّت ایران محرم دانستن آن است، فقط ملّت ایران آن را بشنود و دشمن از آن اطّلاع پیدا نکند، اگر یک چنین فضائی را ما پیدا میکردیم، شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام میآمدیم یکی یکی این عوامل و حوادث را میگفتیم و مطمئناً نظر موافق همه را جلب میکردیم، امّا چه کنیم، هر چه به شما گفته بشود، دشمن شما هم آن را خواهد شنید. گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود. ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن ما بشنود، لذا نمیگوییم. یک عدّهای ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم؛ نخیر، شما محرمید، شما خودی هستید. قضیّه، قضیّهی خود شما است، مربوط به خود شما است؛ ما هم که تصمیم میگیریم، کارگزار شما هستیم. شما به ما اطمینان کردید، ما داریم مسئلهی شما را به نفع شما آن جور که تشخیص میدهیم و طبق حجّت شرعی و وظیفهی شرعی مان راه میبریم و حرکت میدهیم. چطور شما محرم نیستید؟ شما محرمید، دشمن شما محرم نیست. آن گوش نامحرمی که نباید بشنود، او از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شد؛ لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت. همان طور که امام فرمودند، ان شاءاللّه یک روزی خواهد رسید ــ آن روز هم مال چند سال دیگر نیست، خیلی زودتر از اینها است ــ که ما بتوانیم برای مردم شرح بدهیم و آن دلایل و عوامل و حوادث و عللی که امام در پیامشان اشاره فرمودند، اینها را تشریح کنیم، بگوییم اینها است علل، و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد و روشن خواهد شد.
آنکه امروز باید فهمید، این است که آن چیزی که تصمیم گرفته شد، به هیچ وجه برگشت از شعارهای اصولی ما نیست. دشمن نمیتواند در اینجا ما را متّهم کند که ما از اصول خودمان برگشتیم؛ حاشا و کلّا. انقلاب اسلامی و رهبری عظیم الشّأن آن و مسئولین این انقلاب و این نظام با ذرّهذرّهی وجود خودشان و با لحظهلحظهی عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی ناپذیری این انقلاب با ابرقدرتها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد.
در تاریخ ما هم یک بار دیگر اتّفاق افتاد، در زمان پیغمبر در سال ششم هجرت. یعنی هزار و چهارصد و دو سال قبل از این، رسول خدا با عدّهای راه افتادند به قصد ورود به مکّه. خدای متعال به پیغمبر هم وعده داده بود، پیغمبر هم به مردم از قول خداوند گفته بود که ما وارد مکّه خواهیم شد. آمدند مسلمانها با امید اینکه وارد مکّه خواهند شد ــ در محلّی به نام حدیبیّه ــ دشمن راه آنها را سد کرد، مانع از حرکت آنها شد؛ میخواستند حمله کنند، آنها را قتل عام کنند، از بین ببرند. خدای متعال مسلمین و بندگان خودش را حفظ کرد و قضیّه منتهی شد به نوشتن یک صلح نامه، که به «صلح حدیبیّه» معروف است. وقتی که صلح نامه را مینوشتند، پیغمبر نام خودش را که به امیرالمؤمنین فرمود نوشت، بعد از آن کلمه «رسول اللّه» را نوشت. آنها اعتراض کردند، گفتند ما به رسول اللّه بودن تو اعتقادی نداریم. پیغمبر گفت بسیار خوب، این کلمه را پاک کن. امیرالمؤمنین عرض کرد یا رسول اللّه! من دلم نمیآید کلمهی رسول اللّه را پاک کنم. پیغمبر فرمود بده من خودم پاک کنم؛ گرفت کاغذ را از امیرالمؤمنین، آنجایی که رسول اللّه نوشته بود، با دست مبارک خودش آن را پاک کرد. پیغمبر این صلح نامه را با کلمهی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» شروع کرد که شعار اسلامی است، آنها گفتند ما قبول نداریم؛ ما این رحمانی که تو میگویی، نمیشناسیم؛ بنویسید «بسمک اللّهمّ»؛ همان شعاری که مشرکین و کفّار قریش داشتند. پیغمبر فرمود بسیار خوب، «بسم اللّه» ننویسید، بنویسید «بسمک اللّهمّ». آن چنان وضعیّتی پیش آمد که اوّلاً همهی مسلمانها دچار تعجّب شدند. یک عدّه از مسلمانهای داغ و تند فریادشان بلند شد که یا رسول اللّه! چه کار داری میکنی؟ مگر ما حق نیستیم؟ مگر اینها باطل نیستند؟ این چه جور تصمیم و روشی است که شما در پیش گرفتید؟ یک نفری هم از سرشناسهای مسلمانها گفت من حتّی در پیغمبریِ پیغمبر در آن روز شک کردم! آن روز میدانید خدای متعال از این حادثه در قرآن به چه تعبیری یاد کرده؟ این آیهی معروف و آیات اوّل سورهی «اِنّا فَتَحنـا» که میفرماید: اِنّا فَتَحنـا لَکَ فَتحًا مُبینًا، (۱۲) راجع به همین صلح است. این فتح مبینی که در قرآن یادآوری شده، این فتح مبین جنگ بدر و حنین و اُحد و احزاب نیست؛ صلح حدیبیّه است. اِنّا فَتَحنـا لَکَ فَتحًا مُبینًا؛ ما فتح آشکاری را برای تو تدارک دیدیم. آن وقت مسلمانها نمیفهمیدند. همین آیهای که در اوّل خطبهی اوّل خواندم، این مطلب را بیان میکند: فَعَلِمَ مالَم تَعلَموا؛ خدا چیزی را میدانست که شما نمیدانستید. پیغمبر فرمود صبر کنید، تحمّل کنید، نتیجه معلوم خواهد شد. در تاریخ اسلام مینویسند برکاتی که بر صلح حدیبیّه مترتّب شد، بر هیچ جنگی از جنگهای پیغمبر مترتّب نشده بود. شش سال پیغمبر تا آن تاریخ با کفّار قریش جنگیده بود و این صلح حدیبیّه به معنای نفی جنگ بدر و اُحد نبود. در جنگهای قبل از صلح حدیبیّه یک جا پیغمبر به طور مطلق فاتح شده بود، مثل بدر؛ یک جا پیغمبر شکست خورده بود، مثل اُحد؛ یک جا پیغمبر مورد محاصره قرار گرفته بود، مثل احزاب؛ یک جا به متارکه منتهی شده بود، مثل بعضی از جنگهای دیگر؛ این جنگها سر جای خودش بود. صلح حدیبیّه به هیچ وجه شعار جنگ بدر و اُحد را تخطئه نمیکرد. پیغمبر شعار جنگ با کفّار و مشرکین را که پس نگرفته بود، موضع پیغمبر که تغییر نکرده بود، امّا مصلحت آن روز آن بود؛ همچنان که مصلحت جنگ بدر آن بود، مصلحت جنگ اُحد آن بود، مصلحت جنگ احزاب آن بود. این ریشهی تاریخی این کار است؛ ببینید که همه چیز در تاریخ اسلام منطبق با یک نظام منطقی و روشن در جای خود گذاشته شده است. مسئله این است.
خب، من حالا اصل ماجرای قطعنامه را مختصری تشریح کنم، با اینکه شما نسبت به آن آشنا هستید. قطعنامهی ۵۹۸ قطعنامهای است که شورای امنیّت در حدود یک سال پیش صادر کرده بود که چند مادّه دارد ــ شاید در حدود ده مادّه ــ که مادّهی اوّل آن، آتش بس است. بعد از آتش بس یک سری کارهای دیگر است؛ از جمله عقب نشینی تا مرزها، از جمله تضمین آرامش در مرزها، از جمله تعیین متجاوز و شروع کنندهی جنگ، از جمله بازسازی، از جمله استقرار یک آرامش در منطقه و از این حرفها. ما قبلاً به عللی که در گذشته توضیح دادیم، قطعنامهی ۵۹۸ را نمیپذیرفتیم و حالا به جهت همان مصالحی که اشاره شد، این را ما پذیرفتیم و قبول کردیم و قدم اوّل آن، آتش بس است؛ آتشبس را هم دبیرکلّ سازمان ملل باید متعهّد بشود و او است که این کار را انجام خواهد داد. این مسئلهی قطعنامه [است]. ما گفتیم این قطعنامه را قبول داریم. البتّه قبول قطعنامه به معنای این نیست که بمجرّد قبول، آتش بس مستقر خواهد شد؛ نه، این بسته به تلاش دبیرکل است که چقدر انگیزه و همّت و توانایی داشته باشد و دنبال این قضیّه را بگیرد تا اینکه آتش بس برقرار بشود و بعد از آتش بس هم کارهای دیگری که در آن قطعنامه پیش بینی شده. این مسئلهی قطعنامه و سر و کار این قطعنامه با سازمان ملل و با شورای امنیّت.
