پخش زنده
امروز: -
وهابیت شیطان صفت که در صدد خدشه رساندن به قیام امام حسین (ع) است با اشاره به گوشهای از سخنرانی شهید مطهری نسبت به واقعهی کربلا، ادعا میکند که ایشان قائل به تحریف جریان واقعهی عاشورا بوده و این تحریفات، سبب تغییراتی در نحوهی عزاداری شده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ وهابیت شیطان صفت با ایجاد شبهاتی به مراسمات عزاداری امام حسین (علیهالسلام)، در صدد خدشه رساندن به هدف قیام امام حسین (علیهالسلام) بوده و این به معنای اعلام دشمنی آنان با اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است؛ اما آنان با توجه به گوشهای از سخنرانی شهید مطهری نسبت به واقعهی کربلا، ادعا میکنند که ایشان قائل به تحریف جریان واقعهی عاشورا بوده و این تحریفات، سبب تغییراتی در نحوهی عزاداری شده است.
در جواب باید گفت اولاً آنچه شهید مطهری بیان کرده، در مورد تحریفاتی است که بعضاً ازسوی عوام مردم بیان شده و هیچ جایگاهی در بین علما و کتب روایی و تاریخی شیعه ندارد؛ لازم به ذکر است که گفته شود، دقت و توجه علمای شیعه به حفظ نحوهی صحیح بیان مطالب و وقایع عاشورا، نشاندهندهی غیرقابل تحریف بودن قیام امام (علیهالسلام) است. ثانیاً بیان اعتقادات عامهی مردم، هیچگاه به پای مذهب تمام نمیشود و اگر وهابیت ادعای تحریف در عاشورا را دارد، باید برای اثبات از کتب اصلی شیعه دلیل و شاهد بیاورند که چنین چیزی امکان ندارد و ما در مقابل آنان تحدی میکنیم.
شهید مطهری بعنوان روحانی برجسته، در پایان منابر و جلسات وعظ خود برای سیدالشهداء (علیهالسلام)، روضه میخوانده و مقید به ذکر مصائب اهل بیت (علیهمالسلام) بوده است و سخنرانی ایشان به معنای جلوگیری از تحریفاتی است که در زبان عامهی مردم به دلیل اطلاع کم آنان از منابع تاریخی و روایی ایجاد شده است.
اما باید گفت، برخی علمای اهل سنت، با اقرار به عدم صحت صحیحین، اصل مذهب پیروان سقیفه را زیر سؤال میبرند. کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم دو کتابی هستند که اصول اولی و مهم اهل سنت در آن وجود دارد، و در کل باید گفت که مذهب اهل سنت و انشعابات آن ـ که وهابیون نیز خود را از آنان میدانندـ تمام دین خود را از این دو کتاب گرفتهاند؛ در حالیکه ابن الموقت، عالم سرشناس اهل سنت و از بزرگان فقهی و کلامی مکتب سقیفه معتقد است که این دو کتاب صحیح نیستند؛ لذا با این ادعا، دیگر هیچ حرفی برای اثبات مذهب، از جانب بزرگان مکتب سقیفه باقی نمیماند.
ابن موقت در کتابش مینویسد: «پس اگر بگویی صحت روایات دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم صرفاً به دلیل اشتمال آنها بر راویانی که شروطی مشخص و تعیین شده دارند نیست، و علاوه بر این، امت پس از آن دو، کتابشان را قبول کردهاند و در مورد غیر از بخاری و مسلم چنین چیزی رخ نداده است، من (ابن موقت حنفی) میگویم: ادعای قبول تمامی روایات و متون صحیح بخاری و صحیح مسلم از سوی امت صحیح نیست؛ یا به دلیل روات احادیث این دو کتاب و یا به دلیل متون احادیثشان؛ چرا که اجماع بر عمل به مضمون دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم و مقدم ساختن آن بر روایات معارضشان رخ نداده است.» [۱]در دومین شبهه، وهابیون میگویند، به دلیل تحریف در روضههای مادحین، مردم نباید در جلسات شرکت کنند، زیرا نهی از منکر واجب است؛ در پاسخ به این شبهه باید بگوییم نهی از منکر وظیفهی هر مسلمانی است، ولی گاهی نهی از منکر نسبت به یک مداح یا یک سخنران در یک گوشهای از یک کشورِ چند میلیونی باید صورت بگیرد و قطعاً تأثیر دارد، ولی در اصل مذهب رخنه و شکی ایجاد نمیکند. حتماً تحریف در یک اتفاق، ریشه در جهل و بیسوادی تحریف کنندگان دارد و قطعاً مورخین و محدثین شیعه، تاریخ کربلا و اتفاقات پیش آمده در آن واقعهی عظیم را بررسی کردهاند و با کتابهای خود، واقعیات صحیح را برای شیعیان تبیین کردهاند.
