چرا حضرت امام (ره) بر جمهوری اسلامی اصرار داشت؟
چرا امام بر «جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد» اصرارداشت؟
در طلیعه قرن پانزدهم شمسی و نخستین جشن جمهوری اسلامی، فرصتی مناسب برای بازخوانی یکی از بزرگترین وقایع قرن چهاردهم شمسی یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی است.
مروری بر تاریخ پر فراز و نشیب حرکت ملت ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی گویای این حقیقت است که نزدیک به ۱۰۰ سال مجاهدت ملت ایران سرانجام با شکل دادن به جمهوری اسلامی و ریشه کنی رژیم سلطنتی به ثمر رسید.
رجوع به رای ملت برای تعیین نظام در مرحله نخست انقلاب و بعداز فروپاشی رژیم سلطنتی برای نخستین بار در تاریخ انقلابها صورت گرفت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم “ انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشهی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد و این نخستین درخشش انقلاب بود. ”
مسیری که ملت ایران طی کرد برای رسیدن به الگویی بود که دین را با سیاست ؛ اسلامیت را با مردمسالاری؛ معنویت را با عقلانیت و آزادی را با مسئولیت و تعهد و عدالت را با کرامت انسانی؛ پیشرفت و ترقی را با حفظ هویت و میراث اسلامی ایرانی پیوند زند. تحقق عینی این ابعاد که مخالفان و معاندان با ادعای تناقض از درک آن عاجزند بر پایه تجربه ۴۳ ساله گذشته دلیل روشن کارامدی جمهوری اسلامی درنظریه و عمل است.
ورشکستگان سیاسی معاند جمهوری اسلامی که با بزرگنمایی برخی مشکلات و سختیهای معیشتی و تنگنا های اقتصادی که حاصل تحریمها و جنگ اقتصادی غرب بر ضد ملت ایران است؛ ناکامی و زوال جمهوری اسلامی را آرزو میکنند و سعی دارند اینگونه وانمود کنند که رژیم پهلوی خدمات زیادی به ملت ایران کرد در صدد القای ناکارامدی جمهوری اسلامی برآمده اند. این عده در پاسخ به این سوال عاجزند که اگر اینگونه بوده که آنها مدعی هستند پس چگونه شد که میلیونها ایرانی در سال ۵۷ به خیابانها آمدند و فرار و مرگ شاه را خواستار شدند. میشل فوکوی فرانسوی این عظمت را به روح دنیای فاقد روح تعبیر کرد و از تجلی روح مطلق جمعی سخن گفت. خود شاه بعد از دیدن امواج میلیونی ملت در نطق تلویزیونی خود از شنیدن پیام انقلاب سخن گفت که البته دیر شده بود. البته زمان زیادی طول کشید تا اکثریت معارضان رژیم پهلوی به این نتیجه برسند که رفتن شاه و ریشه کنی سلطنت چاره کار است.
راهبرد امام رسوخ دادن هدف و پیام انقلاب در عمق جان و باور اکثریت ملت و بی باورانی بودکه به مذهب و اسلام برای بسیج اجتماعی و به حرکت واداشتن مردم، به دیده تردید مینگریستند. قیام ۱۳۴۲ البته آزمایشگاه خوبی بود تا برخی روشنفکران به عمق باور مردم به روحانیت برای مقابله با رژیم پهلوی پی ببرند. بودند افرادی که همچنان در صدد تحقق این ایده شکست خورده بودند که شاه سلطنت کند و نه حکومت، اما این افراد نیز در اواخر عمر رژیم پهلوی به اقلیتی محض تبدیل شده بودند. ایدئولوژی انقلاب اسلامی در مکتب امام خمینی با بازخوانی و روایت اسلام انقلابی که الهام گرفته از عاشورا و حکومت علوی بود مومنان و باورمندان به اسلامیت را برای حضور تا پای جان در برابر رژیم پهلوی جذب کرده بود، اما نوگرایانی که در صدد بودند آزادی و حکومت قانون را با مردمسالاری و تفکیک قوا و استبداد ستیزی در سیاست و حکومت ایران پررنگ ببینند ایده و الگویی نداشتند.
طراحی الگوی جمهوری اسلامی در نیمه دوم سال ۵۷ هم معتقدان پرو پا قرص به مسیر امام را در انقلاب دلگرم کرد و هم مرددان و نواندیشانی که هیچ چشم اندازی از جریانهای به اصطلاح لیبرال و چپگرا نمیدیدند. مدعیان این جریانها نیز چارهای جز همراهی یا سکوت نداشتند امام با طرح جمهوری اسلامی بیشتر مدعیان چپ و راست مخالف رژیم پهلوی را خلع سلاح نظری کرد. بر خلاف ادعای برخی که این گونه القا میکنند که ملت ایران درانقلاب؛ میدانستند چه نمیخواهند، اما نمیدانستند چه میخواهند؛ باید گفت ماهها قبل از پیروزی انقلاب؛ مردم استقلال آزادی وحکومت اسلامی میخواستند و از آذرماه ۱۳۵۷ هم مشخصا جمهوری اسلامی را فریاد میکردند. البته بودند چپگرایانِ مدعی مسلمانی که با همسو نشان دادن خود با مسیر انقلاب در صدد بودند میوه انقلاب را بچینند اینان با این خیال که بعد از پیروزی انقلاب، چون روحانیت حکومت داری بلد نیست؛ قدرت به ما میرسد؛ همسویی ظاهری خود را نشان دادند، ولی وقتی امام با زیرکی تمام و با وجود اینکه حتی برخی از نزدیکترین یاران امام هم به میدان دادن به این منافقین اصرار داشتند؛ مانع از تحقق نیت شوم این جماعت قدرت پرست شدند؛ همانهایی که پس از شکست ایده هاشان؛ به ترور و خشونت روی آوردند و ۱۷۰۰۰ تن از بهترین شخصیت های انقلاب و مردم بیگناه را به شهادت رساندند.
