پخش زنده
امروز: -
یکی از دلایلی که طالبان حاضر به مذاکره با آمریکا و نیز شرکت در سایر مذاکراتی شد که بازیگران دیگر تدارک دیدهاند، کسب مشروعیت و بازسازی چهره خود میان افکار عمومی در داخل و خارج افغانستان است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما ، در این مقاله به قلم محمد روحی کارشناس مسائل شرق آسیا به بررسی دلایل مذاکره صلح طالبان با آمریکا پرداخته شد.
مقدمه
یکی از راهبردهای کلان آمریکا در مذاکرات، راهبرد تداوم دسترسی در افغانستان در هر شرایطی است. این دسترسی میتواند دسترسی به ساختار سیاسی، دسترسی امنیتی - اطلاعاتی، دسترسی نظامی یا دسترسی به منابع و معادن استراتژیک افغانستان باشد. یکی از سیاستهای آمریکا برای تحقق این راهبرد، ایجاد بستر و بهانه برای تداوم مداخله در افغانستان است.
>>> ولایت اروزگان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟
>>> ولایت بادغیس افغانستان، از گذشته تا امروز
>>> ولایت بامیان افغانستان کجاست و چه اهمیتی دارد؟
برای درک این موضوع نیاز است به رفتارشناسی قدرتهای جهانی توجه کنیم. برای مثال در سال ۱۹۴۷ میلادی که استعمار انگلستان از شبه قاره هند خارج شد، با تقسیم این منطقه، عملاً کاری کرد که همواره بحران در این منطقه وجود داشته باشد. در مثالی دیگر، پس از آنکه آمریکا در اوت سال ۲۰۱۰ میلادی نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کرد، پس از مدتی با حمایتهای پنهانی آمریکا، گروه تروریستی داعش شکل گرفت و آمریکا به بهانه مقابله با داعش، مداخله نظامی خود در عراق و سوریه را افزایش داد.
صلح طالبان با آمریکا
یکی از دلایلی که طالبان حاضر به مذاکره با آمریکا و نیز شرکت در سایر مذاکراتی شد که بازیگران دیگر تدارک دیدهاند، کسب مشروعیت و بازسازی چهره خود میان افکار عمومی در داخل و خارج افغانستان است. طالبان در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما نیز در نشستهای سه و چهارجانبه زیادی با آمریکا، پاکستان، افغانستان و چین حضور داشت و در کنفرانسهای متعدد منطقهای و بین المللی که در سراسر جهان از توکیو گرفته تا پاریس برگزار میشد، شرکت میکرد. اساساً طالبان در این مذاکرات به دنبال اعلام مواضع خود و پافشاری بر پیش شرطهای خود از جمله خروج نیروهای بیگانه از افغانستان بود. البته طالبان در هر کنفرانس و اجلاسی که شرکت میکند، به نوعی با مواضع بازیگران مختلف آشنا میشود و با بازیگرانی که احساس نزدیکی میکند، مشورتهای لازم را به طور مستقیم و غیرمستقیم انجام میدهد.
مسئله دیگری که موجب شده است طالبان به میز مذاکره و گفتگو برگردد، نداشتن قدرت کافی برای تسلط بر کابل و ساقط کردن دولت مستقر است. علاوه بر این طالبان عملاً امکان اینکه بتواند آمریکا را در افغانستان به طور کامل شکست دهد، دور از دسترس میداند؛ به همین علت در عین حضور در میدان جنگ، حاضر به مذاکره با آمریکا شد. رهبران طالبان معتقدند از طریق مذاکره و نیز معامله با آمریکا که طرف اصلی طالبان در افغانستان هستند، میتوانند به خواسته اصلی خود دست یابند و به همین علت مدعی اند پس از توافق با آمریکا، با احزاب و سران اقوام در داخل افغانستان گفتگو خواهند کرد. آنها همواره از موضعی بالاتر به احزاب و گروههای افغانستان نگاه میکنند. طالبان بر این باور است که از طریق مذاکره و در عین حال فعال بودن در حوزه میدانی میتواند آمریکا را از افغانستان بیرون کند. طالبان مبارزه با نیروهای آمریکایی را جهاد مقدس تلقی و سرسختانه بر این باور پافشاری میکند.
