راهکاهای موثر برای نمازخوان کردن کودکان
شروع نماز در سنین کودکی سبب میشود که کودک این صفت حسنه را بهصورت عادتی معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملکه کند و جزو برنامههای همیشگی زندگی خود، قرار دهد.
با شروع نماز در دوران کودکی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف کودک که هنوز سنگینی و تیرگی گناهان ظرفیتهای فکری و مغزی او را آلوده نکرده است، جای میگیرد که امکان شک و تردید در این زمینه برای او در آینده بسیار کاهش مییابد.
جدای از فراگیری اعمال ظاهری نماز، کودک باید بداند که در ورای این اعمال چه اعتقاد و احساسی نهفته است و چه چیزی موجب میشود که مسلمانان هر روز ۵ بار به سوی کعبه حرکاتی را انجام دهند که ممکن است در نظر او بیمعنی جلوه کند. این مقصود را باید با آموزشهای ساده و توضیح مفهوم تشکر و سپاسگزاری و کاربرد آن برای کودکان مشخص کرد.
عبادت در کودکی حسناتی به همراه دارد. خوب است بدانیم که واجبات بزرگسالان و اعمال مستحبی آنان برای کودکان مستحب است و گناهان آنها برای کودکان مکروه است و مباحات برای هر دو مباح به حساب میآید.
اگر والدین که الگوهای عملی برای کودکان و نوجوانان هستند، برای نماز اهمیت ویژهای قائل شوند و در این اندیشه پایدار و ثابتقدم بمانند، فرزندان ایشان نیز به سوی نماز گرایش پیدا میکنند و به آن رو میآورند.
وقتی کودک از همان آغاز کودکی خویش، بارها و بارها مشاهده کند که پدر و مادر مهربان و دلسوز و محبوب او در خانه، سفر، گردش، میهمانی، کار و در هر وضعیتی به ندای اذان و اقامۀ نماز بیش از هر چیز دیگر اهمیت میدهند و بزرگترین رسالت خود را به هنگام اذان، تحت هر شرایطی نمازخواندن و سخنگفتن با خدا میدانند، بدون تردید، نگرش و روش برداشت آنها از نماز نیز چنین خواهد بود.
برای نمازخوانکردن کودکان میتوان از روشهای زیر استفاده کرد:
۱. انگیزش
این روش در مراحل ابتدایی نمازگزاری فرزندان بسیار کارساز است. تشویق، تأیید، پاداش و هدیهدادن، از ابزارهای این روش است که والدین میتوانند در تربیت دینی و جذب فرزندانشان به نماز از آن بهره بگیرند. در مراحل اولیۀ نمازگزاری، وقتی کودک روی زمین دراز میکشد و صورت خود را به سجاده و مُهر میمالد، به جای آنکه پای او را گرفته، حالت او را به صورت سجدۀ بزرگسالان درآوریم، بهتر است همان رفتار کودکانۀ او را تشویق و تأیید کنیم. تشویق، سبب میشود که این رفتار مطلوب بارها و بارها تکرار شود.
۲. عبادت جمعی و تأثیر آن در نمازخوانی فرزندان
برای آنکه پدر و مادر از پس نقش الگویی و آموزشی خود بهخوبی برآیند، بهتر است به همراه فرزندان و دیگر اعضای خانواده، فریضۀ نماز را بهصورت دستهجمعی به جا آورند. بدینترتیب، هم امکان سهلانگاری در نماز به کمترین اندازه میرسد و هم فریضۀ دینی به شکل گروهی و منظم انجام میگیرد. همچنین این کار سبب افزایش ارتباط عاطفی و روحیۀ همدلی و همبستگی میان اعضای خانواده میشود.
۳. پرهیز از رفتارهای ناخوشایند
والدین برای واداشتن کودکان به نماز نباید رفتارهای ناخوشایند از خود نشان دهند تا کودک از انجام فرایض دینی زده نشود. مانند:
ـ اعمال قدرت و مجبورکردن کودک به نماز.
ـ گرفتن وقت تفریح کودک مانند: وقت بازی و تماشای فیلم، بهانگیزۀ نمازخواندن آنها.
ـ مقایسۀ فرزندان خود با سایر کودکان نمازخوان.
ـ دعوت کودک به نماز در زمانی که به تازگی تنبیه شده است.
ـ خستهکردن کودک یا نوجوان با برنامههای اضافی و تعقیبات نماز.
۴. گفتگو با فرزندان
اگرچه در تربیت الگویی، والدین باید بیشتر بکوشند بهطورغیرمستقیم با رفتار خویش، فرزندان خود را به نماز و یادگیری آن علاقهمند کنند، گاهی آنها بهسادگی و آسانی حاضر به اصلاح رفتار خویش دربارۀ نماز نیستند. ازاینرو، والدین باید با دلیل و استدلال قوی بتوانند از راه گفتگو و بحثکردن به شکلی محرمانه، رفتار او را اصلاح کنند.
۵. تبشیر و انذار
یکی از روشهای تربیتی پیامبران الهی برای هدایت مردم به سوی ارزشهای الهی، بشارتدادن بوده است؛ یعنی به مردم بشارت میدادهاند که بعد از انجام این تکالیف چه عطایایی نصیب شما میشود. با استفاده از این روش و بشارتدادن فرزندان به عواقب نیکوی اقامۀ نماز، میتوان گامی مهم برای نمازخوانکردن کودکان برداشت.
انذار را به خبردادنی که همراه با ترساندن باشد، معنا کردهاند. مقتضای عدل الهی این است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی دربارۀ آن ایجاد شود؛ زیرا کسی حقیقتاً بایدمجازات شود که از روی آگاهی و عمد به کار خلاف دست زند.
بر حسب طبیعت انسانی و اقتضای سن، والدین میتوانند فرزند را از عاقبت ترک نماز و سبکشمردن آن انذار کنند و به سوی نماز سوق دهند. به نظر میرسد روش تبشیر و انذار برای کودکانی که معنای آن را درک میکنند، مناسب است و برای کودکان در سنین پایین کارایی ندارد
۶. هماهنگی خانه و مدرسه و جامعه در آموزش مسائل دینی
یکی از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت علمی و معنوی و جسمی کودک، ایجاد هماهنگی و همکاری مثبت و سازنده بین خانه و مدرسه و جامعه است. برای رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همکاری همۀ ارگانها و نهادها، بهویژه نهادهای فرهنگی و تربیتی ضرورت دارد. خانه و مدرسه و جامعه در انجامدادن وظایف تربیتی و پرورش مسائل دینی، مکمل یکدیگرند.
لازم است، تلاش دستاندرکاران تعلیم و تربیت بر این باشد که پیوندی واقعی (نه ظاهری و صوری) بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد کنند. با اینگونه پیوند، هم خانه به فضایی اسلامی و آکنده از ارزشهای معنوی تبدیل میشود و هم مدرسه، نقش سازنده و هدایتگری درزمینۀ ارزشهای دینی مییابد. ازاینرو، با هماهنگی و یکسانی فضای حاکم و ارزشهای معنوی و دینی در خانه و مدرسه، بسیاری از تعارضات و مشکلاتی که ممکن است برای کودکان درنتیجۀ ناهماهنگی بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد شود، برطرف میشود.