خدایا در این ماه نیکی را پسندیده من گردان، و نادرستیها و نافرمانیها را مورد کراهت من قرار ده و خشم و آتش برافروخته را بر من حرام گردان، به یاری اتای فریادرس دادخواهان.
در این دعا نیز همچون بیشتر دعاهای قبلى سه چیز ازخدا طلب مىکنیم. اول این که «حبب اِلَىَّ فیه الاحسان» یعنى: خداوندا! احسان را براى من دوست داشتنى بدار؛ مىخواهم چنان باشد که احسان را دوست بدارم.
احسان، به معناى نیکى کردن است، این معنا اعم است. انسان کار خوب که مىکند اعم از این است که این کارنیکش، به حال دیگرى هم مفید باشد یا نه. یعنى ایننیکى، به دیگرى هم تجاوز بکند یا این که نه فقط براىخودش نیکى کرده است. گرچه نیکى کردن به دیگران، نیکى کردن به خود هم هست.
مقصود این است که اینجا دیگر صرفاً و مستقیماً به دیگرى نیکى نکرده است. چون گاهى از روى قصد و نیت به دیگران نیکى مىکند. مثلاً شما انفاق مىکنید، از ضعفا دستگیرى مىکنید، محرومان را زیر بال رحمت خود قرار مىدهید، نادان راعالم مىکنید؛ اینها احساس به دیگرى است. البتهاحسان به دیگرى که مىکنى، نیکى به خودت همکردهاى. یعنى خوبى، هم عاید خودت مىشود و هم عایددیگران. ولى یک وقت این است که احسان یک کارخوب کردنى است، که اثرش مستقیماً به دیگرى بازنمىگردد، مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، عبادت کردن، حج رفتن، زیارت رفتن و جز اینها.
آن چه برشمردیم، کارهایى است که انسان براى خودش مىکند. این جابهتر است که احسان را به همان معناى اعم بگیریم، یعنى به طور کلى نیکى کردن، اعم از این که این نیکىکردن به دیگرى هم باز گردد یا خیر.