پخش زنده
امروز: -
سوره توبه یا برائت، نهمین سوره قرآن کریم و از سورههای مدنی است که در جزء دهم و یازدهم قرآن جای دارد؛ نامگذاری این سوره به نام توبه به دلیل سخن از توبه در آیات متعددی از آن است.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، سوره مبارکه توبه گاهی سوره «برائت» نیز نامیده میشود، زیرا پیامبر اکرم (ص) به وسیله آیات این سوره، برائت و بیزاری خود را از مشرکان و بتپرستان اعلام کردهاند. نام سوم آن «فاضحه» است، زیرا منافقان بر اثر نزول این سوره رسوا شدند. نامهای دیگری هم دارد که هر کدام به مناسبتی بر آن اطلاق میشود.
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم پس از آن که از غزوه «تبوک» مراجعت کردند، در این صدد برآمدند که خانه خدا را زیارت و از زادگاه خود تجدید عهد کنند، اوضاع شهری را که یک سال پیش به تصرف مسلمانان درآمده بود، از نزدیک بررسی کنند و مراسم حج و وظایف آن را برای مؤمنین تعلیم دهند. هنوز تصمیم قطعی نگرفته بودند که حادثه زیر اتفاق افتاد:
در زمان جاهلیت، هنگامیکه کسی وارد (مکه) میشد و با لباس طواف میکرد، آن لباس را صدقه میداد و اگـر جامه دیگر نداشت، لباسی عاریه میکرد و اگر عاریه ممکن نبود، ناچار بود برهنه طواف کند!
روزی پس از فتح مکه، یکی از زنان مشرک با وضع زنندهای وارد «مسجد الحرام» شد. چون جامه دیگری نـداشت و نـتوانست لبـاس دیگری هم از طریق عاریه تـهیه کـند. مـجبور شد برهنه طواف کند و از این طریق از صدقه دادن لباسش استخلاص یافت.
ناگفته پیداست که طواف کردن برهنه یک زن در آن مجمع عمومی آن هم بـا آن حـرکات زنـنده که در تاریخ به آن اشاره شده است، چه مفاسدی را در بر خواهد داشـت.
گـزارش بالا، پیامبر اکرم (ص) را از تصمیم خود منصرف کردند و آیاتی چند از سوره برائت را به ابوبکر، تعلیم و او را مأمور کردند با چهل تـن از اصـحاب عـازم مکه شوند و در روز عید قربان، آیات برائت و بیزاری و رفع هرگونه امـان را برای مشرکان بخوانند.
هنوز ابوبکر، مراحلی از راه را طی نکرده بود که جبرئیل نازل شد و پیامبر (ص) را با این جـمله یـا قـریب به آن خطاب کرد: «این آیـات را شـخصا خودت یا کسی که از تو است، باید به مردم ابلاغ کند». در بعضی از روایات وارد شده است: «یا مردی از اهل بـیت خـودت»
از ایـن جهت پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی علیه السّلام را طلبیدند و دستور دادند که بر مرکب مخصوص او سـوار شـوند و جـابر بن عبداللّه را ملازم رکاب علی (ع) کردند و فرمودند: شتاب کن و در هر نقطه با ابوبـکر مـلاقات کـردی، آیات را از او بگیر و در موقع حج برای مشرکان قرائت کن و این چهار فرمان را که از دستورات الهـی اسـت، برای آنان بخوان:
(۱) جز مسلمان حق ندارد وارد خانه خدا شود.
(۲) هیچ کس بـرهنه طـواف نـکند.
(۳) بعد از این هیچ مشرکی حق ندارد در حج شرکت ورزد.
(۴) هر کافری که با رسول خدا پیمان دارد، در پیـمان خـود باقی بماند تا مدت آن به سر رسد و هر مشرکی پیمانی ندارد یا پیمان او حد مـعینی نداشته است، تا مدت چهار ماه از این روز (دهم ذیحجه) در امان است و پس از انقضای این مدت اگـر بـه توحید و یکتا پرستی بگرود، مانند سایر مسلمانان در رفاه خواهد بود و در غیر این صورت، جان او در خـطر اسـت.
سـپس پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلّم) افزودند: «پس از آن که آیات را از ابوبکر گرفتی، او مخیر است که اگر مـایل بـاشد مـراجعت کند و اگر بخواهد، به سفر خود ادامه دهد و همراه تو بیاید.»
علی (علیه السلام) حـرکت کـردند تا آن که در «جحفه» با آن گروه ملاقات کردند. پیام پیامبر اکرم (ص) را رساندند و آیات را تحویل گرفتند و فرمودند: مختاری بـرگردی یـا با من بیایی.
