پخش زنده
امروز: -
خروج فاجعه بار ایالات متحده از افغانستان همزمان با بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نشان دهنده شکست ایدئولوژی و اخلاقی نخبگان آمریکایی و در نتیجه سقوط امپراتوری آمریکاست.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ بررسی شرایط نشان میدهد که آمریکا نه در حوزه سیاسی و اجتماعی، بسط و گسترش امپریالسم، نه در حوزه اقتصادی و امنیتی نتوانسته است به اهدافی برسد که در سیاستهایی پیگیری میکرد که به بهانه حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در راستای توسعه قدرت و سلطه جهانی خود چیده بود، ضمن اینکه اکنون پس از گذشت دو دهه به خوبی از وضعیت کنونی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جهانی آمریکا آشکار است که واشنگتن روز به روز در عمق بیشتری از باتلاق خودساخته فرو رفته است و میرود.
حال،آمریکا پس از ۲۰ سال جنگ و اشغال افغانستان برای شکست القاعده و طالبان بدون هیچ دستاوردی با رسوایی سیاسی و نظامی از این کشور خارج شد. خروج آمریکا و تسلط طالبان بر افغانستان انتقادات زیادی را علیه دولت جو بایدن در آمریکا و سایر کشورهای جهان به راه انداخته است.
افزایش اسلام هراسی در آمریکا
مساله ای که در این زمینه شایان توجه است، نقش حادثه ۱۱ سپتامبر در افزایش اسلام هراسی و خشونت علیه مسلمانان در آمریکا است.
بررسیها نشان میدهد در بیست سال گذشته و در پی وقایع یازده سپتامبر در آمریکا، اسلام هراسی در این کشور افزایش یافته است. نظرسنجی جدید موسسه پیو نشان میدهد: ۸۲ درصد آمریکاییها میگویند مسلمانان مورد تبعیض قرار میگیرند. بسیاری از مسلمانان آمریکا احساس میکنند به علت جرمی که نه مرتکب شده اند و نه از آن حمایت کرده اند، محکوم شده اند.
اسلام هراسی و حملات ناشی از نفرت علیه مسلمانان به ویژه در دوره زمامداری «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری پیشین آمریکا که آشکارا مواضع راست گرایانه افراطی داشت، افزایش یافت. ترامپ به بهانه مبارزه با تروریسم لبه تیز حملات و اقدامات خود را متوجه مسلمانان کرد. به ویژه صدور فرمان اجرایی ترامپ در زمینه ممنوعیت ورود اتباع ۶ کشور اسلامی به آمریکا و تروریست خواندن مسلمانان از سوی ترامپ نشان دهنده رویکرد یکجانبه وی در این زمینه بود. بدین تریب باید گفت که دولت آمریکا خود از عوامل تشدید بدبینی و خشونت علیه مسلمانان آمریکایی به ویژه در دوره ترامپ بوده است. بدین ترتیب ادعای بایدن در پیام ویدئویی خود به مناسبت حادثه ۱۱ سپتامبر درباره وحدت ملی آمریکا با، اما واگرهای زیادی همراه است.
نقش عربستان در حادثه ۱۱ سپتامبر
مساله مهمی که در چارچوب بحث ۱۱ سپتامبر مطرح است تلاش دولتهای آمریکا از دولت «جورج دبلیو بوش» تا دولت دونالد ترامپ برای سرپوش نهادن بر نقش عربستان سعودی در حمایت از عوامل حملات ۱۱ سپتامبر به بهانه تاثیر منفی اجرای این قانون بر روابط دوجانبه ریاض و واشنگتن است.
دلیل این امر منافع اقتصادی و استراتژیک امریکا و نیز نقش مهم رژیم سعودی در منطقه غرب آسیا است. دولت بایدن نیز هر چند در ابتدا ژست سختگیرانهای در قبال رژیم سعودی اتخاذ کرده وادعای بازتعریف روابط با ریاض داشت، اما در نهایت با توجه به منافع و ملاحظات راهبردی آمریکا در قبال ریاض، همان روابط گسترده را با سعودیها برقرار کرده است. با این حال اکنون فشار خانوادههای قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر برای افشای ابعاد پنهان نقش مقامات سعودی در حادثه ۱۱ سپتامبر موجب شده تا بایدن در اقدامی از سر ناچاری دستور باز بینی پروندههای مربوط به این حملات را صادر کند.
خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان
با وجود نمادین بودن واقعه یازدهم سپتامبر، کمتر کسی تصور میکرد بیستمین سالگرد حملاتی که ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی - خواه پرچم دروغین و خواه تروریستی- به برجهای تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون انجام شد، همانقدر نمادین باشد.
در این میان بزرگترین تحقیر امپراتوری آمریکا پس از ۲ دهه از آن واقعه که خود به اندازه کافی تحقیرآمیز بود، این است که جامعه جهانی ناباورانه بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان بلافاصله پس از فرار شتابان ارتش آمریکا و متحدانش از افغانستان را به نظاره نشست، حال آنکه واشنگتن حملات ۱۱ سپتامبر را به القاعدهای نسبت میداد که آن زمان در دل طالبان در افغانستان لانه کرده بود.
حال رسانههای بینالمللی حاکمیت ایالات متحده را که همچنان بر دست داشتن القاعده، شریک آن روز طالبان، در آن حملات پافشاری میکند تمسخر میکنند که ۲۰ سال طول کشید تا طالبان را جایگزین طالبان کند و البته به قیمت راه انداختن جنگ جهانی ویرانگر ضدترور که خود به تروریسم بینالمللی دامن زد؛ جنگی با تحمیل چندین تریلیون دلار هزینه به مالیاتدهندگان آمریکایی و کشورهای متحد آن و هزینههای جانی و مالی و تمدنی بسیار بیشتر به کشورهایی که به بهانه مبارزه با تروریسم هدف ماشین جنگی عمو سام قرار گرفتند.
به عبارت دیگر ایدئولوژی تبلیغاتی امپراتوری آمریکا که سالها از بلندگوی دموکراتها و حتی ترامپ که یک جمهوریخواه افراطی است، یازدهم سپتامبر ۲۰۲۱ را نماد خروج ظفرمندانه نیروهایش از خاک افغانستان تثبیتشده با صلح و دموکراسی عنوان میکرد، حالا نه تنها در مقابل دهنکجی طالبان به قدرت بازگشته با تحلیف دولت خود در این روز احساس خجالت نمیکند بلکه «جو بایدن»، رئیسجمهور دموکرات احتمال به رسمیت شناختن طالبان را صریحا رد نکرده و نماینده ویژه خود را هم برای هماهنگی با دولت طالبان به کابل گسیل میکند.
دیگر اقدام نمادین مسخرهای که در آستانه بیستمین سالگرد یازدهم سپتامبر البته توسط دولت جو بایدن کلید خورده است، از سرگیری محاکمه مظنونان عمدتا عربستانی طراح عملیات هواپیماربایی مربوط به حملات آن روز است. در دادگاهی که پس از وقفهای یک سال و نیمه از روز سهشنبه گذشته برای محاکمه ۵ مظنون حمله هوایی به مرکز تجارت جهانی بویژه خالد شیخ محمد - که واشنگتن او را مغز متفکر حملات یازدهم سپتامبر میداند- آغاز شده، خود آنها حضور ندارند و وکلای آنها هم گفتهاند این ۵ نفر چنان تحت شکنجه بودهاند که توانایی ذهنی و جسمی حضور در جلسات را ندارند.
عجیبتر آنکه این دادگاه در زندان گوانتانامو برپا شده که در تمام ۲۰ سال گذشته در خود آمریکا بر سر غیرقانونی بودن آن و شکنجههایی که در آن انجام میشود، بحثهای سیاسی گسترده در گرفته است. در همان حال سفارت عربستان سعودی، نزدیکترین شریک آمریکا، در بیانیهای صحت اسناد از طبقهبندی خارج شده را که محاکمه مزبور بر اساس آنها انجام میشود زیر سوال برده و خواستار آن شده تا ادعاها درباره دست داشتن ۱۵ تبعه سعودی و دولت ریاض در حملات یازدهم سپتامبر یک بار برای همیشه از بین برود! پروندهای که ۳ هزار آمریکایی در آن کشته و هزاران تن دیگر زخمی شدند! شاید به همین خاطر یورونیوز، رسانه رسمی اتحادیه اروپایی در تحلیلی کمسابقه، کنایه میزند که حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سرآغاز پایان نظم نوین جهانی مورد ادعای آمریکا بود.
