پخش زنده
امروز: -
آمار بالای واردات فرومنگنز با وجود تکنولوژی ۳۰ ساله تولید آن در کشور بیشتر از هرچیزی مرا به فکر وا می دارد و اینکه تا این حد تمایل به واردات برای چیست؟و منفعت آن نصیب چه کسانی میشود؟
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما ، مرکز خراسان رضوی ، به دل تاریکی ها و عمق زمین می روم؛کور سوی نوری به چشمم می خورد؛ نور ازکلاه ایمنی کارگرانی است که با صورت های خاک گرفته و دستانی پینه بسته ، در عمق 290 متری زمین در جستجوی گنجی پنهان هستند.
اینجا بزرگترین معدن منگنز کشور در ونارچ قم است. جایی که می گویند بیش از 400 معدن کار در 3 شیفت کاری سالانه بیش 100 هزار تن منگنز استخراج می کنند تا چرخ کارخانه ذوب آهن اصفهان از حرکت باز نایستد.
اما کیلومترها آن طرف تر در حاشیه دشت کویر ایران، یعنی 60 کیلومتری جنوب شهر سبزواردر خراسان رضوی، سکوت سنگینی حکمفرماست. معادن منگنز برخلاف قم که در زیر زمین بود، اینجا روباز است. از پس جاده ای پرپیچ و خم، به نخستین معدن منگنز در سبزوار می رسم، دستگاه ها و تجهیزات هست، ولی خبری از معدن کاران نیست. پیمانکار این معدن می گوید: واردات، مالیات و نبود تسهیلات این معدن را با قصه تلخ تعطیلی روبرو کرده است.
او با بیان اینکه منگنز خوراک اصلی صنعت بزرگ فولاد است می گوید: دراین معدن سالانه بیش از هزار تن منگنز با عیارحدود 38 درصد استخراج و برای فرآوری به استان های اصفهان، کرمان و زنجان ارسال می شد .
پیمانکار می افزاید: معمولا منگنز با فرآوری به فرو آلیاژهای فرومنگنز و فروسیلیکو منگنز تبدیل می شوند که ارزش افزوده ای حدود 400 درصدی پیدا می کند، اما موضوع مهم این است که واردات این فروآلیاژها رقابت تلخی برای ما بوجود آورده است.
معدن منگنز چشمه سفید در شهرستان سبزوار مقصد بعدی من است. در اینجا چند کارگر در حال جدا کردن منگنزها از باطله های آن هستند. یکی ازکارگران می گوید: کار در معدن همیشه سخت است و یک ماه زمان می برد تا منگنزها به وضع کنونی رسیده اند، اما سخت تر ماجراهایی است که این منگنزها دارند.
پیمانکار این معدن می گوید: ما مجبوریم به خاطر نبود تسهیلات و اینکه منگنز استخراج شده روی دستمان نماند آنها را به سودجویان، آن هم با قیمتی بسیار پایین بفروشیم.
او با اشاره به اینکه ما در نقاطی اشتغال ایجاد کرده ایم که مدیران دولتی حتی حاضر نیستند یک بار از آن مناطق عبور کنند، ادامه می دهد: همه جوانانی که در معدن فعالیت می کنند، از روستاهای اطراف به اینجا آمده اند؛ حال اگر این معدن نبود؟ این جوانان کجا کار می کردند و چه سرنوشت تلخی از بیکاری در انتظارشان بود.
در معدن بعدی منگنز که تقریبا 20 کیلومتر با معدن چشمه سفید فاصله دارد، همه در حال تلاش بودند اما هیچکس حاضر به مصاحبه نشد، در حال چرایی این موضوع بودم که فردی از راه می رسد و با وجود همه هماهنگی هایی که برای تهیه گزارش شده بود، می گوید: شما حق تهیه گزارش ندارید و ما را به بیرون از معدن هدایت می کند.
پس از آن به معدن گوفت در شهرستان جغتای می روم. بهره بردار این معدن بانویی است که نخستین بانوی سبزواری فعال در حوزه معدن است.
