پخش زنده
امروز: -
امروز سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) است، دومین امام شیعیان که محبت و عطابخشی ایشان زبانزد عام و خاص شده بود.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، امام حسن (ع) که قلبی پاک و رئوف و پرمهر نسبت به دردمندان و تیرهبختان جامعه داشت، همانند پدرش علی بن ابی طالب (ع) با خرابه نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم درآمد همراه و همنشین میشد، درد دل آنان را با جان و دل میشنید و به آن، ترتیب اثر میداد. در این حرکت انسان دوستانه جز خدا را نمیدید و اجرش را جز از او نمیطلبید.
در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند حضرت علی علیهالسلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد.
جابر بن عبدالله درباره نامگذاری امام حسن (ع) از سوی خداوند میگوید: پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند. تا اینکه جبرئیل، امین وحی، فرود آمد و گفت: «خدایت سلام میرساند و میگوید، چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده» رسول خدا فرمود: "زبان من عربی است و شبّر، عبری است".
جبرئیل گفت: "شبّر در زبان عرب به معنای «حسن» است". به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت.
تنها کنیهی آن حضرت «ابو محمد» و مشهورترین القابش «سید» و «سبط» و «تقی» است.
تعالی شخصیت معنوی انسان، از والاترین و مقدسترین اهداف پیشوایان دین بوده است. آنان با تحمل مشقتهای بسیار در این مسیر، تمامی همّ خویش را بر آن گذاشتند تا اخلاق نیک را با شیوههای رفتاری و گفتاری خویش به آدمی بیاموزند واو را از زشتیها به دور داشته، متوجه حقیقت والای انسانی و ارزش گسترش کنند. در این میان نقش برجسته امام مجتبی (علیه السلام) بسیار چشم گیر جلوه مینماید. از این رو، برآن شدیم که با تأملی کوتاه در رفتارهای اجتماعی امام مجتبی (علیه السلام) دریچهای به بی کران سجایای اخلاقی آن امام همام بگشاییم.
ایثار و گذشت
امام بسیار با گذشت و بزرگوار بودند و از ظلم و ستم دیگران چشم پوشی میکردند. بارها پیش میآمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار میشد.
میهمان نوازی
امام همواره در پذیرایی از میهمان تلاش جدی میکردند. گاه از اشخاصی پذیرایی میکردند که حتی آنان را نمیشناختند. بویژه، به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشتند. آنان را به خانه خود میبردند و به گرمی پذیرایی میکردند و به آنها لباس و مال میبخشیدند.
بردباری و شکیبایی در برخوردها
از سختترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی (علیه السلام)، دوران پس از صلح با معاویه بود. ایشان سختی این سالهای ستم را با بردباری وصف ناشدنی سپری میکردند. در این سال ها، ایشان از غریبه و آشنا سخنان زشت و گزنده میشنیدند و زخم خدنگ بی وفایی میخوردند. بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی میگذشت. ناروا گفتن به علی (علیه السلام)، شیوه سخن رانان شهر شده بود. هرگاه امام را میدیدند میگفتند: «السّلامُ عَلَیک یا مُذِلَّ المُومنین؛ سلام بر توای خوارکننده مؤمنان».
در حضور ایشان، زبان به هتک حرمت علی (علیه السلام) میگشودند و امام با بردباری و مظلومیت بسیار هتاکیها و دشنامها را تحمل میکردند. روزی ایشان وارد مجلس معاویه شدند. مجلسی شلوغ و پرازدحام بود. امام جای خالی نیافتند و ناگزیز نزدیک پای معاویه که بالای منبر بود، نشستند. معاویه با دشنام به علی (علیه السلام) سخنش را آغاز کرد و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: «من از عایشه در شگفتم که مرا در خور خلافت ندیده است و فکر میکند که این جایگاه، حق من نیست.» سپس با حالتی تمسخرآمیز گفت: «زن را به این سخنان چه کار؟! خدا از گناهش بگذرد. آری! پدر این مرد (با اشاره به امام مجتبی (علیه السلام)) در کار خلافت با من سر ستیز داشت، خدا هم جانش را گرفت». امام (علیه السلام) فرمودند: «ای معاویه! آیا از سخنان عایشه تعجب میکنی؟» معاویه گفت: «بله به خدا!» امام (علیه السلام) فرمودند: «می خواهی عجیبتر از آن را برایت بگویم؟» گفت: «بگو». امام (علیه السلام) پاسخ دادند: «عجیبتر از این که عایشه تو را قبول ندارد، این است که من پای منبر تو و نزد پای تو بنشینم».
این بردباری تا جایی بود که مروان بن حکم ـ دشمن سرسخت امام ـ با حالتی اندوهگین در تشییع پیکر ایشان شرکت کرد و در پاسخ به آنانی که به او میگفتند تو تا دیروز با او دشمن بودی، گفت: «او کسی بود که بردباری اش با کوهها سنجیده نمیشد».
مهربانی و مهرورزی، بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران، فروتنی، شجاعت، همنشینی با قرآن و از این قبیل ویژگیهای برجسته اخلاقی در شخصیت امام حسن (ع) موج میزند.
صلح امام حسن (ع)
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیهالسلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر میرسد؛ زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان میداند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربههای سهمگین آن بر جناح باطل بهخوبی روشن میکند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلمستیزانه، پایهریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس شد و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوهگر بود، نهال خود را آبیاری و به درخت تنومندی تبدیل کرد.
شهادت امام
تلاش موفق امام حسن برای بهکرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری کند تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامهی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز ۲۸ ماه صفر سال ۵۰ هجری به لقاء الله شتافتند. برادرشان امام حسین علیه السلام، پیکر ایشان را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر بردند، ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنیامیه در بقیع به خاک سپردند.
احادیثی گهربار از امام حسن (ع):
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینی حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیاری را بشنوی.
از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) پرسیده شد که زهد چیست؟ فرمودند: رغبت به تقوا و بیرغبتی در دنیا. سؤال شد حلم چیست؟ فرمودند: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سؤال شد سداد و درستی چیست؟ فرمودند: برطرف نمودن زشتی به وسیله خوبی.
هیچ قومی با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.
هر که پیوسته به مسجد رود به یکی از این هشت فایده میرسد:۱ ـ نشانهای استوار (فهم آیات الهی)، ۲ ـ دوستی قابل استفاده، ۳ ـ دانشی تازه، ۴ ـ رحمتی مورد انتظار، ۵ ـ سخنی که به راه راستش کشد، ۶ ـ یا سخنی که او را از پستی برهاند، ۷ ـ و ترک گناهان به خاطر شرم از خدا، ۸ ـ یا ترک گناهان به خاطر خوف از خدا.
هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است:کبر، حرص، حسد.
تکبّر که به سبب آن دین از بین میرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص که دشمن جان آدمی است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد که سررشته بدی است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا و ادامه تفکّر و اندیشه سفارش میکنم، زیرا که تفکّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.