جنگ آمریکایی و ویرانی جهان
پروفسور «نوآم چامسکی»، دانشمند برجسته آمریکایی در گفتوگویی تصویری با تارنمای «تروثآوت» به مناسبت فرا رسیدن بیستمین سالگرد ۱۱ سپتامبر، جنگ اعلانی آمریکا ضدتروریسم را که ۲۰ سال پیش آغاز شد، عامل ویرانی بخش اعظم دنیا دانست.
او گفت: «واکنش فوری واشنگتن به حوادث ۱۱ سپتامبر حمله به افغانستان بود. وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد، پایگاه تروریسم بنیادگرا و رادیکال تنها به گوشهای از افغانستان محدود بود. حالا این پایگاه به سراسر دنیا گسترش پیدا کرده است. ویرانی بخش اعظمی از آسیای مرکزی و خاورمیانه، قدرت آمریکا را افزایش نداده است».
او درباره زوال آمریکا ادامه داد: «یک بعد دیگر، قدرت نرم آمریکاست. در اینجا آمریکا به طور جدی دچار زوال شده است و این اتفاق از مدتها قبل از آنکه ترامپ لطمات سختی به اعتبار کشور وارد کند رخ داد. حتی در دوران کلینتون، دانشمندان سیاسی دریافته بودند بخش زیادی از کشورهای دنیا آمریکا را اصلیترین کشور یاغی دنیا و بزرگترین تهدید بیرونی علیه جوامعشان به حساب میآورند. در سالهای ریاستجمهوری اوباما، نظرسنجیهای بینالمللی نشان داد آمریکا بیآنکه رقیبی نزدیکش باشد، بزرگترین تهدید علیه صلح جهانی به حساب میآید».
این زبانشناس بینالمللی هزینه جنگهای تحمیلی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر را تنها در عراق و افغانستان بالغ بر ۸ تریلیون دلار برآورد کرد. چامسکی تاکید دارد نه تنها حمله سال ۲۰۰۱ به افغانستان نقض قوانین بینالمللی بود، بلکه القاعده و تروریسم اهداف اصلی بوش، دیک چنی و دونالد رامسفلد نبودند و نگاه آنها به جنگافروزی در صحنهای بسیار بزرگتر از افغانستان بود. در نهایت، اما پس از سالها جنگ علیه جهان، خلف جمهوریخواه بوش در کاخ سفید، دونالد ترامپ با همان طالبان صلح کرد و سپس جانشین دموکرات ترامپ در واشنگتن، این پیمان صلح را طوری اجرا کرد که معنایی جز چراغ سبز به بازگشت طالبان به قدرت نداشت. انگار که نه آمریکایی به افغانستان آمده و نه آمریکایی رفته!
ویرانی و جولان تروریسم، میراث آمریکا برای کشورهای جنگزده
آمریکاییها پس از حمله به افغانستان و عراق و برخی کشورهای دیگر چیزی جز ناامنی و ویرانی، و خلأ سیاسی نیاوردهاند. حضور آمریکا در این کشورها و میدان ندادن به مردم، باعث شده است که بسیاری از زیرساختها معطل بماند و به سرانجام نرسد.
عراق
در سال ۲۰۰۳ آمریکا بهبهانه اینکه عراق سلاحهای کشتار جمعی دارد، به این کشور حمله کرد، اما دیری نپایید که دلیل حمله آمریکا به عراق دروغین از آب در آمد و بعدها به رسوایی جنگ عراق معروف شد. هرچند جنگ عراق رسماً تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت، اما آمریکا در قالب دیگری همچنان در عراق حضور نظامی خود را حفظ کرده است، بهویژه در سال ۲۰۱۴ بهبهانه مبارزه با داعش آمریکا دوباره به عراق نیرو اعزام کرد.
در یکی دو هفته گذشته نیز مساله خروج نظامیان آمریکا از چند کشور آسیای غربی مورد تحلیل و توجه ناظران، کارشناسان و رسانهها قرار گرفت؛ عراق یکی از این کشورهاست که به نظر میرسد با وجود وعدههای آمریکا برای خروج، واشنگتن همچنان به دنبال بهانه تراشی برای حضور بلند مدت در این کشور است. حضور آمریکا در منطقه مسالهای نیست که برکسی پوشیده باشد و از اقدامات نظامی این کشور نیز امروزه خاص و عام مطلع هستند هرچند ناقص و بریده.
