پخش زنده
امروز: -
شهید داود خلیلی نوجوان ۱۳ سالهای که برای حاضر شدن در کلاس دفاع، پیراهن غیرت به تن کرد و به جبهه رفت.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، داود خلیلی، نهم فروردین ۱۳۴۹، در بخش شمیرانات تابعه شهر تهران به دنیا آمد. پدرش جعفر، کارگر بود و مادرش بمانی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند.
این نوجوان ۱۳ ساله از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید.
پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید داود خلیلی
من، این راه را با دل و جان خریدم
مادر جان! هر شب پنجشنبه با پدر به دعای کمیل بروید؛ به رزمندگان کمک کنید و به دیدار مجروحین جنگ بروید و با آنها دیدار نمایید؛ به خانوادهی شهدا سر بزنید و در تشییع جنازه شهدا شرکت کنید و به نماز جمعه بروید.
مادر جان! صبر تو باید مثل صبر حضرت زینب (س) باشد؛ اگر شما برای من گریه کنید، مثل این است که فرزندتان از شما دور شده است.
من این راه را با دل و جان خریدم تا ملت اسلامی ایران با راحتی و با وحدت کلمهی خود، مشتی به دهان آمریکا و دیگر دوستان او بزنند.
مادر جان! میخواهم با خانوادهی شهدای جنگ تحمیلی -این برادران غیور سپاه پاسداران و بسیج مردمی و ارتش که به جنگ با دشمنان شتافتند- دیدار داشته باشید.
در همهی سخنرانیها و مراسم همهی شهدای بزرگ، با پدر شرکت کنید.
مادر جان! شما به جهاد بروید و با خواهران در درسهای قرآن و اسلام شناسی شرکت کنید؛ برادران مرا با مسایل اسلامی آشنا فرمایید و به سخنرانیهای امام -که از تلویزیون پخش میشود- گوش فرادهید و خواهر و برادرانم را به کلاسهای قرآن، اصول عقاید و احکام ببرید و آنها را با مسایل مهم آشنا کنید تا آینده آنها خیلی خوب باشد و اگر من شهید شدم، لباس مرا به برادرم داریوش داده و راه مرا ادامه بدهید و اگر داریوش هم شهید شد، لباس مرا به جواد بدهید و برای یک لحظه، سنگر مرا خالی نگذارید و تا آن جا که میتوانید به رزمندگان از هر نظر کمک کنید.
تا جایی که میتوانید برای رزمندگان لباس بدوزید؛ اگر همکاری شما -مادران غیور و شهیدپرور نباشد- ما یک لحظه نمیتوانیم با دشمن بجنگیم و سراسر ایران به خاک و خون میافتد و این دست امام زمان (عج) است که ما را در همهی عملیاتهای بزرگ به پیروزی میرساند.