به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما به نقل از نورنیوز ؛ لبنان در روزهای اخیر با فاز جدیدی از بحران امنیتی مواجه شده و افراد مسلح شناسنامهدار در بیروت دهها نفر را کشته و زخمی کردهاند.
این جنایت روز پنجشنبه 22 مهرماه (14 اکتبر) و در زمانی روی داد که گروهی از مردم در اعتراض به عملکرد «طارق البیطار» بازپرس پرونده انفجار بندر بیروت، در برابر کاخ دادگستری در این شهر در حال برگزاری اعتراض مسالمتآمیز بودند.
طارق البیطار بازپرس قضایی پرونده انفجار بندر بیروت در اقدامی سیاسی روز سهشنبه قرار بازداشت «علی حسن خلیل» وزیر سابق و معاون کنونی «نبیه بری» رئیس پارلمان لبنان را در ارتباط با انفجار بندر بیروت صادر کرد.
معترضین معتقد بودند که رأی البیطار خارج از رویه مستقل قضائی و بنا به دستور عناصر خارجی در جهت هدف گرفتن گروهی خاص صادر شده و مبتنی بر حقیقت و مستندات پرونده نیست.
این رویکرد چنان بوده که سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان اخیراً گفت: «قاضی کنونی به جای درس گرفتن از اشتباهات قاضی قبلی، این اشتباهات را تکمیل و بدتر از او عمل کرد.
دبیرکل حزبالله خطاب به قاضی و بازپرس این پرونده گفت: اصل این است که جناب بازپرس، به خانوادههای شهدا بگویی که چه کسی کشتی حامل نیترات آمونیوم را وارد بندر کرد. با دستور چه کسی وارد کرد؟ اینها سوالاتی است که قاضی پرونده باید به پاسخ آن برسد. بازپرس در پی تسویه حسابهای سیاسی است.»
چرایی اعتراض به روند این دادگاه را در تجربه تلخ لبنانیها از پروندههای مشابه میتوان جستجو کرد.
نوع رفتارهای صورت گرفته با محوریت اتهامزنی به گروههای مقاومت و دخالت جریانهای غربگرا و برخی سفارتخانهها همچون سفارت فرانسه و آمریکا در روند تحقیقات، یادآور تکرار پرونده ترور رفیق حریری نخستوزیر فقید لبنان (فوریه ۲۰۰۵) است که همچنان باز بوده و به ابزاری برای بحرانسازی و دخالتهای خارجی در لبنان تبدیل شده است.
کشورهای غربی با بهرهگیری از این دادگاه، سالها است از یک سو اقدامات علیه مقاومت لبنان را توجیه کرده و از سوی دیگر با ادعای به نتیجه رسیدن این پرونده، به تحریم و اعمال فشار علیه لبنان پرداختهاند، حال آنکه این وضعیت جز بر هم زدن ثبات لبنان نتیجهای نداشته است.
حال این سوال مطرح است که چرا این اعتراضات مسالمتآمیز با مداخله گروههای مسلح همراه شده و چنین فاجعه خونینی رقم خورده است؟ هدف عاملان از این حملات چه بوده است؟
در پاسخ به این سوالات چند نکته قابل توجه است:
نخست؛ تشکیل دولت به نخستوزیری «نجیب میقاتی» و همراهی جریانهای سیاسی با او برای حل بحرانهای اقتصادی و سیاسی لبنان، ضربهای بزرگ به جریانهای وابسته به آمریکا و سعودی بود که بیش از یک سال لبنان را در بحران سیاسی اقتصادی قرار دادند.
آنها موفقیت میقاتی را برابر با حذف خویش از عرصه سیاسی دانسته و نگران مطالبه مردم برای مجازات خویش به عنوان عاملان بحران هستند.
دوم؛ موفقیت میقاتی شکست ائتلاف صهیونیستی، آمریکایی، فرانسوی و سعودی برای تسلیم لبنان در برابر روند سازش و زیادهخواهیهایشان را به همراه دارد لذا با ایجاد فتنه امنیتی به دنبال به شکست کشاندن دولت میقاتی برای استمرار بحران سیاسی و اقتصادی هستند تا در کنار پنهانسازی پرونده خیانتهایشان، همچنان به خوشخدمتی برای فتنهانگیزان خارجی در لبنان ادامه دهند.
سوم؛ ابتکار حزبالله در خرید و وارد کردن سوخت از ایران، ضمن شکست تحریم و تهدیدات آمریکا کام مردم لبنان را شیرین و زمینهساز افزایش بصیرت و آگاهی آنها درباره دوستان و دشمنان لبنان شد که اوجگیری مطالبات مردمی مبنی بر دوری کشورشان از آمریکا از نتایج آن بود. این شکست برای آمریکا زمانی تلختر شد که سوریه نقشی محوری و اساسی در شکسته شدن تحریم لبنان داشت و حتی توافقاتی میان اردن و مصر برای انتقال انرژی و برق از طریق خاک سوریه به لبنان صورت گرفت. لذا طبیعی است آمریکاییها در برابر این شکست بزرگ به دنبال فتنهانگیزی و جنگ داخلی در این کشور هستند.
چهارم؛ بیداری لبنانیها در قبال روند دادگاه انفجار بیروت و تاکید آنها بر لزوم مقابله با انحرافات این پرونده برای جلوگیری از تکرار آنچه در پرونده ترور حریری روی داد، ضربهای بزرگ به دشمنان داخلی و خارجی لبنان بود، به ویژه اینکه مطالبه مردمی در نهایت میتواند به آشکار شدن عاملان اصلی ورود و ذخیرهسازی آن همه نیرات و فتنهای که علیه لبنان طراحی شده بود منجر شود. لذا دشمنان لبنان با ایجاد بحرانهای حاشیهای به دنبال مانعتراشی بر سر راه اصلاح روند دادگاه پرونده انفجار بندر بیروت هستند تا شاید با این حربه از بازخواست و مجازات رهایی یابند.
بر این اساس در یک جمله میتوان گفت؛ کشتار معترضان در بیروت، آن هم به دستور سفارت آمریکا و از سوی گروه سیاسی شناسنامهداری چون «قوات اللبنانیة» به رهبری «سمیر جعجع» که سابقه طولانی در جنایت علیه لبنانیها دارد، ابعاد جدیدی از فتنهانگیزی علیه امنیت لبنان بود که پس از شکستهای زنجیرهای دشمنان خارجی و مهرههای داخلی آنها صورت گرفته است.
نکته مهم اینکه بر اساس راهبرد دفاعی لبنان، «ارتش، مردم و مقاومت» مثلت امنیت و ثبات لبنان را تشکیل میدهند و سایر گروههای شبه نظامی که بسیاری از آنها وابسته به جریانهای غربگرا و سعودی هستند، غیر قانونی و نامشروع میباشند لذا یکی از ابعاد مهم برقراری ثبات در لبنان اقدام عملی ارتش و دولت لبنان در خلع سلاح این جریانهاست که به ابزاری برای باجخواهیهای سیاسی مبدل شدهاند.