حضور واشنگتن در غرب آسیا همواره با دلایل گوناگونی همچون مقابله با کمونیستم و بلوک شرق، منافع بی شمار مدفون در منطقه و البته موقعیت بسیار مهم و راهبردی این منطقه از کره زمین همراه بوده که همواره با برخی حربههای سیاسی به دنبال محکم کردن جای پای خود بوده است.
آمریکا و عراق فروردین ماه سال جاری گفتگویی در سطح وزیران خارجه موسوم به "راهبردی" ترتیب دادند که اخیرا دور سوم خود را پشت سر گذاشت و در بیانیه مشترک صادره پس از آن تقریبا مسالهای نبود که بدان اشاره نشده باشد؛ از حفظ و بازگرداندن آثار باستانی سرقت شده از عراق و کمکهای پزشکی گرفته تا همکاری متعدد از جمله در زمینه اقتصاد در زیرشاخههای انرژیهای فسیلی و پاک همه مواردی بودند که در این گفتگوی چندساعته مورد بررسی و تفاهم دوطرف قرار گرفت.اما آنچه که بیش از همه مورد توجه قرار گرفت و جنبههای امنیتی و سیاسی بیشتری هم داشت، مساله خروج نظامی آمریکا از عراق بود؛ دقیقا همان مسالهای که اساسا گفتگوی فیمابین بغداد و واشنگتن در این چارچوب را کلید زد و حالا به مرحله سوم خود رسیده است.
سوریه
آمریکا کنار متحدان خود با پشتیبانی از گروههای تروریستی در سوریه جنگ داخلی در این کشور را راه انداخت و از ادامه آن حمایت کرد. نیروهای آمریکا، بدون کسب هیچگونه اجازهای، علناً از سال ۲۰۱۴ در بخشهایی از سوریه مستقر شدند و از آن موقع تا کنون حتی هواپیماهای مسافربری را نیز تهدید کردهاند. اما دخالت و سیاست آمریکا در ناامنسازی سوریه، تلفات و هزینههای قابلتوجهی را بهجا گذاشته است.
همچنین با توجه به شکست چندین باره ارتش رژیم صهیونیستی در جنگهای ۲۰ سال گذشته در لبنان و فلسطین اشغالی از مقاومت اسلامی منطقه و همچنین شکست گروههای تروریستی مورد حمایت آمریکا در سوریه همچون «داعش»، مقامات آمریکایی را بر آن داشته تا به دنبال تقویت جای پای خود در سوریه و اردن برای نقش آفرینی بیشتر باشند؛ از سوی دیگر این تقویت حضور موجب تامین بیشتر امنیت رژیم صهیونیستی خواهد شد و تروریستهای آمریکایی را در خدمتگذاری و خدمت رسانی بیشتر به صهیونیستها یاری خواهد کرد، اقدامی که ضرورت آن پس از شکست ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه که در ۳۱ اردیبهشت ماه سال جاری به دست مقاومت فلسطین روی داد، بیشتر حس میشود.
یمن
جنگ یمن در سال ۲۰۱۵ با چراخ سبز و پشتیبانی آمریکا از ائتلاف سعودی آغاز شد و تا به الآن ادامه داشته است. جنگ یمن علاوه بر اینکه جان بسیاری از مردم یمن را گرفت یا با خطر مواجه کرد، مورد غفلت و سانسور رسانههای غربی قرار گرفته است.
پاکستان
آمریکا از سال ۲۰۰۴ تا الآن حملات متعددی را تحت عنوان مبارزه با تروریسم به مناطق شمال غربی پاکستان انجام داده است. عمده حملات در این مناطق توسط پهپادها انجام میشوند.
سومالی
آمریکا بار دیگر تحت عنوان مبارزه با تروریسم، در جنگ داخلی سومالی دخالت و ورود کرد. عمده حملات در این کشور توسط نیروهای ویژه آمریکا و پهپاد انجام شدهاند. تعدادی از کشورهای آفریقایی و انگلیس هم در این جنگ حضور داشتهاند که تا به حال ادامه دارد.
لیبی
لیبی از دیگر کشورهایی بود که آمریکاییها در چارچوب مداخله بینالمللی و ناتو به آن حمله کردند. آمریکا و متحدانش قرار بود برای مردم لیبی سوغات دموکراسی ببرند، اما از قضا مشابه جاهای دیگری، چیزی جز ناآرامی و هرجومرج در آن کشور دیده نمیشود. آمریکاییها در فاصله سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ به اوگاندا نیز نیروی نظامی بردند.
