پخش زنده
امروز: -
قرآن چه کسانی را به عنوان زیانکارترین مردم معرّفى کرده است؟ چه کنیم که از این گروه نباشیم؟
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سيما؛ خداى متعال در آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره «کهف» مىفرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاَخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» ؛ (بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ * آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم [و نابود] شده؛ با این حال، مىپندارند کار نیک انجام مى دهند!)
در زندگى خود و دیگران بسیار دیدهایم گاه، انسان کار خلافى انجام مى دهد در حالى که فکر مىکند کار خوب و مهمى انجام داده است، اینگونه جهل، ممکن است یک لحظه، یک سال و یا حتى یک عمر ادامه یابد، و براستى بدبختى از این بزرگتر تصور نمى شود.
قرآن چنین کسانى را زیانکارترین مردم نام نهاده است، دلیل آن هم روشن است؛ زیرا کسانى که مرتکب گناهى مى شوند، اما مىدانند خلافکارند، غالباً حدّ و مرزى براى خلافکارى خود قرار مىدهند و بسیار اتفاق میافتد که به خود مىآیند و براى جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح مى روند.
اما آنها که گنهکارند و در عین حال گناهشان را عبادت، اعمال سوئشان را صالحات و کژىها را درستىها مىپندارند، نه تنها در صدد جبران نخواهند بود که با شدت هر چه تمامتر به کار خود ادامه مىدهند، حتى تمام سرمایههاى وجود خود را در این مسیر به کار مىگیرند و قرآن کریم چه تعبیر جالبى درباره آنها ذکر کرده: «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً».
در روایات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» آمده است که هر یک از آنها اشاره به مصداق روشنى از این مفهوم وسیع است، بى آن که آن را محدود کند.
در حدیثى از «اصبغ بن نباته» مىخوانیم: شخصى از «امیرمؤمنان على» (علیه السلام) از تفسیر این آیه سؤال کرد. امام فرمود: «منظور یهود و نصارى هستند، اینها در آغاز بر حق بودند، سپس بدعت هائى در دین خود گذاردند و این بدعتها آنها را به راه انحراف کشانید، اما گمان مىکردند کار نیکى انجام مىدهند.»
در حدیث دیگرى از همان امام (علیه السلام) مىخوانیم: پس از ذکر گفتار فوق، فرمود: «خوارج نهروان نیز چندان از آنها فاصله نداشتند!» در بعضى از روایات، این افراد به «منکران ولایت امیر مؤمنان على (علیه السلام)» تفسیر گردیده است و در حدیثی دیگر، اشاره به «رهبانها» (مردان و زنان تارک دنیا) و گروههاى بدعتگذار از مسلمین شده است.
راهبان و دیرنشینانی که یک عمر، در گوشه «دیرها و صومعهها» تن به انواع محرومیتها مىدهند، از ازدواج چشم مىپوشند، از لباس و غذاى خوب صرفنظر مىکنند، گوشهنشینی را بر همه چیز مقدم مىشمرند و گمان مىکنند این محرومیتها سبب قرب آنها به خدا است؛ آیا مصداق «أَخْسَرِینَ أَعْمالاً» نیستند؟ آیا هیچ مذهب و آئین الهى ممکن است بر خلاف قانون عقل و فطرت، انسان اجتماعى را به انزوا دعوت کند؟ و این کار را سرچشمه قرب به خدا بداند؟
«خوارج نهروان»، آن جمعیت قشرى بىمغز و نادان که بزرگترین گناهان (همچون کشتن امام على (علیه السلام) و گروهى از مسلمانان راستین) را موجب تقرب به خدا مىدانستند و حتى بهشت را در انحصار خود فرض مى کردند آیا از زیانکارترین مردم نبودند؟!
این آیه شریفه آن چنان مفهوم وسیعى دارد که اقوام زیادى را در گذشته، حال و آینده در برمى گیرد.