چند نکته را من اینجا باید در پیرامون این قطعنامه عرض بکنم: یک مسئله این است که تا این ساعت عراق نسبت به این قضیّه صادقانه برخورد نکرده؛ این را دنیا باید بفهمد، ما داریم این را اعلام میکنیم. [عراق]بهانه جویی و بهانه گیری کرده. این بهانه جویی و بهانه گیری عراق اگر چه ممکن است کار را به تأخیر بیندازد یا موجب بشود که اصلاً مسئلهی آتش بس پیش نیاید و روند جنگ ادامه پیدا کند، امّا در عین حال یک فایدهی بزرگ وجود دارد و آن، افشا شدن چهرهی جنگ افروزِ جنگ طلبِ متجاوزِ خبیثِ رژیم صدّام حسین است. این را دنیا خواهد فهمید و اگر این بهانه گیریها ادامه پیدا کند، بیشتر خواهند فهمید و حرفی که ما در طول این مدّت میزدیم، ثابت خواهد شد. ما از اوّل میگفتیم که طبیعت رژیم عراق و این بعثیهای عفلقی که بر سر کار هستند، طبیعت آتش افروز و جنگ طلب است.
الان در همین چندروزه چند بهانه را اینها مطرح کردهاند؛ یکی از بهانهها این است که گفته ما آتش بس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم! این را، هم اعلام کردند، هم به آقای معمّر قذّافی گفته؛ که او دیشب تلفنی به من اطّلاع داد که صدّام حسین میگوید ما آتش بس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم. بنده به او گفتم که هر صلحی اگر بخواهد انجام بگیرد، با آتش بس شروع خواهد شد؛ صلح بدون آتش بس که معنی ندارد. اگر او نمیخواهد بهانه جویی بکند و آتش بس را عقب بیندازد، این حرف یک حرف غیر منطقی و غلط و غیر قابل قبولی است. ما تمام بندهای قطعنامه را میخواهیم، نه فقط آتش بس؛ ما که تشنهی آتش بس نیستیم. این قطعنامه با همهی بندهایش بایستی انجام بگیرد؛ راه اجرای آن هم دبیرکلّ سازمان ملل است که ما این را گفتیم، دیشب هم با آقای قذّافی این را تکرار کردیم. گفتیم همان طریقهی منطقی و قانونی و معمول خودش بایستی اجرا بشود و هیچ چیز دیگری را ما آماده نیستیم قبول کنیم. دبیرکلّ سازمان ملل مشغول میشود، کار میکند و تحرّکات سیاسی خودش را [انجام میدهد]؛ البتّه با سرعت هر چه بیشتری این کار باید انجام بگیرد که این دشمنِ بهانه گیرِ آتش افروز فرصت بهانه گیریهای بیشتری پیدا نکند. این یکی از بهانهها است که ما صلح میخواهیم، آتش بس نمیخواهیم؛ خب، آتش بس مقدّمهی صلح است. میگفتند که ایران حرکت تاکتیکی دارد میکند. امام فرمودند نه، این حرکت، حرکت تاکتیکی نیست؛ این حرکت واقعی و صادقانه است. در پیامشان فرمودند اینکه گفته بشود که این یک تاکتیک است که ایران به کار میزند، ما این را رد میکنیم، تخطئه میکنیم. صادقتر و قاطعتر از قول امام امّت در این دنیای بزرگ هیچ قول صادق و قاطعی وجود ندارد و امام به این صراحت اعلام کرده.
