مولانا، شاعر و عارف ایرانی شوریده
امروز به نام مولانا است؛ شاعر و عارف ایرانی که زبان عشق میدانست و آثارش زبانزد جهانیان است.
از مثنوی معنوی تا فیه ما فیه سرشار از عاشقانهها و عارفانه هایش است. اشعاری که انگار کلمه به کلمه اش از دلی عاشق نشأت گرفته و بر دلهای مخاطبان مینشیند. بارها شنیده و خوانده ایم که مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد.
پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت.
مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهانالدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت.
وی در سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه وفات یافت.
از آثار او میتوان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.
اگر بخواهیم از سبک اشعار مولانا بگوییم، تعداد اندکی از غزلیات مولانا قبل از ملاقاتش با شمس به سبک خاقانی، انوری و شاعران رسمی سروده و آن حالات مستی که در بیشتر شعر هایش دارد، در آنها کمتر میبینیم.
غزلیات مولانا تابع سنتهای رایج و رسمی شاعرانه نیست و غزل مولانا وحدت موضوع و مضمون دارد، یعنی یک موضوع را از ابتدای بیت مطرح کرده و هر بیتی که افزوده میشود گویی موضوع گشودهتر و منکشفتر میشود.
در غزلیات مولانا ما به کلمه می، شراب، سکر و تمام متعلقات شراب برخورد میکنیم، اما میو شراب در اشعار مولانا ایهام ایجاد نکرده و مولانا خمر را با قرینههای واضح ذکر میکند که به هیچ وجه ذهن ما دچار ایهام نمیشود.
مولانا به علم موسیقی مسلط بود و سازی به نام رباب مینواخت و در ساختمان ساز تغییراتی ایجاد کرد و خودش هم آهنگساز بود. شاید به همین دلیل آثار فاخر موسیقی ما با اشعار مولانا وزن گرفته است.
اشعار مولانا بالغ بر ۲۶ هزار بیت است.
این عارف سرشناس، همچون دریایی از معرفت، همواره در حال گفتن اشعاری گوناگون درباره موضوعات مختلف عرفان و عشق بوده است.
شاید بتوان گفت مولانا زبان عشق را خیلی خوب فهمید و فهماند. شاید همین عنصر سبب جاودانه بودن آثارش باشد.