پخش زنده
امروز: -
بر اساس نظرسنجی جدید، نیمی از آمریکاییها انتظار جنگ داخلی در این کشور در آینده نزدیک را دارند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما؛ پایگاه اینترنتی نشریه ساینس در گزارشی به قلم "رودریگو پرز اورتگا" نوشت: یافتههای یک نظرسنجی حاکی از آن است که نتیجهی تئوریهای توطئه خشونت با اسلحه به حوزه سیاسی سرایت خواهد کرد.
نویسنده ساینس نوشت: خشونت در سرتاسر آمریکا وجود دارد، اما بعد از شورش شش ژانویه سال ۲۰۲۱، خشونت سیاسی در مرکز توجه است؛ و حالا نتایج یک مطالعه بزرگ نشان می دهد که از هر پنج آمریکایی یک نفر معتقد است خشونت ناشی از دلایل سیاسی دست کم برخی مواقع توجیه پذیر است؛ و تقریباً نیمی از پاسخ دهندگان انتظار جنگ داخلی را دارند و بسیاری از آنها میگویند که دموکراسی را با یک رهبر قدرتمند عوض میکنند.
راشل کلاینفلد، کارشناس خشونت سیاسی در بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی که در جریان این پژوهش همکاری نداشته است، میگوید: «هدف این پژوهش این نیست که ما را شوکه کند، اما باید شوکه کننده باشد».
در آمریکا مرگ و میر ناشی از سلاح گرم بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ تقریباً ۴۳ درصد افزایش یافت و فروش اسلحه در طول همهگیری ویروس کرونا به اوج رسید. گارن وینتموت، پزشک اورژانس و پژوهشگر با سابقهی خشونتهای مرتبط با اسلحه در دانشگاه کالیفرنیا، در تلاش است تا بفهمد این روندها چه چیزی در مورد ناآرامیهای مدنی مشخص میکنند.
وینتموت و همکارانش از بیش از ۸۶۰۰ بزرگسال انگلیسی و اسپانیایی زبان درباره دیدگاههایشان در مورد دموکراسی، نگرشهای نژادی در جامعه آمریکا و نگرش خود نسبت به خشونت سیاسی سوال کردند. پاسخ دهندگان بخشی از یک گروه تحقیقاتی آنلاین بودند که عمدتا برای تحقیق درباره خشونت و مالکیت سلاح گرم استفاده میشود. این تیم پژوهشی از روشهای آماری برای تعمیم نتایج نظرسنجی در کل کشور استفاده کرد.
اگرچه تقریباً همه پاسخ دهندگان معتقد بودند که آمریکا باید دموکراسی باقی بماند، اما حدود ۴۰ درصد آنها اعلام کردند که داشتن یک رهبر قوی مهمتر از دموکراسی است و نیمی از آنها انتظار دارند در چند سال آینده جنگ داخلی در آمریکا رخ دهد. این نظرسنجی زمان مشخصی برای وقوع جنگ داخلی تعیین نکرده است.
وینتموت میگوید: «این واقعیت که نیمی از کشور در انتظار جنگ داخلی هستند، بسیار دلخراش است.» و بسیاری انتظار دارند که در این جنگ حضور پیدا کنند. آنها اعلام کردند که یک پنجم پاسخ دهندگان اعلام کردند اگر در موقعیتی قرار بگیرند که فکر کنند خشونت برای پیشبرد یک هدف مهم سیاسی توجیه پذیر است، احتمالاً دست به اسلحه میبرند. حدود هفت درصد از شرکت کنندگان که معادل حدود ۱۸ میلیون بزرگسال آمریکایی است، اعلام کردند که مایلند در چنین موقعیتی یک نفر را بکشند.
کلاینفلد میگوید که یافتههای این مطالعه به دلیل تعداد زیاد شرکتکنندگان و به دلیل سوال در مورد سناریوهای خاصی همچون دفاع از خود یا ممانعت از رأی دادن افراد با عقاید سیاسی متفاوت که در آن شرکتکنندگان خشونت را توجیه پذیر میدانند، قانعکننده است. جمعیت نمونه کمی بیش از حد افراد مسن را شامل میشود، و این افراد مسن در سراسر جهان اغلب کمتر مرتکب خشونت میشوند. «بنابراین با وجود تعداد پاسخ دهندگان مسن، این واقعیت واقعاً بسیار نگران کننده است.»
حمایت ضعیف از دموکراسی چندان برای کلاینفلد نگران کننده نیست و خاطرنشان میکند که بن بست سیاسی مانند بن بست امروزی در سیاست آمریکا اغلب نگرشها را مخدوش میکند.
او میگوید: «منظور مردم از «دموکراسی» بسیار مبهم است؛ و میافزاید، عجز سیاسی میتواند به سرعت افرادی را که فکر میکنند «بله، من دموکراسی را دوست دارم» را به سمت «بله، من یک رهبر قوی میخواهم» سوق دهد.
