پخش زنده
امروز: -
در سیره شهدا باید جستجو، مطالعه و تبلیغ شود تا نسل جوان بداند که شهدای ما برای احیای اسلام و امنیت این مرز و بوم ساکت ننشستند و جان خود را فدا کردند و چه الگوهای خوبی بودند.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، مهدی در رشته پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد، اما به دلیل حضور در جبهههای حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را اقدم به تحصیل قرار داد. شهید زین الدین یکی از رزمندگان و فرماندهان ۸ سال دفاع مقدس است که با رشادت و جانفشانی خود در میادین نبرد جنگ الگویی نمونه از فرمانده جوان و شایسته بود.
نقل مکان از تهران به خرم آباد
مادر شهید زین الدین: مهدی در سال ۱۳۳۸ در شهر تهران متولد شد و فرزند سوم خانواده بود و از مجید ۵ سال بزرگتر بود، دوران طفولیت مهدی در تهرانی گذشت که رژیم شاهنشانی در آن حکومت میکرد و ساواک هم حضور داشت به خاطر محیط و فضای آن روزهای تهران که مرکز حکومت رژیم شاه بود سختی زیادی را متحمل میشدیم و نمیتوانستیم به مبارزههای انقلابی علیه رژیم شاه بپردازیم. همسرم سعی میکرد که از مال حلال برای ما هزینه کند من زمانی که فرزندانم را حامله بودم سعی میکردم که با هرکسی رفت و آمد نداشته باشم، چون در آن دوران بینمازی و بیدینی و محیط خوبی در جامعه حاکم نبود، پس از فشارهای زیادی که از رژیم شاه محتمل شدیم. زمانی که قرار شد تا فرزندانم به مدرسه بروند به خرم آباد نقل مکان کردیم که فضای بهتری نسبت به تهران داشت و همسرم در آنجا مغازه کتابفروشی راه انداخت و اعلامیههای امام خمینی (ره) را توزیع میکرد و به فعالیتهای خود در زمینه مبارزه با رژیم شاهنشاهی ادامه داد.
مال و نان حلال
وی با بیان اینکه در دورانی که مهدی و مجید به مدرسه میرفتند سعی میکردیم که با هرکسی رفت و آمد نداشته باشند و مراقب آنها بودیم. همسرم سعی میکرد که مال حلال به منزل بیاورد، من اعتقاد دارم که برای تربیت صحیح یک فرزند ۹۹ درصد مادر وظیفه دارد و یک درصد سهم پدر است که تهیه مال حلال برای فرزندان و خانواده وظیفه یک درصدی پدر را شامل میشود.
هوش و ذکاوت بالای شهید مهدی زین الدین بسیار بالا بود. مهدی در دوران مدرسه از نبوغ خاصی برخوردار بود در سال پنجم ابتدایی معلم او به پدرش گفت که باید مهدی سال ششم را جهشی بخواند و به کلاس هفتم برود و مهدی هم همین کار را با موفقیت انجام داد.
در سیره شهدا باید جستجو، مطالعه و تبلیغ شود تا نسل جوان بداند که شهدای ما برای احیائ اسلام و امنیت این میهن و آین مرز و بوم ساکت ننشسته و جان خود را فدا کردند؛ و چه الگوهای خوبی بودند.
شهید مهدی زین الدین در درسهای اخلاق و احکام شرکت میکرد. همزمان با حضور ما در خرمآباد آیتالله مدنی (ره) هم در این شهر حضور داشت و مهدی و مجید به مسجد و درس اخلاق و جلسه قرآن آیت الله مدنی میرفتند و ما هم با خانواده شهید مدنی رفت و آمد داشتیم.
عشق به اهل بیت (ع) با شیر دادن به مهدی و مجید
در منزل خود جلسات قرآن تشکیل میدادم و این سبب شد تا مهدی و مجید قرآن را به خوبی فرابگیرند. این موضوع سبب شد تا فرزندان من نیازی به مکتب نداشته باشند، مهدی و مجید عاشق اهل بیت (ع) بودند و عشق به اباعبدالله (ع) و حضرت زهرا (س) در وجود آنها بود، به نظرم این عشق را من با شیردادن به آنها آموختم. فرزندانم از لحاظ درسی همیشه جز نفرات اول بودند، مهدی که به کلاس یازدهم رسید از نظر شعور سیاسی و دینی به آن درجهای رسیده بود که هنگامی که حزب رستاخیز، دفتر تائید حکومت شاه را به مدرسه آورند مهدی آن را امضا نکرد و سبب شد که از مدرسه اخراج شود.
رتبه ۴ کنکور پزشکی را با دفاع از میهن خود معاوضه کرد
پس از اینکه مهدی از دبیرستان اخراج شد خدمت آیتالله مدنی (ره) رسید و ایشان اقدام وی را تائید کرد، آیت الله مدنی به مهدی گفت که تغییر رشته بدهد و در رشته طبیعی به ادامه تحصیل بپردازد، مهدی با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی به ادامه تحصیل پرداخت و در کنکور شرکت کرد که در رشته پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد، اما به دلیل حضور در جبهههای حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را اقدم به تحصیل قرار داد.
به دلیل مبارزههای همسرم علیه رژیم شاه، ساواک او را دستگیر و بازجویی و سپس تبعید کردند و پس از مدتی مشخص شد که او را به شهر سقز تبعید شده است، من هم به همراه فرزندانم به سقز نقل مکان کردیم، ما به مدت ۷ ماه در سقز بودیم که در این مدت سختی زیادی را متحمل شدیم، آیتالله نوری همدانی هم جزء تبعیدکنندگان رژیم شاه بود که در سقز حضور داشتند. در این مدتی که در سقز تبعید بودیم روال زندگی عادی خود را داشتیم من جلسات قرآن را در منزل خویش برگزار میکردم و فرزندانم به مدرسه میرفتند و در کنار آن به مبارزه علیه رژیم شاه میپرداختند.
