دیدگاه اسلام در مورد نابینایان
از منظر معارف ناب اسلام و فرهنگ غنی شیعه، انسانی که چشم و یا دیگر اعضا و جوارح خویش را از دست داده باشد، به لحاظ کرامتهای انسانی و شئونات بشری با افراد سالم هیچ تفاوتی ندارد، بلکه خداوند متعال معیار برتری را در دارا بودن تقوا معرفی میکند.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صدا و سیما؛ آقای محمد زاهدی مقدم به مناسبت روز عصای سفید به موضوع دیدگاه اسلام در مورد نابینایان پرداخته است:
تحمل سختی
نابینایان عزیز باید بدانند که تحمل این سختیها بدون اجر و ثواب نخواهد بود همانگونه که قرآن پاداش صبرکنندگان را بیحساب و به تمام بیان کرده [۲]و امام صادق علیه السلام فرمودهاند: هر کسی به مصیبتی گرفتار شود و بر آن صبوری ورزد، برایش پاداش هزار شهید ثبت میشود. [۳]نابینایی مانع از کمال نیست
در طول تاریخ بشریت، اشخاصی به رغم ناتوانی در بینایی، با همت و سخت کوشی و عدم نا امیدی توانسته اند تحولات بزرگی را رغم بزنند. تاریخ درخشان اسلام نیز از این مهم مستثنی نبوده و عدهای از مسلمانان نابینا توانستهاند در پرتو انوار قرآن و اهل بیت ظرفیتهای خود را شکوفا ساخته و توانایی سرشار خود را به منصه ظهور رسانند و کارنامهای بس پربار در عرصههای مختلف از خویش به یادگار بگذارند.
نابینایان با بصیرت حامی ولایت
در اینجا به سه شخصیت نابینا در تاریخ اسلام اشاره میکنم که با وجود این نقص ظاهری، کمر همت را بسته و توانستند با چشم بینای قلب خویش، گوی سبقت را از بسیاری از دارندگان چشم ظاهری بربایند و پلههای کمال انسانی را بپیمایند:
جابر بن عبدالله انصاری
وی فرزند شهید و آخرین صحابه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. آنقدر عمر کرد که حضور هفت معصوم را درک کرده و با اینکه نابینا بود، به چنان جایگاهی دست یافت که پیامبر خطاب به او فرمود:ای جابر، تو از ما هستی، خداوند دشمن دارد آن را که با تو دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستی کند. [۴]این روشندل با بصیرت، از معدود اشخاصی بود که در فراز و نشیبهای دوران هرگز نلغزید و همواره مدافع حریم ولایت و امامت بود. در میان مردمی که خاندان پیامبر را رها کرده بودند حاضر میشد و میگفت:ای مردم؛ علی (علیه السلام) بهترین انسانهاست، پس هرکس منکر این موضوع شود، راه کفر پیموده است.ای مردم مسلمان مدینه، فرزندان خود را بر اساس دوستی و عشق به علی (علیه السلام) تربیت کنید. [۵]احنف بن قیس بصری
وی عصر رسول خدا را درک کرده و از اصحاب امیرمؤمنان (علیه السلام) به شمار میآید. از جمله اشخاصی است که پیامبر برای او طلب مغفرت کرده و به گفته خود، امیدوار کنندهتر از این دعا در زندگیش چیزی نبود. در هر فرصتی از ارشاد و هدایت مردم و دفاع از مقام امامت و ولایت مولای متقیان کوتاهی نمیکرد. در دفاع از حریم امامت با ترس بیگانه بود تا جایی که بعد از شهادت حضرت علی (علیه السلام)، معاویه در جمعی از افراد که احنف در میانشان بود، به ساحت مقدس آن امام همام اهانت کرد. همه از ترس سکوت کردند، ولی وی زبان به ملامت معاویه گشود و او را به عقوبت الهی وعده داد و افزود: «به کسی ناسزا میگویی که در اسلام پیشقدم، پاک نفس، عالمترین مردم، و وصی پیامبر است.» [۶]ابا بصیر یحیی اسدی
وی از اصحاب خاص سه امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام بود و نابینایی مانع از پیشرفت او نشد و به درجهای از علم نائل گشت که امام صادق علیه السلام به مردم فرمود: در جایی که امام حضور ندارد، سوالات خود را از ابا بصیر بپرسید. وی که نابینای مادر زاد بود به معجزه دو امام باقر و صادق علیهما السلام دو مرتبه بینا گشت. امام صادق (ع) دست مبارک را بر دیدگانش کشید. بینایی خود را به گونهای به دست آورد که همه چیز را مشاهده کرد. آنگاه امام مهربانیها به او فرمود: «آیا میل داری این چنین باشی و در سرای جاوید آنچه بر مردم بینا میگذرد بر تو هم بگذرد یا به حال قبلی برگردی و بهشت بدون، چون و چرا برایت باشد؟» ابابصیر عرض کرد: «می خواهم به وضع نخستین بازگردم.» امام مجددا دست بر چشمانش کشید و او به حالت گذشته برگشت. [۷]کلام آخر
اگرچه بینا بودن نعمتی است که شکر آن ممکن نیست، ولی فقدان آن مانع از موفقیت و رسیدن انسان به مراتب بالای کمال نیست. مطالعه زندگی اشخاص نابینای موفق در تاریخ به اثبات میرساند که اگر انسان، ناامید نگردد و تمام همت و تلاش خویش را به کار بندد و فعل خواستن را صرف کند میتواند به موفقیت برسد. آنچه مهم است داشتن بصیرتی است که آدمی را از ضلالت و گمراهی نجات دهد و چه بسیارند امثال نابینایی که چشمان بینای دلش میبیند و یک عصای سفید او را بس است و مصیبت واقعی آنجا است که بسیارند کسانی که چشم قلبشان نمیبیند و هزار عصای سیاه نیز راهگشایشان نیست.
پی نوشت
[۱]حجرات، ۱۳.
[۲]زمر، ۱۰.
[۳]اصول کافی، ج ۲، ص ۱۴۶.
[۴]الاختصاص، ص ۲۲۳.
[۵]من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۹۳.
[۶]الامامه و السیاسه، ص ۱۰۷.
[۷]رجال کشی، ج ۲، ص ۷۷۳.