اینجاست که اهمیت و دقت و تیزبینی امام برای اصرار بر جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد روشن میشود. سال ۵۷ پس از مشورت چندین و چند ساعته امام با شهیدان مطهری و بهشتی ”جمهوری اسلامی به عنوان شکل نظام اسلامی جایگزین؛ مورد تایید امام قرار گرفت و در آذرماه سال ۵۷ در قطعنامه پایانی راهپیمایی ملت؛ شعار استقلال آزادی حکومت اسلامی به استقلال آزادی جمهوری اسلامی بدل شد و تا بهمن ۵۷؛ جهانیان با شگفتی به ثمررسیدن انقلاب را برای تاسیس جمهوری اسلامی در کوران رقابتهای دو بلوک غرب لیبرال - سرمایه داری و شرق مارکسیست سوسیالیست به نظاره نشستند.
در مدت چندماهی که سخن از جمهوری اسلامی به میان آمد تا زمان برگزاری همه پرسی جمهوری اسلامی، در فروردین ۱۳۵۸، انواع دیگری از نظامهای سیاسی، از سوی احزاب، جمعیتها، سازمانها وشخصیتهای سیاسی چپ و راست و ملّی - مذهبی مطرح شد، اما هیچ کدام با اقبال رهبری و توده های میلیونی مردم روبه رو نشد. پیشنهادهایی مانند حکومت اسلامی، خلافت اسلامی، جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی، جمهوری ملّی - اسلامی، جمهوری دموکراتیک اسلامی، جمهوری دموکراتیک خلق، جمهوری تودهای و جمهوری؛ از جمله نظامهایی بودکه در مطبوعات و نشریات و محافل حزبی و سیاسی مطرح شد.
پس از آن که نوع همه پرسی هم مشخص شد و مقرر گردید که جمهوری اسلامی به رأی مردم گذاشته شود، گروهی به مخالفت برخاسته، خواستار به رأی گذاشتن همه نظامهای سیاسی شدند تا مردم به هر نظامی که خواستند رأی بدهند. اما اصرار رهبری نهضت بر «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» و حمایت ملت وآرای نود و هشت درصدی (۲/ ۹۸%) آنان به جمهوری اسلامی، مخالفان را به تسلیم وا داشت.
پس از برگزاری با شکوه همه پرسی و حمایت قاطع ملت از جمهوری اسلامی، تفسیرهای متفاوت و گاه متضاد از آن آغاز شد. گروهی جمهوریت را نادیده گرفته و یا کمرنگ توصیف نمودند و احیاناً از مظاهر فرهنگ غرب و برخلاف آموزههای دینی قلمداد کردند و عده ای به اسلامیت آن اشکال گرفته و آن را مخالف حاکمیت ملّی دانستند. مخالفان جمهوریت، سنت گرایانی بودند که نهادهای جمهوریت مانند انتخابات، مجلس و قانونگذاری و پذیرش رای اکثریت را قالبی غربی و مغایر با روح اسلام میدانستند. چپ گرایان متاثر از ایدههای مارکس اساسا دین را عاجز ز حکومت و لذا اسلامیت را ناتوان از کشورداری تفسیر میکردند. لیبرالها معتقد بودند دموکراسی با اسلام قابل جمع نیست و اصرار داشتند بعد از عنوان جمهوری تعبیر دموکراتیک حتما تصریح شود و یا بر جمهوریِ صرف؛ تاکید داشتند این عده که برخی از آنان در مذاکرات قانون اساسی نیز با نهادهای اسلامیت نظام از جمله اصل پنجم قانون اساسی و ولایت فقیه مخالفت خود را نشان دادند؛ میان ولایت فقیه با اداره امور با رای مردم قائل به تناقض بودند حال آنکه بعدها مشخص شد که امام هم بر جمهوریت نظام وهم اسلامیت نظام حساسیت دارند و به تعبیر رهبر کنونی انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی یک حقیقت واحد است.
