پخش زنده
امروز: -
پرفسور پرویز کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران امروز در سن ۹۰ سالگی دارفانی را وداع گفت. چندی قبل دارنده نشان درجه یک دانش خاطرهای از دیدارش با رهبر انقلاب نقل کرده بود.
به گزارش خبرنگار علم و فناوری گروه علمی فرهنگی هنری خبرگزاری صدا و سیما ، پرفسور کردوانی درباره دیدارش با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی می گوید:
چند بار توفیق داشتم که در دیدارهای عمومی رهبری حضور داشته باشم و یک بار هم در حضور ایشان صحبت کنم. سال ۱۳۸۵که رهبری به استان ما یعنی سمنان سفر کردند، به بنده هم زمانی داده شد تا در مقابل ایشان صحبت کنم. قبل از روز دیدار، با کسانی که قرار بود در محضر ایشان صحبت کنند، هماهنگ کرده بودند برای اینکه به همه وقت برسد، صحبتها خلاصه باشد و هر کسی حدود پنج دقیقه صحبت کند.
وقتی نوبت به بنده رسید خیلی ساده پشت میکروفون رفتم و رو به رهبر گفتم: صحبت کردن در مقابل شما خیلی سخت است. رهبر گفتند: چرا؟ گفتم:، چون با علاقهی زیادی که شما به این کشور دارید و اطلاعات جامعی که دارید، کسی نمیتواند در مقابل شما ادعای دروغ یا واهی داشته باشد. با علم به این قضیه، بنده میخواهم در مقابل شما بگویم که ایران یک کشور استثنائی از حیث جغرافیایی و منابع طبیعی است. این کویرهایی که تا الان فکر میکردیم باعث بدبختی ما هستند، با تحقیقاتی که انجام داده ام، نه تنها عامل بدبختی نیستند بلکه برای ما نعمت اند.
همین طور که گرم صحبت دربارهی استعدادهای طبیعی ایران بودم، دیدم کاغذی برای من آوردند که روی آن نوشته شده بود وقت شما تمام شده است. به رهبر گفتم: رهبرا! به من کاغذ داده اند که وقتم تمام شده، اما هنوز حرفم تمام نشده است. ایشان لبخندی زدند و گفتند: «ادامه بدهید». شروع کردم به ادامهی حرفم دربارهی وضعیت جغرافیایی ایران و تنوع آب و هوایی بی نظیر آن، که باز کاغذ دادند که وقت شما به اتمام رسیده است. مجددا از رهبری اجازه گرفتم تا ادامه دهم. ایشان هم باز لبخندی زدند و اجازه دادند. این رفتار چند بار تکرار شد تا اینکه ده دقیقه وقت من تبدیل شد به بیش از نیم ساعت.
وقتی حرف هایم تمام شد، رهبر با اینکه مدت زیادی نشسته بودند و خسته شده بودند، رو به جمعیت گفتند: «ببینید آقای دکتر کردوانی چقدر زیبا و دلنشین صحبت میکنند.» وقتی مراسم تمام شد، نزد ایشان رفتم و تمبر بزرگداشت چهرهی ماندگارم را به ایشان تقدیم کردم. پس از چند دقیقه که با ایشان خداحافظی کردم، شخصی آمد و گفت: رهبری خواسته اند که با ایشان شام را میل کنید. بنده هم از خداخواسته، رفتم خدمت ایشان برای شام. همان جا به ایشان گفتم همسرم هم برای شما سلام رساند و بعد هم سوابق و تألیفات همسرم را به ایشان معرفی کردم. پس از صرف شام وقتی که رهبر میخواستند تشریف ببرند، ایشان گفتند آقای پروفسور کردوانی هم با من بیایند. ایشان دست من را گرفتند و تا محل خودرو، دست در دست ایشان با هم رفتیم و صحبت کردیم. مواقع خداحافظی هم ایشان گفتند: «دفعهی بعد کتاب خودتان و همسرتان را هم بیاورید.
سال گذشته نیز برای دیدار با فعالان محیط زیست نیز از من دعوت شد تا در دیدار حضور داشته باشم. از دیدار قبلی من با رهبری هشت سال میگذشت و تصور میکردم که ایشان از آن دیدار چیزی در ذهن شان نیست. اما ایشان زمانی که بنده را دیدند به گرمی از من استقبال کردند و گفتند: «من آن شب سخنرانی شما در سمنان را فراموش نمیکنم، حال تان چطور است؟ راستی حال همسرتان چطور است؟» من که کاملا تعجب کرده بودم، از ایشان تشکر کردم. چند قدمی که رهبر به سمت حسینیه حرکت کردند، دوباره برگشتند و رو کردند به من و گفتند: «حتما سلام بنده را به همسرتان برسانید.»