تروریسم و افراطگرایی
سیاست جنگ با تروریسم آمریکا که باعث راهاندازی چندین جنگ در منطقه و سایر نقاط جهان شد، نهتنها تروریسم را ریشهکن نکرد، بلکه به آن پر و بال داد.
کمی دقت و تأمل نشان میدهد که آمریکا با حملات خود افراطیگری و تروریسم در منطقه را پرورش داد و تروریستهای خفته در کشورهای دیگر از جمله غرب را بهسمت منطقه گسیل و در آنجا متمرکز کرد.یکی از گروههای تروریستی که آمریکا به بهانه آن به برخی کشورهای منطقه لشکرکشی کرده داعش است، این در حالی است که دونالد ترامپ در کمپین انتخاباتی اش در سال ۲۰۱۶ گفته بود که باراک اوباما رئیس جمهور اسبق آمریکا و هیلاری کلینتون وزیر خارجه اسبق این کشور، گروه تروریستی داعش را به وجود آوردهاند. ترامپ گفت: آنها (اوباما و کلینتون)، افرادی غیرصادق هستند. آنها داعش را به وجود آوردند. هیلاری کلینتون بههمراه اوباما داعش را به وجود آورده است.
«الکساندر جورج» در سال ۱۹۹۱ در کتابی نوشت که آمریکاییها از تروریسم در کشورهای در حال توسعه حمایت میکردند. او در این کتاب نوشت که آمریکا و متحدانش حامیان اصلی تروریسم در سراسر جهان بودند.
«ویلیام اودوم»، مدیر آژانس امنیت ملی آمریکا در دولت رونالد ریگان در این باره میگوید: «همانگونه که بسیاری از منتقدان تأکید کردهاند، تروریسم یک دشمن نیست، بلکه یک تاکتیک است، چونکه آمریکا خودش ید طولایی در حمایت از تروریستها و استفاده از تاکتیکهای تروریستی دارد.».
نتیجه گیری
کشته شدن دهها هزار آمریکایی و اروپایی در این جنگها در مقابل قتلعام چند میلیون افغان، پاکستانی، عراقی، سوری، یمنی، سومالیایی و امروز در بیستمین سالگرد واقعه یازدهم سپتامبر، حاکمیت جدید طالبان، مراسم تحلیف دولت جدید خود را در کابل با حضور برخی نمایندگان حامیان خارجیاش از جمله پاکستان، قطر و امارات جشن میگیرد و طبق برخی روایتها، احتمال دارد «زلمای خلیلزاد»، نماینده ویژه کاخ سفید در امور افغانستان طی ۲دهه گذشته که نقشی کلیدی در دوباره روی کار آمدن طالبها داشته نیز همزمان با مراسم تحلیف، مخفیانه در ارگ کابل حضور داشته باشد.
در نهایت نتیجه این سیاست آمریکا در غرب آسیا، دامن خودش را نیز گرفت. انجام عملیاتهای تروریستی در اروپا و آمریکا ثمره سالها حمایت آنها از تروریسم بود که به خانه آنها هم آمد. از طرفی درگیری آمریکا در جنگ موجب مخالفت افکار عمومی این کشور با سیاست خارجیاش در منطقه شده است، به همین دلیل است که ترامپ میگفت آمریکا نباید در «جنگهای بیپایان» (endless wars) باشد. رئیس جمهور پیشن آمریکا با اعتراف به شرایط بد سیاسی و اقتصادی بهواسطه جنگهای متعدد آمریکا، به نتیجه نامطلوب جنگافروزیهای کشورش اشاره میکند.
بررسی شرایط نشان میدهد که آمریکا نه در حوزه سیاسی و اجتماعی، بسط و گسترش امپریالسم، نه در حوزه اقتصادی و امنیتی نتوانسته است به اهدافی برسد که در سیاستهایی پیگیری میکرد که بهبهانه حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در راستای توسعه قدرت و سلطه جهانی خود چیده بود، ضمن اینکه اکنون پس از گذشت دو دهه بهخوبی از وضعیت کنونی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جهانی آمریکا آشکار است که واشنگتن روز به روز در عمق بیشتری از باتلاق خودساخته فرو رفته است و میرود.