کرت برادوک که بر روی روانشناسی ارتباطات افراطی در دانشگاه امریکن مطالعه میکند، در ایمیلی به ساینس نوشت: یافتهها ترسناک هستند، اما تعجب آور نیستند». او میگوید که در سالهای اخیر، آمریکا شاهد افزایش تمایل فردی برای مشارکت در خشونت بوده است، برای مثال آما قتل در شهرها ۴۴ درصد در فاصله سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ افزایش یافته است، که به گفته او احتمالاً به حوزه سیاسی هم سرایت خواهد کرد.
پژوهشگران روش نمونهگیری و شیوه بررسی مطالعات پیشین که حاکی از حمایت فزاینده از خشونت سیاسی است را مورد انتقاد قرار دادند. کلاینفلد میگوید، مطالعه جدید به طور کلی با تلاشهای قبلی همسوست. برای مثال، نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۱ نشان داد که حدود ۴۶ درصد از رای دهندگان فکر میکنند که آمریکا وارد جنگ داخلی دیگری خواهد شد.
نظرسنجی دیگری نشان داد که بیش از یک سوم آمریکاییها موافق هستند که «شیوه سنتی زندگی آمریکایی به سرعت در حال از بین رفتن است و ممکن است برای نجات زندگی مجبور به استفاده از زور شویم.»
باربارا والتر، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو، که او هم در این پژوهش همکاری نداشته است، با این نتیجه موافق است. اما او نسبت به غلوآمیز بودن پاسخهای نظرسنجی تعداد آمریکاییهایی را که مایل به خشونت هستند، تردید دارد و معتقد است نظرسنجیها در نشان دادن افکار واقعی مردم غلو میکنند. «اعداد و ارقام همیشه تکان دهنده هستند، اما شاید در اصل درست نباشند.»
وینتموت و همکارانش دریافتند که تئوریهای توطئه که برخی ریشه در نژادپرستی دارند، به شکلگیری دیدگاههای مردم درباره خشونت سیاسی میانجامند. آنها دریافتند که تقریباً از هر پنج بزرگسال، دو نفر با «نظریه جایگزینی بزرگ» ملی گرایان سفیدپوست، یا ایده جایگزینی رای دهندگان سفیدپوست بومی با مهاجران موافق هستند.
یک پنجم پاسخ دهندگان به نظریه غلط کیوانان که نهادهای آمریکا از سوی گروه نخبهای از پدوفیلهای شیطان پرست کنترل میشوند، معتقد بودند. والتر میگوید که اعتقاد پاسخدهندگان به تئوریهای توطئه ممکن است تا حدی دلیل دیدگاههای آنها در مورد دموکراسی و خشونت سیاسی را نشان دهد، اماای کاش این نظرسنجی عمیقتر میشد تا دلایل خاص پاسخ دهندگان برای مشارکت در خشونت را توضیح دهد.
هم برادوک و هم کلاینفلد میگویند، ای کاش که پاسخهای مطالعه جدید بر اساس وابستگی حزبی تفکیک میشد، چون بر اساس نظرسنجیهای قبلی خشونت در افراد راستگرا بسیار شایعتر است.
برادوک میگوید: «اگر آمادگی برای خشونت در حامیان یک حزب باشد (نه هر دو) ما باید بدانیم». تیم پژوهشی وابستگی به برخی گروههای افراطی مانند پراد بویز یا پسران مغرور را بررسی کرد، اما وینتموت میگوید که گروه او اکنون در حال کار بر روی تجزیه و تحلیلهای بعدی این نظرسنجی برای بررسی سایر وابستگیهای سیاسی هستند و نظرسنجی تکمیلی با این گروه را تا پایان سال انجام خواهند داد تا نقش هویتهای گروهی خاص و تمایل به خشونت سیاسی را بیشتر بررسی کنند.
برادوک افزود، برای کاهش خطر خشونت سیاسی، گام نخست معرفی اطلاعات نادرست آنلاین و در رسانههای راستگرا است که برخی از آنها مستقیماً از تبلیغات افراطی گرفته شده است. وی ادامه داد: «ما باید قبل از رسیدگی به مشکلاتی که این اطلاعات نادرست ایجاد میکند، آنها را به خوبی بشناسانیم.»
والتر میگوید، تنظیم و نظارت بر رسانههای اجتماعی برای جلوگیری از انتشار اطلاعات نادرست «تحریک آمیز» هم موثر است. کلاینفلد افزود که رهبران افکار از سیاستمداران و شخصیتهای رسانهای گرفته تا کشیشهای کلیسا میتوانند شرایط را تغییر دهند. آزمایشها نشان میدهد که این رهبران میتوانند مانع مشارکت جوامع خود در خشونت شوند. کلاینفلد در ادامه میگوید: «اکنون زمان آن رسیده که این موضوع را جدی بگیریم و سرمان را از زیر برف بیرون بیاوریم.»