بهانهی دیگری که باز مطرح کردند و تکرار میکنند، این است که ما میخواهیم با ایران مذاکرات مستقیم انجام بدهیم؛ این هم به نظر ما یک بهانه است، فرار کردن از وظایفی است که در این مرحله بر عهدهی طرفین وجود دارد؛ میخواهند از این وظایف فرار کنند، والّا خب مذاکرهی مستقیم در جای خودش. آن وقتی که کار به مذاکرهی مستقیم برسد، خب ممکن است مذاکرهی مستقیم هم انجام بگیرد. این یک شرط اضافهای نیست که یک نفری بیاید بگوید ما میخواهیم مذاکرهی مستقیم بکنیم. در شرایط کنونی دبیرکل واسطه است و بایستی اقداماتش را انجام بدهد و دنبال بکند. ممکن است در خلال کار به مذاکرهی مستقیم هم منتهی بشود؛ کسانی خواهند رفت از دو کشور، مینشینند حرفهایشان را ممکن است با همدیگر بزنند؛ این یک بهانه جویی است، این یک بهانه گیری است، این برای این است که کار عقب بیفتد؛ بنابراین ما تا این لحظه نشانههای بی صداقتی را و بهانه گیری را و جنگ افروزی و تجاوزطلبی را در دشمن خودمان دیدیم؛ که البتّه ما قبلاً هم این را بارها دیدیم و تکرار کردیم و تجربه کردیم و امروز دنیا دارد اینها را مشاهده میکند و ما اصرار داریم که دنیا روی این بهانهها تکیه کند و حقیقت آنها را درک کند. این یک نکته.
نکتهی دوّمی که ما به مردممان میخواهیم مؤکّداً بگوییم، [این است که]این احتمال وجود دارد که عراق بخواهد با این بهانه جوییها آتش افروزی را همین طور ادامه بدهد؛ که البتّه در این صورت چهره اش افشا خواهد شد. امّا ما مردم ایران باید هوای کار خودمان را داشته باشیم. حواس شما مردم باید کاملاً جمع باشد؛ نیروهایتان باید کاملاً آماده باشد؛ نیروهایی که در جبههی نبرد هستند، باید با آمادگی کامل، با مراقبت و هوشیاری کامل، با بر حذر بودن از توطئهی دشمن و حیلهی دشمن، مرزها را حفظ کنند و خطوط خودشان را نگه بدارند؛ و عموم ملّت هم همین طور. روند حرکت به جبههها بایستی با همان قوّت و قدرت ادامه داشته باشد و نیروهای سرزندهی ما و تازه نَفَس ما و قدرتمند ما باید آماده باشند که اگر دشمن به فکر حیله گری افتاد، بتوانند در زمان مناسب و در سرعت لازم پاسخ او را به خودش برگردانند.
یک نکتهی دیگری که من بایستی حتماً بگویم، این است: یک عدّهای آدمهای منافق و دورو و خبیث ممکن است در داخل کشور پیدا بشوند و تبلیغات خارجی هم به آنها کمک بکند و دامن بزند که بخواهند غرور ملّی ما را بشکنند؛ [یعنی]این جور تفهیم کنند به ملّت ما که با قبول قطعنامه غرور ملّی ما جریحه دار شده، و بخواهند جریحه دار بکنند با حرف خودشان و با کار خودشان غرور این ملّت مقاوم و بزرگ را. من به شما عرض میکنم، ما به مذاکره کنندههای خارجی هم در این چندروزه این را با قاطعیّت و قدرت گفتیم؛ غرور ملّت ما امروز از همیشه باصلابتتر و عظیمتر و درخشانتر است. ملّت ما آن ملّتی است که هشت سال تمام بدون کمک گرفتن از هیچ دولت و قدرتی و بدون تکیه بر هیچ تکیه گاهی غیر از شخصیّت خودش و خدای خودش، توانسته در مقابل یک رژیمی که شرق و غرب او را کمک کردند و به او کمک تزریق کردند، ایستادگی کند و مقاومت کند و توانسته جلوی حملات ویرانگرانهی آن دشمن را سد کند و از کشور خودش و ملّت خودش و از مرزهای خودش و انقلاب خودش دفاع کند؛ چه غروری بالاتر از این؟ آنچه شما ملّت بزرگ در این هشت سال انجام دادید، پایه گذار یک غرور ملّیِ تمام نشدنی و پایان ناپذیر است؛ مگر شوخی است هشت سال جنگ؟ این چنین جنگی؛ هشت سال مقاومت، هشت سال دفاع مقدّس. اگر این دفاع شما نبود، میدانید چه میشد؟ اگر این مبارزهی فداکارانهی ملّت ما و جوانهای ما نبود، میدانید شرق و غرب چه خوابی برای این کشور و این انقلاب دیده بودند؟ اگر این شهدای عزیزی که در طول این هشت سال در راه حراست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خاک و خون غلتیدند، اگر این فداکاری را از خودشان نشان نمیدادند، میدانید امروز از انقلاب چه باقی مانده بود؟ اگر این فداکاری را شما نمیکردید، اگر خانوادههای شهدا آن استقامت را نمیکردند، اگر شهدای عزیز ما آن جور در جبههها حضور پیدا نمیکردند و خون خودشان را در راه خدا نمیدادند، امروز از انقلاب ما هیچ اثری باقی نبود و دشمن بر جان و مال و ناموس این ملّت مسلّط شده بود. شما توانستید حیات این ملّت را، شرف این ملّت را، استقلال این ملّت را، حیثیّت جهانی این ملّت را با مقاومت خودتان حفظ کنید. این کار، کار رزمندگان عزیز ما است؛ این کار، کار شهدای بزرگوار ما است که امام فرمودند مقامات معنوی و فلسفهی شهادت را با این چشمهای ظاهربین نمیشود دید؛ حقیقت هم همین است. شهدای ما توانستند بزرگترین دستاورد اسلامی در طول تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز را با خون خودشان حفظ کنند؛ آن وقت یک عدّه یاوه گوی دشمن صفت یا ابله و نادان گوشه و کنار پیدا بشوند بگویند که بله، شهدا خونشان هدر رفت! شهدا با خون خودشان، با فداکاری خودشان توانستند اسلام را حفظ کنند و انقلاب را حراست کنند. این عظمتی که امروز این ملّت در دنیا دارد و چشمهای دنیا به سمت این ملّت دوخته است، به خاطر خون همین شهدا است؛ به خاطر استقامت همین خانوادههای عزیز شهیدان ما است؛ به خاطر رزم این رزمندگان ما است. سپاه ما، ارتش ما، بسیج ما، توانستند عظمت این ملّت را حفظ کنند و این ملّت از نیروهای مسلّح پشتیبانی کرد و خودش لباس رزم پوشید؛ این بزرگترین مایهی غرور ملّی ما است.
یک نکتهی دیگری که من باید اضافه کنم، این است: بعضی از این عناصر فرصت طلب و بددل که هیچ وقت با انقلاب و با اسلام آشتی نکردند، آنها از این فرصتها خیلی استفاده میکنند برای سم پاشی؛ اینها کسانی هستند که از اوّل با جنگ مخالف بودند، حالا مؤمنینِ حزب اللّه و رزمندگان و پاک باختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار میدهند، میگویند دیدید شما حالا رسیدید به آن حرف ما! این بسیار ابلهانه است. این مثل این است که کسانی که در جنگ اُحد خیانت کردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شرکت نکردند، اینها بیایند در صلح حدیبیّه بگویند دیدید که ما آنجا نیامدیم، حق با ما بود! این قضیّه غیر از آن قضیّه است. آن کسانی که در این چندساله در بزرگترین حماسهی تاریخ این ملّت شرکت نکردند، تا ابد سرشکسته اند. این تجربهی عظیم این ملّت، یک عدّهای را برای همیشه و تا ابد سرشکسته کرد؛ یک عدّهای را هم برای همیشه و تا ابد سربلند کرد. آن کسانی که هشت سال خونینترین تجربهی این ملّت را دیدند و از کنج عافیت خودشان بیرون نیامدند، اینها تا ابد سرشکسته اند. آن کسانی که ابتلائات بزرگ این ملّت را دیدند و از این ابتلائات برای پُر کردن کیسههای خودشان استفاده کردند، اینها تا ابد سرشکسته اند. اینها خیال نکنند که حالا پذیرش قطعنامه حرف آنها را سبز کرد؛ نه، حرف آنها به معنای نشانهی ننگی بر پیشانی آنها است تا ابد. آن کسانی که نگاه کردند که جوانهای پاک و خالص این ملّت میروند به جبههها پرپر میشوند و حاضر نشدند یک قدم در این راه بردارند، اینها دیگر فرصت هم از دستشان رفت و تا ابد سرشکسته اند؛ اینها سرشکسته هایند، امّا یک عدّهای هم تا ابد سربلندند. آن مردمی که به ندای امام پاسخ دادند، آنهایی که به ندای انقلاب پاسخ دادند، آنهایی که هر وقت جبهه به آنها نیاز داشت، خودشان را در سنگر حاضر کردند، آنهایی که نگذاشتند اسلام و انقلاب غریب بماند، آنهایی که شهید دادند، آنهایی که سلامتی شان را دادند، آنهایی که مالشان را دادند، آنهایی که وقتشان را دادند، آنهایی که تلاش مناسب را در هر بُرههای از زمان انجام دادند، آنها در طول تاریخ ما و تا ابد سربلند و سرافرازند.
