پخش زنده
امروز: -
چین و سایر کشورهای در حال ظهور در تلاش هستند خود را از زیر سلطه و هژمونی آمریکا خارج کنند.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما ، روزنامه رای الیوم با انتقاد از حکام عرب و سیاستهای اقتصادی و نحوه کنشگری آنها در تقابل اقتصادی چین و آمریکا نوشت: چین قادر است شگفتیهای زیادی برای خود و جهان خلق کند و با وجود همه فشارهای آمریکا هرگز زیر بار هژمونی این کشور نخواهد رفت و به نظر میرسد در نهایت با توجه به منافع متقابل با آمریکا مصالحه کند، اما این رویکرد در نهایت به زیان کشورهای عربی تمام خواهد شد.
رای الیوم با انتشار مقالهای به قلم طارق لیساوی نوشت: ما در مقاله «چرا ما فکر میکنیم که راهبرد گروه G۷ در جلوگیری از شکوفایی و گسترش چین موفق نخواهد شد؟» بیان کردیم، ادامه سیاه نمایی آمریکا و غرب علیه چین نخواهد توانست تا ابد و بی نهایت ادامه یابد به ویژه اینکه سبک جو بایدن رئیس جمهور آمریکا با سبک دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق این کشور متفاوت است؛ بنابراین ما معتقدیم رهبران چین میتوانند با رئیس جمهور بایدن به توافق یا آتش بس برسند، زیرا بایدن نمیخواهد اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهانی را در معرض شوکهای خشن، قرار دهد و این یک وجه مشترک بین مقامات چین و مقامات فعلی آمریکا است که همان موضع اکثر مقامات غربی نیز هست. آنها به خوبی میدانند که چین رقیب آسانی نیست که بتوان به راحتی آن را منزوی یا حذف کرد و هر طرف دارای ابزار فشار بر طرف مقابل است، خصوصا از آنجا که منافع در هم تنیده و مشترک است و بزرگترین بازنده از نظر ما کشورهای عربی هستند که هنوز قادر به درک صحیح عرصه بین الملل نیستند. این در حالی است که تغییرات موجود در عرصه بین الملل و رقابت چین و غرب باید مورد استفاده عملی قرار گیرد، تا فشار برای ایجاد یک سیستم اقتصادی، مالی و تجاری که منافع همه را تأمین میکند، ایجاد شود.
نویسنده با اشاره به چرخه اختلاف و رقابت میان چین و آمریکا نوشت: وقتی درباره چین صحبت میکنم، منظورم قدرتهای آسیایی در حال ظهور است. چند مسئله در این زمینه قابل ملاحظه است: نخست، درگیری و تنشی که در صحنه بین الملل میان چین و روسیه از یک سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر رخ میدهد، اشتباه است که به عنوان یک جنگ سرد جدید شبیه به جنگی که پس از پایان جنگ جهانی دوم در جهان رخ داد توصیف شود. برای غرب به رهبری آمریکا و اردوگاه شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، این درگیری بخشی از تاریخ است. آمریکای دیروز، که از جنگ جهانی دوم ظهور کرد، از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی قدرتمند است. اما امروز قدرت آمریکا و نقش جهانی آن، به علت ظهور بازیگران جدید در دولت این کشور رو به کاهش است. از سوی دیگر چین اتحاد جماهیر شوروی نیست و بین آنها تفاوت وجود دارد، زیرا چین یک قدرت نظامی، جمعیتی و اقتصادی است که سعی دارد از سازوکارهای غرب در مدیریت اقتصادی و نوآوری استفاده کند.