پروانه های معدنی زیادی به نام بانوان است اما او تنها بانویی است که شخصا در معدن حضور دارد و فعالیت می کند.
با خانم باعثی همراه می شوم و می گویم، در دل این کوه ها که تقریبا هیچ دسترسی هم به شهر ندارد چی می کنید؟ می گوید: علاقه مرا هر روز با اینکه دو کودک خردسال دارم به این معدن می کشاند؛ از کودکی علاقمند به سنگ بودم و همیشه در حال کشف و اکتشاف؛ تا اینکه به همراه همسرم پروانه این معدن را گرفتیم و شروع به کار کردیم.
او می گوید: سالانه 60 هزار تن منگنز با عیارهای مختلف به کمک 10 معدن کار از این معدن استخراج می شود و برای تبدیل به فروآلیاژهای فرومنگنز و فروسیلیو منگنز به شهرهایی مانند زنجان و کرمان ارسال می شود.
از این بانوی معدن دار می پرسم چرا خودتان کار فرآوری را انجام نمی دهید؟ می گوید: دلت خوش است خانم! می دانی چند سال است دنبال گرفتن تسهیلات برای خرید ماشین آلات هستیم. انگار هر چه بیشتر پیگیری می کنیم، کمتر به نتیجه می رسیم چرا که تسهیلات به ازما بهتران اختصاص می یابد.
او ادامه می دهد: کار و تلاش از آن ماست، اما سود و بهره را دلالان و واردکنندگان می برند، همان هایی که نبض تولید را گرفته اند. اگر اندکی از پول هایی را که این افراد جابجا می کنند به ماشین آلات اختصاص می دادند، وضع ما این نبود.
خانم باعثی می گوید: به بهانه کم عیار بودن منگنز، واردات را به ما تحمیل کردند در صورتیکه منگنزفراوان است، اما آنچه که نیست کارخانه های فرآوری و یا کمبود آن است.
وی می افزاید: زحمت اصلی در استخراج منگنز است و پس ازآن باید درون دستگاهی ریخته شود و تبدیل به فرو منگنز و فروسیلیومنگنز شود فقط همین.
به دنبال صحبت هایی که با معدن داران و پیمانکاران معادن داشتم وکنکاش درباره رسیدن به پاسخ این سوال که چرا کشور ما با وجود معادن غنی منگنز باید بزرگترین وارد کننده فرومنگنز و فروسیلیکو منگنز باشد، وارد ماجرایی جالب شدم.
برای رسیدن به پاسخی قانع کننده در ای موضوع باید به استان های کرمان و اصفهان سفر می کردم. اما با وجود هماهنگی هایی که برای تهیه گزارش با چند تن از معدن داران و کارخانه های فرومنگنز شده بود، متاسفانه به ناگاه سفر من لغو و افراد یادشده فقط بصورت تلفنی، حاضر به گفتگو شدند.
یکی از این کارخانه داران در خصوص لغو سفر ما به کرمان گفت: با صحبت درباره این مسائل، نمی خواهیم موقعیت فروش همین مقدارکم محصول خود را به کارخانه های فولاد از دست بدهیم چرا که صحبت بر سر مشکلات دردسرساز است.
او با تاکید بر این عبارت که" نان در واردات است"، می گوید: پشت پرده این ماجرا پنج، شش نفری هستند که نمی گذارند تولید فرومنگنز در کشور ما رونق بگیرد.
این کارخانه دار می افزاید: منگنزهای استخراج شده را برای فرآوری به کارخانه های داخلی می فرستیم، اما با این حال توان رقابت با فرومنگنزهای وارداتی نیست، چرا که واردکننده ها با دورزدن قانون ، فروآلیاژهایی را وارد می کنند که قیمتش از فرومنگنزهای تولید داخل کمتر است.
