پخش زنده
امروز: -
صدام کمر بسته بود به شکستن مقاومت مردم دزفول و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت بر سر مناطق مسکونی این شهر ریخت، اما مردم دست از مقاومت برنداشتند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از دفاع پرس، صدام که به کشور حمله کرد، در سر فتح سه روزه خوزستان و رسیدن یک هفتهای به تهران را میپروراند. گویی شهرها و روستاهای ایران خالی از سکنه در استقبال از این جلاد، برای حضورش در ایران فرش قرمز پهن کردهاند. در همان ساعات اولیه تهاجم نیروهای بعثی، مقاومت مردمی در شهرهای مرزی شکل گرفت. مردم خرمشهر با دست خالی و با وجود کمبود مهمات با تمام توان ایستادگی کردند که مقاومتی ۴۵ روزه در مقابل ارتش مسلح بعثی در صفحه تاریخ رقم خورد و حماسه مقاومت و سلحشوری زنان و مردانش را به رخ جهانیان کشید.
یکی از شهرهای مهمی که صدام در صدد بود تا در همان روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی به تصرف خود درآورد، «دزفول» بود. فتح دزفول در حقیقت تصرف استان خوزستان محسوب میشد و از موقعیت و اهمیت ویژهای برخوردار بود. صدام از این شهر به عنوان کلید فتح خوزستان یاد کرده بود. چرا که با تصرف این شهر ارتباط تهران با خوزستان قطع میشد، اما نیروهای رزمنده، ارتش عراق را که از محور کرخه وارد کشور شده بودند زمینگیر کردند و نیروهای بعثی هیچگاه موفق به تصرف شهر دزفول نشدند.
با دفاع جانانه رزمندگان در مرزها و جلوگیری از پیشروی دشمن، صدام استراتژی دیگری را در قبال شهر دزفول اتخاذ کرد. بمباران و موشک باران پی در پی شهر دزفول در طول هشت سال دفاع مقدس ادامه داشت. فرماندهان ارتش صدام بارها اعلام کرده بودند باید کاری کنیم تا مردم دزفول شهر را تخلیه کنند تا ما به اهدافمان برسیم، اما مردم مقاوم شهر را خالی نکردند و در تمام روزهای موشک باران زندگی در خانه و مغازههای شهر جریان داشت.
اولین موشک در ۱۹ مهر ۱۳۵۹ ساعت ۲۲ و ۱۰ دقیقه به دزفول اصابت کرد. در آن شب اکثر مردم دزفول نمیدانستند که موشک یعنی چه؛ آنها بمباران هوایی و توپهای دوربُرد دشمن را تجربه کرده بودند، اما نمیدانستند انفجار موشک چگونه است.
در دوران دفاع مقدس شهر دزفول توسط ۱۷۶ فروند انواع موشکهای سه متری، ۹ متری و ۱۲ متری اسکاد، دو هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما مورد اصابت قرار گرفت. بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد، تا آنجا که آن را با نام شهر موشکها یاد کردهاند.
صدام در رادیو به صراحت میگفت اولین جایی که میزنیم دزفول است و با عنوان «الف دزفول» از آن یاد میکرد. امروزه تندیس «الف دزفول» در جادهی ساحلی و در انتهای خیابان آیت الله قاضی و میدانی به همین نام در نزدیکی بقعه رودبند و پارک دووه به احترام سالها ایستادگی و ایثار مردم دزفول نصب شده است.
«منصوره صاحبی» یکی از زنان مقاوم خرمشهر تعریف میکرد: «دردناکترین لحظات دزفول لحظههای بمباران شهر بود. گاهی با اصرار مادرم به سر صحنه بمباران میرفتیم و میدیدم که چطور جنازهها را از زیر آوار بیرون میکشند. صدام از اول بهمن تا فروردین هر سال شهر را به شدت بمباران میکرد. مدارس هم به تبع بسته میشدند. نهایتا در سالهای بعد همه بچهها را به منطقهای از شهر بردند که کمتر بمباران شده بود و سه شیفت کلاس گذاشتند.
شهر یکپارچه سنگری در برابر هجوم صدام شد. زنان و مردان در پشتیبانی از جبههها مشغول کار بودند، همان خانوادهها پسران و فرزندانشان را به جبههها فرستاده بودند و بسیار اتفاق میافتاد که حین کار خبر شهادت عزیزانشان به گوش میرسید. خانواده علیرغم اینکه درگیر بودند از ایمان و عقیده و روشی که برای پشتیبانی در پیش گرفته بودند، کوتاه نمیآمدند. اما مهمترین نکته در مقاومت مردم دزفول ترک نکردن شهر بود که همین موضوع روحیهای به رزمندههای حاضر در جبههها میداد.»
امروز دزفول همان شجره طیبه مقاومت شده است که شاخههای آن تا غزه گسترده شده است.