چین و سایر کشورهای در حال ظهور در تلاشند از زیر سلطه و هژمونی آمریکا خارج شوند
دوم آنکه آنچه در صحنه بین الملل از نظر رقابت اتفاق میافتد جنبه مثبت دارد. ما باید تصدیق کنیم که چین و سایر کشورهای در حال ظهور در تلاشند یک رویکرد اقتصادی و سیاسی را پیش بگیرند که در خدمت آینده کشورها و مردم آنها باشد. آنها در تلاشند تا آنجا که ممکن است از زیر سلطه و هژمونی آمریکا خارج شوند و این یک مسئله مثبت است، اما ما نباید این رویکرد را یک پیروزی در جهان عرب بدانیم، زیرا این کشورها امید مردم ما را برآورده نخواهند ساخت. با بازگشت به درگیری بین چین و آمریکا، میبینیم که چین کاملاً مستقل نیست و از آزادی تحرک کافی برخوردار نیست. علت این مساله آن است که انتخابهایی که از سال ۱۹۷۸ بر اساس آنها اصلاحات اقتصادی انجام شد، چین را ملزم به احترام به مجموعهای از کشورهای نظام بین الملل و حفظ ثبات سیستم اقتصادی و مالی و تجارت جهانی کرد، زیرا وابستگی ۸۰ ٪ محصول ملی چین به صادرات، هشداری برای چین است، که باید بقیه بخشهای اقتصاد خود را توسعه دهد.
از طرف دیگر، آمریکا دهها سال است که به دلیل افزایش ارزش یوان با چین درگیر است. نرخ پایین ارز باعث میشد تولید کنندگان چینی برای مدت طولانی بتوانند به راحتی با کالاهای چینی، بازار آمریکا را تحت فشار و تاثیر قرار دهند و نتیجه آن انتقال بزرگ بخش تولید آمریکا در خارج از کشور شد و البته بسیاری نیز بیکار شدند. نویسنده با اشاره به سیاستهای ارزی چین با هدف توسعه صادرات نوشت: تاکنون، اقتصاد آمریکا در جهان اول است و چین در رتبه دوم قرار دارد، اما چین بیشتر از آمریکا کالا صادر میکند، زیرا با صادرات سالانه ۲ هزار و ۳۴۲ میلیارد دلار در رتبه اول جهان است و این در حالی است که آمریکا سالانه حدود ۱ هزار و ۶۸۸ میلیارد دلار صادرات دارد و در سطح جهانی در رتبه دوم قرار دارد و در نتیجه ذخایر خارجی چین افزایش یافته و به بیش از ۴.۳ تریلیون دلار رسیده است. بنابراین، هرچه ارزش یوان در سطح متعارف باشد، صادرات چین به جهان بیشتر و در نتیجه باعث افزایش درآمد دلار و افزایش ذخایر خارجی میشود؛ به همین جهت آمریکا و غرب از چین میخواهند ارزش یوان را افزایش دهد؛ بنابراین، چین تهدیدی برای اقتصاد آمریکا است.
تاکنون واشنگتن راهی موفق برای مقابله با چین و جلوگیری از پیشرفت آن پیدا نکرده است. چین با کنترل نرخ ارز در طول بحران مالی جهانی تا حدودی موفق به حمایت از صادرات خود شده است. اما با شیوع اپیدمی جدید کرونا، این شرایط کاملاً تغییر کرده و چین در موضع دفاعی در برابر اتهام خطرناک انتشار ویروس و جدی بودن حمله آمریکا به چین، ناشی از تبلیغات آمریکایی برای شیطنت چین قرار گرفته و این مساله بر اعتبار چین و محصولات آن تاثیر گذاشته است ومی تواند به صادرات چین آسیب رساند و در نتیجه بر اقتصاد چین تأثیر میگذارد و رشد آن را کند میکند. از نظر ما پدیدهای مانند "ویروس کرونا" - متأسفانه - یک فرصت طلایی برای آمریکا برای گسترش سلطه و دستکاری خود در سیستم مالی جهانی است، زیرا این کشور در تلاش است تا از ویروس کرونا بهره برداری کند و تصویر چین را با فشار آوردن به مقامات این کشور و تحریک آنان برای پذیرش و تسلیم در برابر حاکمیت دلار و تسلیم چتر آمریکایی تغییر دهد. تابستان آینده شگفتیهای زیادی برای چین و جهان به همراه خواهد داشت، اما مسلم است که مقامات چین به هیچ وجه در زمره حاکمان شکست خورده عرب نیستند. چین قادر است آمریکا را غافلگیر و برنامههای آن را خنثی کند، اما این احتمال وجود دارد که منافع میان آنها در یک راستا قرار گیرد و جهان عرب خسارات کرونا را پرداخت کند.