در ادامه پیگیری ها، یک تماس صوتی واتساپی با این مضمون که " خانم پاتو از داستان فرومنگنز بیرون ببر ، مطمئن باش نه می تونی ازش چیزی دربیاری و نه اون افرادی که دنبالشون هستی بهت اجازه میدن به نتیجه برسی" ابعاد دیگری از زوایای پنهان واردات را برایم روشن کرد.
با هر کارخانه دار و معدن کاری که تماس می گیرم تا موضوع گزارش را متوجه می شوند، از پاسخ دادن طفره می روند و می گویند: متاسفیم نمی توانیم همکاری کنیم.
حدود دو ماه می گذرد، تماس های پی درپی من بی پاسخ می ماند و پیگیری های من هربار به در بسته می خورد.
با چند شرکت وارداتی در نقش مدیر داخلی تماس می گیرم تا در جریان، قیمت ها و خلاهای قانونی موجود قرار بگیرم. مدیر عامل شرکت نخست می گوید: از کشور هند واردات فرومنگنز دارند و فرومنگنز را به قیمت هر تن 142 میلیون تومان در تهران به من تحویل می دهند.
شرکت دوم می گوید: محصول فرومنگنز را از کشور هند و با قیمت 120 میلیون تومان در هر تن تهیه می کند. کمی با او وارد صحبت می شوم و می گویم: شرکت ما می خواهد فرومنگنز وارد کند، به نظر شما با 5 میلیارد تومان می توان چه حجم از فرومنگنز را وارد کنیم؟ او می گوید: اگر می خواهید کمتر از 20 میلیارد تومان سرمایه گذاری کند، بهتر است ورود نکنید. از نگرانی درباره از دست دادن سرمایه می گویم، که می گوید: امکان ندارد؛ و می گویید: می خواهید با کارت بازرگانی محصول را وارد کنید یا کارت تولیدی؟ تا می گویم کارت بازرگانی. بلافاصله پاسخ می دهد:پس به راحتی می توانید، چون 20 میلیارد تومان شما در یک سال سه بار در گردش است و شما ضرر نمی کنی.
به سراغ معاون اداره صنعت، معدن و تجارت سبزوارمی روم؛ وظیفه دارمی گوید: صنعت فولاد کشور سالانه به حدود 200 هزار تن انواع فرومنگنز و فروسیلیکو منگنز نیاز دارد و سهم ما از این تولید فقط 80 هزار تن است و مجبوریم 120 هزار تن واردات داشته باشیم.
حالا براساس این صحبت و آنچه که شرکت های وارداتی از قیمت کف بازار که 50 میلیون تومان در هر تن است، به من اعلام می کنند، اگر یک حساب سرانگشتی داشته باشیم و این میزان واردات را با تعرفه دولتی و ارز چهار هزارو 200 تومانی محاسبه کنیم به مبلغ حدود 900 میلیارد تومان و اگر با تعرفه آزاد و ارز 28 هزار تومانی حساب کنیم به عدد قابل تامل شش هزار و 300 میلیارد تومان خروج ارز از کشور می رسیم.
پس از دو ماه پیگیری بالاخره موفق می شوم با مدیرعامل شرکت فروآلیاژ شمال گفتگو کنم.
محمدتبار می گوید: فروآلیاژها در بازار ایران بیشتر در صنعت فولادسازی و قطعهسازی استفاده میشود، این دسته از فروآلیاژها به دلیل کمبود سنگ معدنی موردنیاز از کشورهای خارجی مانند ویتنام، استرالیا و تایلند وارد میشود.
او می گوید: موانع زیادی در مسیر تولید وجود دارد و باید برای تولید و سرمایهگذاری فروآلیاژها و همچنین بازار مصرف آن در داخل و خارج حمایتهای لازم وجود داشته باشد.
مدیرعامل شرکت فروآلیاژ شمال درباره واردات تجهیزات نیز می گوید: همه تجهیزاتی که در این صنعت مورد استفاده قرار میگیرد وارداتی است یعنی ۸۰ درصد وسایل مورد نیاز وارد میشود به همین دلیل قیمت تمام شده محصولات بالا میرود در نتیجه نمیتوانیم با سایر کشورها رقابت کنیم.