طالبان معتقد است که دولت جدید افغانستان از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) تاکنون دولتی دست نشانده، غیرمشروع و مزدور است و به همین علت باید به هر طریق، دولت را ساقط کرد. از این رو تا پیش از آغاز مذاکرات صلح بین الافغانی در شهریور ۱۳۹۹ (سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی) در قطر، حاضر به مذاکره مستقیم با دولت افغانستان نشد. طالبان در زمان مذاکره با آمریکا بر این باور بود که دولت اشرف غنی در ضعیفترین وضعیت خود قرار دارد. از نظر طالبان وجود اختلاف بین جناح دکتر عبدالله و اشرف غنی و نیز اختلاف بین اشرف غنی با احزاب بزرگ سیاسی افغانستان از جمله ائتلاف نجات ملی و ائتلاف بزرگ افغانستان که افرادی مانند حامد کرزی، حنیف اتمر، استاد محمد محقق، مارشال دوستم، استاد عطاء نور، صلاحالدین ربانی و انورالحق احدی در آن عضو هستند، بهترین فرصت برای مذاکره و جلب نظر گروههای سیاسی مخالف دولت اشرف غنی است. این عوامل در ترغیب طالبان به مذاکرات صلح نقش اساسی داشت. البته خارج شدن از لیست سیاه سازمان ملل، آزادی رهبران و زندانیان طالبان، خرید زمان از آمریکاییها و مواردی از این قبیل نیز انگیزههای مذاکره صلح از سوی طالبان محسوب میشدند.
طالبان در گذشته بارها گفتگوهای صلح با دولت افغانستان را رد کرد و خواستار مذاکرات مستقیم با آمریکا بر سر پایان جنگ در این کشور شده بود. طالبان همواره تأکید میکند که جنگ جاری نتیجه حمله و اشغال افغانستان توسط آمریکایی هاست و برای پایان دادن به جنگ تنها با خود آمریکاییها گفتگو خواهد کرد. طالبان معتقد است به دلیل اینکه دولت افغانستان اختیار حل مسائل را ندارد و وابسته به سیاستهای آمریکا و دست نشانده است، مشروعیت ندارد و نباید در مذاکرات صلح حضور یابد. به گفته ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، مذاکره با دولت افغانستان نوعی اتلاف وقت است، زیرا دولت کنونی از سوی آمریکا بر مردم افغانستان تحمیل شده است و توانایی تصمیم گیری ندارد؛ اما طالبان به نمایندگی از مردم افغانستان با نیروهای خارجی به مبارزه ادامه میدهد و برای خروج آنها از این کشور مذاکره میکند.
محور خواستههای طالبان در مذاکرات با آمریکا، خروج نظامیان خارجی از افغانستان است. طالبان ابتدا بر این باور بودند که تا زمانی که آمریکاییها در افغانستان هستند، هیچ مذاکره و گفت و گویی صورت نخواهد گرفت، اما در روند جدید که دونالد ترامپ آغازگر آن بود، طالبان پذیرفت خروج در قالب مذاکرات باشد و حاضر شد درخصوص چگونگی خروج و زمان بندی آن، با طرف آمریکایی گفتگو کند. گروه طالبان معتقد است به منظور ایجاد فضای اعتماد در مذاکرات صلح با آمریکا، واشنگتن باید نام رهبران این گروه را از لیست سیاه حذف کند. براساس نظر گروه طالبان، برای تشکیل حکومت اسلامی باید قانون اساسی تغییر کند. چرا که قانون اساسی کنونی افغانستان توسط آمریکا و نیروهای خارجی و در زمان حکومت دست نشانده خارجیها تصویب شده است.