معذرت میخواهم، خیلی طولانی شد. من مطالب فراوانی را دلم میخواهد با شما در میان بگذارم و نکات گوناگونی را یادداشت کردم که اینجا بگویم لکن الان چشمم افتاد ساعت را دیدم، دیر شده؛ خطبهی عربی را هم باید بخوانم. یک دعا میکنم قبل از آنکه خطبهی عربی را شروع کنم: پروردگارا! به حرمت محمّد و آل محمّد پیوند مقدّس بین امام و امّت را همواره مستحکم بدار. پروردگارا! این ذخیرهی بزرگ الهی را، این امام و رهبر بزرگوار و عزیز را برای ما و ملّت ما حفظ کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد طعم شیرین پیروزی در میدانهای گوناگون را به این ملّت بچشان.
السّلام علی جمیع المؤمنین والمؤمنان وخصوصاً حجّاج بیت الله الحرام.
یخلوا الحجّ فی هذه الأیّام وهی الأیّام واللیالی المعلومات أیّام الإجتماع السنویّ للمسلمین فی العالم، أیّام الذکر والاستغفار ومشاهدة المنافع للمسلمین، أیّام القیام المجموعیّ للمؤمنین قرب بیت الله والإعلان العامّ للبرائة من المشرکین. نعم یخلوا الحجّ من حضور شعبنا الثائر واشتراکه فی مراسیمه وحتّی العامّ الماضی کان الإیرانیّون المخلصون الوالهون المؤمنون أکبر مجموعةٍ من الشّعوب الإسلامیّة یطوفون کالفراش الواله حول بیت الله الحرام ویحملون معهم رسالة الجمهوریّة الإسلامیّة والثورة الإسلامیّة فیشکّلون مظهراً للأمل والحیاة والحرکة فی هذه الأمّة المسلمة وقد کانوا بحضورهم یثبتون أنّ عهد الإسلام لم ینته کما یتصوّر الإعداء وإنّما عصر حاکمیّة الإسلام والتطبیق القرآنیّ قد بدأ من جدیدٍ. عصر یقظة المسلمین، عصر الإحساس بقدرة المسلمین فی مواجهة القوی التی عملت قروناً علی إضعافهم، عصر الوحدة السیاسیّة الإسلامیّة الکبری بدوافع وشعارات أکثر اتساعاً من الدافع والشعار الوطنیّ والقومیّ والطائفیّ، عصر العظمة والعّزة الإلهیّة للمسلمین فی قبال العظمة والقدرة الشیطانیّة الکاذبة للاستکبار. عصرٌ لا یضطرّ معه المسلمون للعیش أسری وآلاتٍ طیئةٍ بید أعداء الله وتحقیق منافع هؤلاء الأعداء علی حساب فناء منابع المسلمین الإقتصادیّة والثقافیّة والإنسانیّة.