ابتدای سال ۵۷ تظاهراتی در شهر سقز ایجاد شد و همسرم داخل تظاهرکنندگان میرود و به این وسیله فرار میکند و به شهر قم میآید و به ما پیام داد که به شهر قم نقل مکان کنیم و در خیابان ارم قم منزلی را اجاره کردیم، در آن زمان مجید که تنها ۱۳ سال سن داشت به دلیل فعالیتهای علیه رژیم شاه، نیروهای ساواک او را دستگیر کردند و به زندان بردند. همسرم در آن ایام فراری بود و اگر رژیم شاه او را میدید دستگیرش میکرد که به دلیل بیتابیهای من که نگران وضعیت مجید بودم، همسرم خود را به رژیم شاه معرفی کرد و به جای مجید به زندان رفت که هم سلول آیتالله ربانیشیرازی و بقیه علما شد. مهدی در جبهه اقداماتی را انجام میداد که واقعاً ابتکاری بود، وی جنگ در روز و کندن خندق را در جنگ ۸ ساله با صدام ابداع کرد که در شرایط سخت جنگی کمک رزمندگان بود.
لیاقت و شجاعت مهدی در سن ۲۳ سالگی فرماندهی لشکر
مهدی در سال ۵۹ و ابتدای جنگ به جبهههای حق علیه رژیم صدام اعزام شد و در عملیاتهای قائله کردستان، قائله خلق مسلمان و قائله گنبد نقش موثری را ایفا کرد و در تشکیل سپاه قم جز افراد مؤسس و مؤثر بود و اطلاعات و عملیات را برعهده گرفت. جنگ که شروع شد مهدی داوطلبانه به جبهه رفت و به دلیل لیاقتی که داشت به عنوان فرمانده تیپ انتخاب شد. پس از آن به دلیل صلاحیتهای بالای ایشان به عنوان فرمانده لشکر علی بن ابی طالب (ع) انتخاب شد که در آن زمان ۲۳ سال سن داشت، مهدی در همان سن و سال و در ایام جنگ ازدواج کرد، ۲ سال از ازدواج وی گذشته بود که در سن ۲۵ سالگی زمانی که فرزندشان ۲ ساله بود به شهادت رسیدند.
گمنامی شهید
مجید همه عکسهای خود را از آلبومها جمعآوری کرد و نمیخواست که کسی متوجه شود که برادرش فرمانده جنگ است او نمیخواست که کسی بداند به شهادت رسیده است و میگفت که نمیخواهم روز شهادت من عکسی از من باقی بماند، چون میدانست که به شهادت میرسد و قصد داشت که گمنام بماند.
نحوه شهادت فرزندان
هنگامی که مهدی و مجید به شهادت رسیدند همسرم زودتر از من در جریان قرار گرفته بود و در ابتدا به من گفت که پسرانم زخمی شدهاند و سپس فرمود که به شهادت رسیدند، مهدی و مجید برای من تفاوتی نداشتند و هردوی آنها را به یک اندازه دوست داشتم، اما پدرشان به مجید علاقه بیشتری داشت مهدی صلابت خاصی داشت، مجید مهربان و شوخ و با اخلاق بود.
برای ساختن یک منزل باید همه عوامل وجود داشته باشند تا کار ساخت منزل شکل بگیرد. برای تربیت یک فرزند نمونه هم باید همه عواملی که در تربیت بچهها وجود دارد مثل شناخت خداوند و ائمه (ع) و مسائل مادی باید در کنار هم قرار بگیرد تا فرزندانی همانند مهدی و مجید تربیت شوند و گل جامعه شوند.
مهدی در زندگی خود چند گذشت را انجام داد. یکی اینکه با امضا نکردن دفتر حزب رستاخیز از مدرسه اخراج شد، فداکاری دوم او این بود که در آزمون کنکور با رتبه ۴ در رشته پزشکی و بهترین دانشگاه ایران پذیرفته شد، اما برای حفظ اسلام از درس هم گذشت و فداکاری انجام داد.
تنها هدف مهدی انجام تکلیف الهی و رضای خداوند
سخنرانیهای مهدی برای نسل جوان بسیار مفید است. مهدی در یکی از صحبتهای خویش میگوید"اگر ما پیروز شویم یا شکست بخوریم مهم نیست مهم آن است که ما به تکلیف خود عمل کنیم، مهم رسیدن به معرفت خدا و اهل بیت (ع) است وقتی انسان سیره زندگانی ائمه (ع) را میخواند متوجه میشود امام حسین (ع) برای چه خانواده خود را با خود به جنگ میبرد و علت آن این بود که ما باید تکلیف خود را انجام دهیم و مهدی هم تنها هدفش انجام دادن تکلیف الهی خود بود. "
شهدا از همه چیز خود گذشتند زن و فرزند و درس و همه امکانات موجود را فدا کردند تابه تکلیف الهی خود عمل کنند تا اسلام ودین خدا پابرجا بماند، جوانان ما امروز باید از شهیدان زین الدین الگو بگیرند که فقط خدا را دیدند و با خدا معامله کردند، خداوند مشتری شهدا شد و آنها هم جان و مال خود را برای خدا گذاشتند و خدا هم بهای آن را با بهشت میدهد و رستگاری شامل حال شهدا میشود.