از دید رهبران طالبان، نه تنها باید دفتر سیاسی این گروه در قطر به رسمیت شناخته و پرچم طالبان بر بام آن دفتر برافراشته شود، بلکه دفتر سیاسی طالبان در کابل نیز باید افتتاح شود.
«شیرمحمدعباس استانکزی»، رئیس پیشین دفتر سیاسی طالبان در قطر اعلام کرد پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و پایان «اشغال»، دیگر نیازی به ارتش در افغانستان نیست. استانکزی که قبل از «ملاعبدالغنی برادر»، رئیس گروه سیاسی دفتر طالبان در قطر بود و در نشست مسکو نیز هیئت این گروه را رهبری میکرد، در پایان شش روز مذاکره با آمریکا در دوحه به برخی رسانههای غربی گفت که ارتش افغانستان باید منحل شود و برای آنها وجود این ارتش پذیرفتنی نیست؛ چون نهادهای امنیتی افغانستان توسط آمریکا ایجاد شده اند و قابل اعتماد نیستند. هر چند این موضع گیری با واکنشهای متفاوتی مواجه شد و اشرف غنی در واکنش گفت که خیال منحل شدن ارتش افغانستان توهمی بیش نیست، اما واقعیت این است که طالبان به نیروهای امنیتی خود اعتماد دارد و در صورت منحل نشدن ارتش، مطمئناً ادغام نیروها را در دستور کار خود قرار خواهد داد.
نمایندگان طالبان در دی ۱۳۹۷ (ژانویه ۲۰۱۹ میلادی) در گفتگو با زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان، شروط جدیدی را برای پیوستن به صلح مطرح کرد. یکی از این شروط خلع سلاح کامل احزاب «جنبش ملی اسلامی افغانستان» و «جمعیت اسلامی افغانستان» است. دو حزب «جنبش ملی اسلامی افغانستان» به رهبری مارشال عبدالرشید دوستم، معاون اول سابق ریاست جمهوری افغانستان، و «جمعیت اسلامی افغانستان» به رهبری صلاح الدین ربانی، وزیر امور خارجه سابق این کشور، از احزاب مطرح و بزرگ افغانستان هستند که همواره نقشی تعیین کننده در مسائل سیاسی افغانستان داشته اند.
این دو حزب از مخالفین اصلی حاکمیت طالبان به شمار میروند و در گذشته نقشی فعال در نبرد با طالبان ایفا کرده اند. هرچند شرط خلع سلاح کامل احزاب «جنبش ملی اسلامی افغانستان» و «جمعیت اسلامی افغانستان» به طور رسمی تأیید یا رد نشد، اما به نظر میرسد طالبان برای تثبیت قدرت خود بر کل افغانستان، به تضعیف و خلع سلاح احزاب شمال افغانستان نیازمند است.
صلح با بخشی از گروه طالبان صورت گرفته است. اما گروهای افراطی دیگری تحت عناوین مختلف در حال تجهیز به منظور ایجاد بی ثباتی در مرزهای شمالی افغانستان با کشورهای آسیای میانه است. صلح واقعی زمانی ممکن خواهد بود که کشور پاکستان از تجهیز و ساماندهی گروهای افراطی دست بردارد. آمریکا نیز از رفتار دوگانه، در قبال کشور افغانستان دست بردارد. در آینده شاهد خواهیم بود که آمریکا از پیمان مصالحه که با طالبان، امضا کرده، سوء استفاده خواهد کرد. آمریکا گاهی به صورت مقطعی با استفاده از طالبان، دولت افغانستان را تحت فشار قرار میداد تا به خواستههای آن تن دهد و گاهی برعکس، با حملات مستقیم به گروه طالبان آنان را تحت فشار قرار میدهد. تا زمانی که این وضعیت ادامه داشته باشد صلح پایدار محقق نخواهد شد.