پخش زنده
امروز: -
طرحهای آمریکا برای تشکیل دو پایگاه در قطر و کابل نه برای کمک به افغانستان بلکه برای اجرای ابعاد جدیدی از اشغالگری است که در لوای اقدامات حمایتی صورت میگیرد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما به نقل از نورنیوز؛ آمریکاییها طی هفتههای اخیر با تبلیغات رسانهای گستردهای از خروج نیروهایشان از افغانستان خبر دادهاند. آنها بر این ادعایند که پس از ۲۰ سال اشغالگری به دنبال واگذاری مسئولیت به دولتمردان افغانستان میباشند.
این ادعا در حالی مطرح میشود که در سخنانی تامل برانگیز جان کربی سخنگوی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) گفت، پنتاگون با ایجاد یک دفتر هماهنگی امنیتی در قطر به ریاست ژنرال «کورتیس بازارد» برای حمایت از نیروهای افغان پس از خروج از افغانستان موافقت کرده است.
وی افزود پنتاگون همچنین با تشکیل ایجاد نهاد دیگری در کابل موافقت کرده که فرماندهی آن را دریادار «پیتر ویسلی» به عهده خواهد داشت و زیر مجموعه دفتر هماهنگی امنیتی در قطر خواهد بود. کربی گفت برای حضور دیپلماتیک این کشور در افغانستان و پشتیبانی از نیروهای امنیتی، یک واحد نیروی جدیدی تحت نام «نیروهای آمریکایی افغانستان رو به پیشرفت» ایجاد شده است.
حال این سوال مطرح است که این اقدام آیا میتواند کمکی به حل بحرانهای افغانستان داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش را در عملکردهای ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان میتوان جستجو کرد.
نخست آنکه؛ قطر در حالی کانون به اصطلاح حمایتی آمریکا قرار گرفته است که سوابق آمریکا نشان میدهد آمریکا تلاش کرده تا همواره از موقعیت قطر برای توسعه نظامی گری اش در منطقه بهره گیرد و اکنون نیز در حالی افکار عمومی با حضور آمریکا در منطقه مخالفت کرده است که واشنگتن با ادعای حمایت از افغانستان به دنبال توسعه حضور نظامی در این کشور و فشار بر دوحه برای اجرای خواستههایش در منطقه است.
حضوری که در ظاهر ارتقای جایگاه منطقهای قطر است، اما در عمل گرفتار سازی آن در بازی بحرانساز آمریکا در منطقه است که هزینههای بسیاری برای قطری که تلاش دارد تا به هاب اقتصادی و بازیگر ثبات آفرین در منطقه مبدل شود به همراه خواهد داشت.
ناکارآمدی حضور جدید آمریکا در قطر برای ارتقای جایگاه منطقهای دوحه زمانی آشکارتر میشود که آمریکا به رغم واگذاری میزبانی و محوریت مذاکره آمریکا و دولت مرکزی افغانستان با طالبان، با کارشکنی در روند این مذاکرات از قطر چهره یک میانجی ضعیف را به نمایش گذاشته است که در اهداف میانجیگرایانه دوحه در معادلات منطقه تاثیر منفی خواهد داشت.
دوم آنکه؛ آمریکاییها در حالی ادعای حمایت لجستیکی، مالی و نظامی و اطلاعاتی از افغانستان را سر میدهند که اگر قرار بود کارکردی برای افغانستان داشته باشند در این ۲۰ سال صورت میدادند حال آنکه پس از گذشت دو دهه در حالی از افغانستان خارج میشوند که جنگ داخلی در حال قوت گرفتن در این کشور است و دولت مرکزی نیز از توان دفاعی و ظرفیت سیاسی لازم برای یکپارچه سازی کشور برخوردار نمیباشد. در این دوران اقدامی برای تسلیح و تقویت ارتش افغانستان و ایجاد فرایند سیاسی مناسب بر اساس ساختار قبیلهای و قومی افغانستان و نیز حمایت اقتصادی که این کشور را در ردیف کشورهای بحران زده اقتصادی قرار داده است، صورت ندادهاند.
بر این اساس میتوان گفت که طرحهای مطرح شده از سوی آمریکا و تشکیل دو پایگاه در قطر و کابل نه برای کمک به افغانستان بلکه برای اجرای ابعاد جدیدی از اشغالگری است که در لوای اقدامات حمایتی صورت میگیرد.
تشکیل این واحدها به نام حمایت از افغانستان با توجه به شرح وظایف آنها بیانگر آن است که آمریکاییها هر چند که ادعای خروج نظامی از افغانستان را اعلام کرده اند، اما در عمل همزمان به دنبال تقویت حضور امنیتی و اطلاعاتی در این کشور هستند که عملا سلطه آنها بر ساختار نظامی، سیاسی و اقتصادی این کشور را به همراه خواهد داشت.
در همین حال طبق اعلام پنتاگون، تأمین امنیت دیپلماتهای آمریکایی، کمک به تأمین امنیت فرودگاه کابل، ادامه مشورت دهی و کمک به نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان در صورت ضرورت و اجرای عملیاتهای ضد تروریسم از مسوولیتهای این فرماندهی جدید خواهد بود.
به عبارتی دیگر؛ آمریکا که با تبلیغات گسترده رسانهای و ژست پیروزمندان از دروازههای افغانستان خارج میشود، به آرامی از پنجره وارد میشود. بگونهای که با پایان خروج نیروهای نظامی قدیمی، نیروهای جدید با محوریت اطلاعاتی و امنیتی وارد افغانستان میشوند تا بعد جدیدی از اشغالگری را رقم زنند.
راهکار پایان بحران افغانستان خروج کامل و بدون قید و شرط آمریکا است که با رویکرد به راهکار افغانی – افغانی و همگراییهای منطقهای همچون طرح امنیتی جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۳۹۷ با حضور کشورهای روسیه، چین، پاکستان و افغانستان و هند مطرح گردید این مهم محقق خواهد شد.