إنّ الإیرانیّین الثائرین وشعب الجمهوریة الإسلامیّة بحضورهم القویّ المتین وبمسیراتهم وشعاراتهم قد بشّروا المسلمین بشروع مثل هذا العصر العظیم الرائع. إنّ الحجّ هذا العامّ یفتقر حضور هذا الشعب الواله النشط المخلص المؤمن إلی جانب إخوته الحجّاج الآخرین. ذلک أنّ الاستکبار العالمیّ لم تستطع تحمّل مثل هذا الحضور القویّ الفعّال البنّاء، فدفع الحکّام السعودیّیین وهم عملائه المطیعون لأوامره والذین یشترک معه فی المنافع دفعهم فی العام الماضی وفی قلب مراسم الحجّ لارتکاب جریمةٍ مروّعةٍ أدّت إلی قتل وجرح الکثیرین من هؤلاء المؤمنین المشتاقین ثمّ قاموا بعد ذلک بقطع العلاقات الدیبلوماسیّة ومنع الحجّاج الإیرانیّیین من حضور الحجّ هذا العامّ. فکانوا بذلک مصداقاً تامّاً لقوله تعالی إنّ الذین کفروا ویصدّون عن سبیل الله والمسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواءاً العاکف فیه والباد.
إنّنا نوجّه رسالتنا الدّائمة إلی کلّ الحجّاج وکلّ المسلمین هذا العامّ ولقد أثبتت الحوادث والوقائع أکثر من ذی قبل. أنّ العدوّ یعیش کابوس الخوف والذعر والقلق جرّاء یقظة المسلمین وأکّدت أنّ الإسلام عندما تتجلّی بشکل نظامٍ سیاسیٍّ إجتماعیٍ یملک القدرة علی تهدید منافع أعدائه وأعلنت أنّ القوّة والقدرة الحقیقیّة هی من نصیب الإسلام والمسلمین، إنّه إذن درسٌ رائعٌ لنا وسبیلٌ ممتدٌّ إلی المستقبل. إنّنا بتمسّکنا بالإسلام وبالاعتماد علی قاعدة النظام الإسلامیّ سنمضی فی طریق صراعنا المریر الصارم ضدّ الاستکبار العالمیّ وخصوصاً أمریکا وروسیا دون ما أیّة مساومةٍ فی أصولنا ومواضعنا الإسلامیّة.
إنّنا بعد سنواتٍ ثمان من المقاومة البطولیّة الرائعة لشعبنا ضدّ نظام معتدٍ تدعمه أمریکا وروسیا وکلّ اولئک الذین یشترکون معهما فی العداء للإسلام وبعد دفاعٍ مقدّسٍ فی عطار مظلومیّةٍ وغربةٍ کاملةٍ، قبلنا القرار السادس من مجلس الأمن حول الحرب إلّا أنّ هذا القبول لم یکن علی أساس ضعفٍ منّا أو عدولٍ عن شعاراتنا المقدّسة الحقّة. فإنّ من الخطاء بمکانٍ أن یتصوّر أحدٌ أنّ شعباً ثوریّاً مؤمناً متّحداً مؤمناً بالله والیوم الآخر معتقداً بالجهاد والشهادة، یقف عاجزاً ضعیفاً عن الدفاع ومن الخطاء أن یظنّ أحدٌ أنّ هذا الشعب الذی یستمدّ حیاته وقدرته من الإسلام قد خطر فی ذهنه أن ینحرف قید شعرةٍ عن الإسلام. إنّنا بقبولنا وقف إطلاق النار أوضحنا أکثر من ذی قبل شجاعتنا فی اتّخاذ القرار فی أیّ مجالٍ یحقّق مصلحة الثورة والشعب ولمّا کان دخولنا فی هذه المرحلة محقّقاً لمصالح الثورة والشعب فقد صرنا فی هذا الطریق خلف قاعدنا الکبیر. إنّ العدوّ الیوم یعیش تناقضاً واضحاً بین طبیعته العدوانیّة الدمویّة وشعاراته التی یتوجّه بها فی کلّ حین وأیّ السبیلین یختار فإنّ النتیجة سوف تکون لصالحنا. إنّنا نملک الیوم قدرة المناورة والله غالبٌ علی أمره ولینصرنّ الله من ینصره إنّ الله لقویٌّ عزیزٌ والعاقبة للمتّقین. أوصیکم عباد الله ونفسی بتقوی الله.