ابوبکر پس از آن که مراجعت کرد، این جمله را به پیامبر اکرم (ص) عرض کـرد: اهـلتنی لامر طالت الا عناق الیه، فلما صرت بـبعض الطـرق عـزلتنی منه. ای رسول خدا مرا برای کاری اهل شـمردی کـه گردنها به سوی آن کشیده میشد (و هر کسی افتخار امتثال آن را در دل میپروراند)، اما هنگامی که مقداری راه پیـمودم، مـرا عزل فرمودید.
سپس، اضافه کـرد: آیـا درباره مـن چـیزی نـازل شده است؟ حضرت فرمود: نه، اما جـبرئیل آمـد و از طرف آفریدگار پیامی رساند و آن این که: این آیات را یا باید خودم ابلاغ کـنم یـا مردی که از خودم باشد.
امیر مؤمنان پس از آن که وارد مکه شدند، در همان روز مـعین بـالای «جمره عقبه» قرار گرفتند و فـرمان چـهارگانه رسول اکرم (ص) را رساندند و آیاتی چند از سوره برائت را تلاوت کردند.
سپس، قبایلی که نـقض پیـمان کرده بودند یا پیمان آنـان حـد مـعینی نداشت، آگاه کردند کـه فقط چهار ماه میتوانند از ایـن آزادی در سایه حکومت اسلام که در محیط مکه و سایر نقاط عربستان بهوجود آمده است، برخوردار شـوند.
ایـن آیات، آثار روحی عجیبی در دل مشرکان گـذاشت و هـنوز چهار مـاه سـپری نـشده بود که فوج فوج اسلام را پذیرفتند و در عداد مسلمانان قرار گرفتند.
سرگذشت فوق، یکی از فضایل غیر قابل انکار امیر مؤمنان (علیه السلام) اسـت کـه موافق و مخالف، آن را نقل کردهاند و آنچه تـا به حـال بهدست آمـده است، تنها هـفتاد و سـه تن از اکابر علمای سنت، فضیلت مزبور را در کتابهای خود نوشتهاند.
کسانی که میخواهند سرگذشت مزبور را به طور محققانه بررسی کنند و جریان را به طور تفصیل در کتابهای اهل تسنن ملاحظه کنند، به این مدارک مراجعه فرمایند: تفسیر طبری ج ۱۰ ص ۴۶، تفسیر ابن کـثیر ج ۲ ص ۳۳۳، در المـنثور ج ۳ ص ۲۰۹.
هدف سـوره و مـحل نزول آن
مطالعه دقیق در آیات این سوره که شماره آنها از (۱۳۰) تجاوز میکند، به ثبوت میرساند که این سوره پس از هجرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) و نیرومند شدن مسلمانان نازل شده است، زیرا در این سوره بـه نقشه قریش که میخواستند پیامبر اکرم (ص) را از مکه بیرون کنند، اشاره شده است. (آیه ۱۳)
مفسران اتفاق نظر دارند که این سوره در سال نهم هجرت نازل شد. گـواه گفتار آنان علاوه بر اخـبار و تـواریخ، خود سوره است، زیرا در آیه ۲۵ ، خدا بر مؤمنان منت میگذارد که در جاهای مختلف به آنان کمک کرده است، از آن جمله جنگ «حنین» که پس از فتح مکه پیـش آمـد و فتح مکه در سال هـشتم هـجرت بود و باز شواهد دیگری در این سوره دیده میشود.
این سوره، اهداف مختلفی دارد و موضوعات گوناگونی را مورد بحث قرار داده است و غالباً بحثهای آن پیرامون موضوعاتی بوده که در سوره «انفال» (سوره هشتم) از آنها گفتگو شده است.
علت نبودن «بسم الله» در ابتدای این سوره
گاهی مطلب بالا را اینگونه میگویند که چون این دو سوره (سورههای توبه و انفال) به منزله یک سوره هستند، در آغاز آن «بـسم اللّه» ذکر نشده اسـت و بـرخی میگویند مضامین آیات این سوره که متضمن بیزاری خدا و پیامبر گرامی او از مشرکان است و قطعنامهای است از ناحیه شارع مقدس اسلام که مشرکان فقط چهار ماه میتوانند آزادانه بگردند و پس از انقضای مدت مزبور، بـاید یکی از دو مطلب؛ اسلام یا جنگ را انتخاب کنند، از این لحاظ «بسم اللّه» که نشانه رحمت و رأفت و مهربانی است، در ابتدای آن قرار نگرفته است.
منبع: مجله «درسهایی از مکتب اسلام» ، شماره ۴ ، اردیبهشت ۱۳۳۹