محمد تبار همچنین از تعداد بسیارکم کارخانه های فرومنگنز و سیلیومنگنز در کشور هم صحبت به میان می آورد و می افزاید: این تعداد کارخانه نمی توانند نیاز کشور را تامین کنند، از این رو چاره ای جز واردات نداریم.
این در حالیست که سال ۹۷ یک خبر پر طمطراق با عنوان ساخت و راه اندازی مجتمع فولاد فرآوری فرومنگنز با حضور یک سرمایه گذار چینی و صرف بیش از ۸۰ میلیارد تومان هزینه در روستای چاه سوخته ششتمد سبزوار، مسئولان کشوری و استانی را برای کلنگ زنی به غرب خراسان رضوی کشاند.
در مراسم آغاز طرح اعلام شد، این طرح زمینه اشتغال 200 نفر به صورت مستقیم و 500 نفر را به صورت غیرمستقیم ایجاد می کند، اما حالا پس از گذشت سه سال، نه تنها هیچ تولیدی شکل نگرفته که از آن مکان فقط یک زمین و یک چهار دیواری برجای مانده است.
به محل اجرای طرح یادشده می روم، از نگهبان این مجتمع درباره علت تعطیلی می پرسم، می گوید: چند سال قبل آمدند؛ دیوار کشی کردند؛ پس از آن سرمایه گذار رفت و دیگر ازاو خبری نشد؛گویا آن طور که سرمایه گذار به مدیران این مجتمع گفته است علت تعطیلی، ویروس کرونا بوده وگرنه مشکلی برای تولید نبوده است.
شماره سرمایه گذار چینی را پیدا میکنم و با او تماس می گیرم، او هم حرف نگهبان را تکرار می کند، کرونا اجازه نداد، ما طرح را به بهره برداری برسانیم، سوای اینکه مشکلاتی هم در روند قانونی کارهست که فعلا صلاح نمی دانم درباره آن صحبت کنم.
گویا قرار بوده نمایندگان سبزوار مشکل را حل کنند که به نتیجه نرسیدند، اما یکی از مدیران ارشد این حوزه که خواست نامی از وی برده نشود، در اینباره می گوید: موضوعی که سرمایه گذار چینی درباره شرایط کرونا مطرح می کند خلاف واقع است، از همان ابتدا که قرار بود ساخت این مجتمع آغاز شود، بارها کارشناسان صنعت و معدن در جلسات مختلف تاکید کردند که این طرح کارشناسی نیست؛ هر چند این سرمایه گذار در بردسکن نیز فعالیت معدنی آغاز کرد اما پس از دو سال کار را رهاکرد و رفت.
این منبع آگاه می گوید: در منطقه سبزوار 25 معدن منگنز وجود دارد که متاسفانه فقط شش معدن فعال هستند و بیشتر معادن به دلیل نرسیدن به مرحله استخراج تعطیل یا نیمه تعطیلند.
از او درباره دست های پشت پرده و مافیایی که نبض منگنز، فرومنگنز و فروسیلیکو منگنز را هر روز کند و کندتر می کند، می پرسم که او نیز حضور این افراد را تایید می کند و می گوید: نبض فرومنگنز در دستان پنج، شش وارد کننده است؛ آنان نمی خواهند شیرینی رونق تولید به کام تولیدکنندگان بنشیند، چون سودهای عجیب و غریبی در این حوزه رد و بدل می شود که نمی توانند از آن چشم پوشی کنند.
تماس های مکرر با وزارت صمت و خانه معدن ایران برای بررسی زوایای پنهان فرومنگنز و سیلیکو منگنز به نتیجه نمی رسد و متاسفانه سوال من درباره اینکه چرا تا این حد اصرار به واردات وجود دارد؟ و سود واردات نصیب چه کسانی میشود؟ همچنان بی پاسخ می ماند.
نویسنده وخبرنگار: سمانه علی اکبری
سردبیر: مریم یعقوبی