پخش زنده
امروز: -
بندِ عیش قلهای در شمال غرب تهران در پاییز هزار رنگ مقصدی بسیار زیبا در روزهای پایانی هفته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، سلسله کوههای البرز مرکزی در تهران قلل زیادی دارد که با نگاهی به شمال تهران میتوان این قلهها را دید، به عنوان مثال از غربیترین این قلل تا شرقیترین می توان به قلههای لتمان، بندِ عیش، چین کلاغ، دو شاخ، پلنگچال، لوارک، بازارک، سی و سه چم، شاهنشین، توچال، کلکچال و دارآباد اشاره کرد.
جمعه ۱۴ آبان به همراه گروهی ۱۲ نفره قصد صعود به قله بند عیش را کردیم. قله بند عیش از چند مسیر قابل دسترس است که مسیر شمال محله حصارک واقع در مرز منطقه ۵ و ۲۲ تهران و قابل فهمتر دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بهترین و پر رفت و آمدترین مسیر پیمایش این قله است.
قرار گروه ما ساعت ۶ صبح در انتهای خیابان آبرسانی در محله حصارک بود، این را هم بگویم با اعضای گروه از دو روز قبل درباره شرایط آب و هوایی روز صعود صحبت کرده بودیم و اعضا درباره لوازم و تجهیزات صعودهای پاییزه و زمستانه با توجه به ریزش باران در پایین دست و احتمال ریزش برف و تگرگ در بالادست و قله، توجیه بودند.
رأس ساعت ۶ اعضای گروه مجهز پای کوه آماده صعود بودند، با توجه به ریزش باران از شب گذشته و تداوم آن من و همه اعضای گروه از پانچو (روپوشی به شکل خفاش) ضد آب و آب گریز استفاده میکردیم. پیمایش به سر قدمی آقای عزیز یاراحمدی آغاز شد.
عزیز آقا همیشه یک سر قدم خوب با گامهای محکم و نزدیک در بیشتر صعودها این مسئولیت را بر عهده داشته اند و من همیشه از ایشان بخاطر سرعت خوب گام هایشان در صعودها و محافل کوهنوردی تعریف کرده ام که با گامهای ایشان میشود تا اورست هم رفت.
در ابتدای مسیر؛ سمت راست درختان دست کاشت سرو قرار دارد، سمت چپ دره حصارک که در شمال منطقه شهران و منبع سوخت است، پس از آن در حالیکه به مرور به دره که به سمت شمال بود بیشتر وارد شدیم با توجه به پر شیب و ریزشی بودن مسیر سمت چپ اجبارا به سمت راست و بالا رفتیم و وارد باغ گردو با درختان کوتاه شدیم که در تملک دانشگاه آزاد است و با پیمودن مسیر مجموعههای ورزشی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد دوباره به پاکوب اصلی بازگشتیم، کاش میتوانستم بوی خاک باران خورده و عطر گیاهان و درختان سرو و گردو را که معطر شده بودند برایتان به گونهای قابل لمس توصیف کنم.
وارد دره اصلی شدیم که رودخانهای در آن جریان داشت. باران همچنان میبارید و دوستان همگروه در حال صحبت کردن و لذت بردن از هوای لطیف بارانی و طبیعت پاییزی منطقه بودند. از کنار باغهای شخصی عبور کردیم، مسیر خوبی است، شیب قابل تحملی دارد.
در طول مسیر درختان ولیک با برگهای زرد و قرمز و میوههای خوشمزه (مزه سیب ترش) نظر همگروهیها را به خودشان جلب میکنند، همنوردان جلوی درختان میایستند و تا میتوانند از این میوه که یکی از میوههای مورد علاقه خرس است، میل میکنند.
پیمایش را ادامه میدهیم. دو درخت کهنسال گردو مسیر را احاطه کردند، شاید قدمت این درختان به بیش از ۱۰۰ سال برسد، قطر هر یک بیش از ۱۸۰ سانتی متر است، برگهای زردشان زمین را فرش و بوی برگ هایشان هوا را پر کرده بود. به پیش میرویم، رودخانه گل آلود است یعنی در بالادست حجم زیادی از آب از ارتفاعات از نهرهای فصلی به رودخانه میرسد و آب هر جا به بستر سنگی بزرگی میخورد با اختلاف سطح ایجاد شده آبشارهای زیبایی را شکل میدهد.
دو بار از رودخانه رد میشویم، یک سر بالایی نسبتا تند در پاکوب و حالا رودخانه و دره سمت راست ما قرار دارد. باغهای آلبالو، گیلاس، گردو و توت را با رنگهای زیبایشان پشت سر میگذاریم حالا بعد از ۲ ساعت پیمایش به منطقهای پهن و وسیع زیر قله میرسیم، چند درخت عظیم و بزرگ بید که از نیمه شکسته شده اند منظره زیبایی ایجاد کرده اند و جالب اینکه در چنین شرایطی تصور این است که درختان شکسته مرده اند، اما با همین وضعیت به حیاتشان ادامه میدهند و هر بهار جوانه میزنند و شاخه و برگ جدید از آنها میروید، این منطقه را پشت سر میگذاریم. به منطقه چشمه میرسیم، همنوردان گرسنه اند، عزیز آقا میگوید؛ کمی بالاتر برویم آلونکی هست که در پای شیب اصلی کوه سطح صافی دارد، آنجا محل میل کردن صبحانه است. شیب کمی طی میکنیم به آلونک میرسیم باران کم شده زیر اندازها را میاندازیم، من مایه املت را از شب قبل تهیه کرده بودم. کپسول و سرشعله را وصل میکنم و بعد هم تخم مرغها را میشکنم. نمک، فلفل، پودر سیر؛ چه بویی! جای شما خالی. عزیز آقا نیمرو درست میکند. چای، قهوه، خرما، میوه، نان گردویی، شیره و ارده، کره و عسل هر کسی از کوله چیزی به سفره اضافه میکند چه صفایی.
پس از یک ساعت توقف حالا شیب تند پیش روی را بالا میرویم. دو طرف دره، در بالا؛ قله زیر مه غلیظی پوشیده شده است. عزیز آقا میخواهد که همه پشت سر هم باشند که خدای نکرده مسیر و نفر جلو را گم نکنند. شیب را پشت سر میگذاریم، به یک زین اسبی میرسیم که از شمال به سولقان و امامزاده داود و از یک سمت به تهران دید دارد، مه همه جا را فرا گرفته و نه تهران و نه سولقان قابل دیدن نیستند. سمت چپ شیب تندی ما را به سمت قله فرا میخواند، هوا سردتر شده و حالا تگرگ. ۴۵ دقیقه شیب تند را پشت سر میگذاریم و حالا قله ۲۷۷۰ متری (از سطح دریا) بند عیش. برای رسیدن به قله ۴ ساعت و نیم پیمایش داشتیم ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه به قله رسیدیم. عزیز آقا میگوید؛ بچهها سریع عکس بگیرید، معطل نکنید، باید برگردیم. فکر میکنم ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه به محل پارک خودروها رسیدم.
یادتان باشد در روزهای پاییزی و زمستانی پیش از اجرای برنامه کوهپیمایی و طبیعت گردی حتما به شرایط آب و هوایی منطقه و پیش بینیها توجه کنید. لوازم و تجهیزات مناسب فصل مثل کاپشن دو پوش، پانچو ضد آب، گتر، کرامپون (یخ شکن)، یک دست لباس خشک و مایعات گرم به همراه داشته باشید و قبل از ساعت ۱۴ در مسیر برگشت قرار بگیرید.
گزارش از رضا نیک قدم منش