اگر وهابیت اهل تعقل و منطق بودند، قطعاً درک میکردند که با استقرای منطقی اگر بالفرض تام باشد، محال است که بتوان به نتیجه رسید، دیگر چه برسد که وهابیون استقراء ناقص به کارمیگیرند که با استناد به آن، بیعقلی آنان اثبات میشود؛ لذا بر فرض تحریف در جلسات عزاداری، کسیکه چنین ادعایی دارد، باید در تمامی مجالس عزاداری حاضر شود و سپس با بررسی سخنرانیها، حکم به تحریف بدهد که چنین چیزی محال عقلی و غیرقابل امکان است و نمیتوان از آن حکمی استخراج کرد. [۲]از این موضوع نتیجه میگیریم، ادعای تحریف در خطابهها و مداحیها، استقراء ناقص است و استدلال وهابیت باطل محسوب میشود.
در شبههی سوم که وهابیون از سخنرانی شهید مطهری برضد شیعه استفاده کردهاند، سخن ایشان در مورد نهی از گریه و بکاء شدید و اشک ریختن و فریاد زدن و بلند ناله کردن است؛ باید گفت منظور شهید مطهری در این سخنرانی، جلب توجه عزاداران به هدف قیام سیدالشهداء (علیهالسلام) است؛ که همان تشکیل حکومت الهی و مبارزه با طاغوت زمان است. در حقیقت شهید مطهری در مقابله با جریان انجمن حجتیه که قائل به حرام بودن تشکیل حکومت از جانب فقیه بودند، این کلمات را بیان کرده است.
قطعاً شهید مطهری، عالم به روایات شیعه و مبانی اعتقادی مذهب بوده و کسی منکر این مطلب نمیتواند باشد؛ ولی باید گفت در جامعهی اسلامی، کسانی بوده و هستند که برای مصائب اهل بیت (علیهمالسلام) اشک ریخته و میریزند و در جلسات، ناله سر داده و میدهند، اما حاضر به تبعیت از امام (علیهالسلام) در تشکیل حکومت الهی و فدا کردن جان برای استقرار دولت ائمه (علیهمالسلام) نیستند؛ لذا شهید مطهری در این سخنرانی آنان را مورد خطاب قرار داده است. باید گفت فضیلت گریه و ضجه و ناله اگر توأم با معرفت نسبت به وجود سیدالشهداء (علیهالسلام) و هدف قیام باشد، آثار و برکات فراوانی دارد و در حقیقت دستور حضرات اهل بیت (علیهمالسلام) بر این امر مقدس است.
در دعای ندبه، به عنوان سند عزاداری و گریه، به این امر مهم اشاره شده است. امام صادق (علیهالسلام) در این دعا میفرمایند: «پس بر پاکیزگان از اهل بیت محمد و علی (درود خدا بر ایشان و خاندانشان)، باید گریهکنندکان بگریند، و زاریکنندگان بر ایشان زاری کنند، و برای مانند آنان باید اشکها روان شود، و فریادکنندگان فریاد زنند، و شیونکنندگان شیون کنند، و خروشندگان بخروشند، حسن کجاست؟ حسین کجاست؟ فرزندان حسین کجایند؟» [۳]در منابع اهل سنت، (در شرح حال مالک اشتر) کلام امیرالمؤمنین وقتی که خبر شهادت مالک اشتر را شنید، اینگونه نقل کردهاند: «ما از خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم؛ خدا مالک را جزای خیر دهد و مالک چگونه بود؟ که اگر کوه بود کوهی عظیم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگی سخت بود، بر مردی مانند مالک باید گریه کنندگان بگریند.» [۴]با وجود دستور گریه و بکاء از جانب امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) برای مردان آسمانی همچون مالک اشتر که تالی تلو عصمت اهل بیت (علیهمالسلام) بودهاند، گریه و حزن شدید همراه با ضجه و صرخه برای ابرمرد عالم وجود و سید شهیدان، یعنی جناب سیدالشهداء (علیهالسلام) چگونه واجب نباشد؟!
پینوشت:
[۱]. ابن الموقت حنفی، التقریر والتحبیر، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ، ج ۳، ص ۳۰. «فَإِنْ قُلْت لَیْسَتْ أَصَحِّیَّتُهُمَا ... وَلَا عَلَی تَقْدِیمِهَا عَلَی مُعَارِضِهَا.»
[۲]. «استقرای تام، استقرایی است که در آن تمام افراد جزئی بررسی و ملاحظه گردیده و آنگاه حکمی کلی درباره آنها صادر میشود. این نوع استقرا را که معتبر و یقینآور است، استقرای برهانی نیز مینامند، و استقرای ناقص یعنی جستجوی بعضی از افراد کلی که نتیجۀ آن، ظن به حکم کلی است، مانند حکم به اینکه هیچ واجبی - در حال اختیار- بر مرکب خوانده نمیشود که از جستجوی حالات افراد نمازی که وجوبش معلوم است، به دست آمده است. بیشترین استقراهای ادّعا شده در فقه از این نوع است و نزد فقها حجّت نیست.» رجوع شود به ویکی شیعه، مدخل استقرا.
[۳]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ناشر جامعة القرآن الکریم، پاسدار اسلام، چاپ هفتم، ۱۳۸۶، ص ۱۰۴۰. «فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ ... أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ.»
[۴]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۲، ص ۷۰۵؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج ۵۶، ص ۳۹۱ و سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج ۴، ص ۳۴.
تهیه کننده: محمدجواد مهریار