* تحقق عینی جمهوریت و اسلامیت
جمهوری اسلامی در انتخابات وانتخاب مستقیم وغیر مستقیم صدر تا ذیل نهادهای سیاسی با رای ملت ؛ تفکیک قوا ؛ حق رای همگانی به مردان و زنان ؛ اداره امور کشور بر اساس قانون مصوب مجلس؛ پذیرش حق اقلیت و آزادی رقابت و فعالیت احزاب و تنوع در آزادی بیان و مطبوعات که بخصوص در عرصه فضای مجازی گستردهتر هم شده؛ پای بندی خود به ابعاد جمهوریت نظام را نشان داده و برخلاف مدعیان آزادی و دموکراسی میزان را رای ملت دانسته و اداره امور با اتکا بر رای ملت صورت گرفته است؛ نظام جمهوری اسلامی ثابت کرده است مردمسالاری هیچ منافاتی با اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه) در روایت و قرائت امام خمینی رحمت الله علیه ندارد و بر خلاف دیدگاه کسانی که معتقد بودند اموری مانند انتخابات ؛ پذیرش رای اکثریت؛ مجلس و پارلمان و تحزب و یا مطبوعات و رسانهها و ابزارهای هنری و رسانهها؛ مخالف روح اسلام است جمهوری اسلامی ثابت کرد که میتوان با اعتماد به رای ونظر ملت در انتخاب زمامداران از نهاد های انتخابی مانند مجلس و دستگاه های مدرن مانند دستگاه اداری برای اداره کشوراستفاده کرد وحتی در کشور جهش علمی ایجاد کرد.
از سوی دیگر مسلما فرهنگ دینی و سیاسی ملت ایران با انقلاب اسلامی رشد بی سابقهای پیدا کرد و تربیت اسلامی و مقابله با جلوههای بارز فرهنگ ابتذال و دین ستیز در اولویت نظام قرار گرفت و بسیاری از سنت های متروک شده و مناسک وآیینهای دینی احیا شد. احیای تفکرو هویت دینی؛ بی شک الهام بخش بشریت در عصر حاضر شده است. البته نمیتوان مدعی شد که در جمهوری اسلامی؛ مسیر شکل بخشیدن به دولت اسلامی به طور کامل طی شده است و برای رسیدن به الگوی قابل قبولی از اقتصاد اسلامی ؛ رشد شاخص های عدالت و اسلامی کردن جامعه و تبدیل شدن به الگوی مناسبی از نظام اسلامی به جهان اسلام؛ مسیر دشواری پیش رو دارد. همچنان که رهبر کنونی انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب (که نقشه راه جمهوری اسلامی در قرن جدید دست کم درچهلواره دوم است) تصریح کرده اند؛ جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پای بند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
* جمع بندی
دوازدهم فروردین ۱۴۰۱ جشن چهل و سه سالگی جمهوری اسلامی است که امام راحل آن را بزرگترین ثمره انقلاب اسلامی نامیدند. واقعیت آن است که دهه هفتاد قرن بیستم از جهاتی دوره اوج گیری دین ستیزی در جهان بود و طلوع خورشید انقلاب اسلامی بازگشت به دین و معنویت را در عصری نوید داد که دین گریزی وضعیت یاس آوری بر دو اردوگاه وابسته به دوقدرت غرب و شرق تحمیل کرده بود و کمتر کسی تصور میکرد الگویی مستقل از کشورداری آن هم در دوره زوال دین و معنویت؛ بتواند چندین دهه در دنیای مادیت و الحاد و ظلم و ستم دوام آورد. مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی در طول چهل و سه سال گذشته با وجود آنکه حرکتی خلاف جریانهای مسلط جهان و در مسیر متفاوت با گفتمان غربگرا و نیز گفتمان اسلام متحجر به پیروزی رسید، در طول این سالها در عمل نیز توفیق قابل توجهی یافته است شاخصهای مردمسالاری دینی در مشارکت سیاسی به خصوص انتخابات، آزادیهای سیاسی درعرصه آزادی بیان و مطبوعات و رسانهها و نیز آزادی تحزب و تشکیل نهادهای سیاسی، باز بودن عرصه رقابت سیاسی؛ نشانه درصد بالای عینیت و تحقق مردمسالاری دینی است و این همه با حرکت در مسیر دین بر هویت مستقل این نظام تاکید و تشخصی بیشتر میبخشد.
نمیتوان از اسلامیتر شدن جامعه و حکومت با همه مشکلات و ابعاد مخرب تهاجم فرهنگی سخن نگفت. بسیاری از متفکران عصر حاضر نهضت احیای اسلام و گرایش به تفکر اسلامی در جهان اسلام را متاثراز انقلاب اسلامی میدانند بلکه حتی گرایش به اساس دین و معنویت را در عصر حاضر تحت تاثیر انقلاب اسلامی تفسیر کرده اند. البته قرن جدید قرن ثبات و بالندگی و تقویت هرچه بیشتر شاخصههای جمهوریت و اسلامیت نظام مردمی مستقر درایران است و این امر در سایه همان عناصر و عاملی محقق خواهد شد که در پیروزی انقلاب نقش آفرین بود رهبری آگاه حضور ملت؛ ایمان و عقیده اسلامی و وحدت در نظر و عمل. مسیری که به روشنی در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مشخص شده است.
نویسنده: حسن مجیدی