به گزارش وب گردی
خبرگزاری صداوسیما؛ گفتگوی درونی شما میتواند به طور مستقیم بر سلامتی شما، از نظر جسمی و روانی تأثیر بگذارد. این گفتگوی درونی، عزت نفس شما را مختل میکند و پتانسیل، منابع و فرصتهای شما را تعطیل میکند. بنابراین، باید روی آن تمرکز کنید تا بتوانید آن را تغییر دهید.
ما حاصل گفتگوی درونی خودمان هستیم. یعنی نحوهای که در آن با خودمان حرف میزنیم، همان مکالمۀ لاینقطع درونی، شخصیت ما را شکل میدهد. بنابراین، وقتی با تحقیر، تواناییهای خودتان را زیر سوال میبرید، به بدترین دشمن خود تبدیل میشوید.
آیا در مکالمات درونیتان نسبت به دیگران احساس حقارت میکنید؟ آیا خود را سرزنش میکنید؟ آیا خود را با دیگران مقایسه میکنید؟ به خاطر داشته باشید که سلامتی عبارت است از صحبت کردن با خود با عشق و احترام.
کارکرد مکالمه ذهنیگفتگوی درونی، مغز ما را تغییر میدهد. مکالمه روزانهای که با خود دارید میتواند تعدادی از مناطق مغزی را تقویت کند تا به شما در کنترل بهتر استرس، تنظیم خلق و خوی یا حتی قاطعیت بیشتر کمک کند. هرچند اگر محتوای این گفتگوی درونی منفی باشد اگر شما را ساقط نکند، مطمئناً میتواند شما را با افسردگی و اضطراب به حالتهایی بسیار ناتوان کننده و زیان بار سوق دهد.
یک واقعیت وجود دارد که بسیاری از ما در برههای از زمان آن را تجربه کرده ایم. به عنوان مثال چنانکه معمول است فرض کنیم شما برای دیگران آن دوست خستگی ناپذیری باشید که همیشه دیگران وقتی به او احتیاج دارند آنجا هستید. شما به عنوان شخصی متمایز و برجسته میشوید که همیشه دیگران را تشویق میکند. با آنان امید و انگیزه میدهد. کسی که همیشه میداند هر لحظه چه بگوید. به این ترتیب، شما حامی غیرقابل بحثی برای دیگران هستید، که شجاعت، اشتیاق و روشنبینی را با برقراری ارتباطی دقیق، به آنها القا میکنید.
با این حال، شما گاهی اوقات به بدترین دشمن خود تبدیل میشوید و این به این دلیل است که گفتگوی شما با خودتان با چنین عباراتی در درونتان طنین انداز میشود: چطور تونستی چنین حرف احمقانهای بزنی؟ تو یه دست و پا چلفتی هستی"، "دیگه حتی فکرش رو هم نکن بخوای دوباره سعی کنی"، "من یه آدم بی فایدهام و همه این رو میدونن"، "ببین امروز دوباره چه گندی زدی؟ "، "دیگه سعی نکن همچی کاری رو تکرار کنی"، "تو همیشه خراب کاری میکنی"، "دوباره اشتباه کردم"، ....
ما همان چیزی هستیم که به خود میگوییم، به قول معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست. گاهی، یک عمر را با گفتگوی درونی توهین آمیز با خودمان سپری میکنیم. یک ضرب المثل چینی میگوید:
"افکار خود را تماشا کنید، زیرا آنها کلمات شما خواهند شد. به سخنان خود توجه کنید، زیرا آنها به اعمال شما تبدیل میشوند. مراقب کارهای خود باشید، زیرا آنها عادتهای شما را میسازند. عادتهای خود را رعایت کنید، زیرا آنها به سرنوشت شما تبدیل میشوند".
گفتگوی درونی موضوع مطالعات علمیتأثیر گفتگوی درونی بر رفتار و شخصیت، همیشه مورد توجه روان شناسان بوده است و در دهههای اخیر کتابها و نشریات فراوانی در زمینه خودیاری و رشد و توسعه توانمندیهای شخصی، مردم را به مراقبت از این بعد تشویق کردهاند. با این حال، موضوع "گفتار درونی" از ابتدای قرن بیستم مورد بررسی قرار گرفته است.
در حقیقت، این لو ویگوتسکی، روانشناس مارکسیست روسی بود که برای اولین بار از خود پرسید که "آیا مغز افراد هنگام گفتگوی درونی با همان مکانیسمی کار میکند که در زمان حرف زدن با صدای بلند؟ " پاسخ مثبت است.
چندین مطالعه نشان میدهد هنگامی که با خود صحبت میکنید مناطقی از مغز مانند شکنج پیشانی تحتانی چپ (ناحیه بروکا) فعال میشوند که در زمانی بلند حرف زدن هم فعال هستند.
گفتار درونی یک پدیده پیچیده و چند وجهی است. از این رو باید بیشتر راجع به آن بدانید که چگونه بر سلامت مغز و روان شما تأثیر میگذارد. به عنوان مثال، چارلز فرنیهوگ، روانشناس دانشگاه دورهام توضیح داد که "پچ پچ درونی" در هر دقیقه حدود ۴۰۰۰ کلمه تولید میکند. بر اساس کتاب وی " آوای درون: تاریخ و علم چگونگی گفتگو با خود"، گفتگوی درونی ده برابر سریعتر از گفتار کلامی کار میکند؛ بنابراین باید بدانید که، هر اتفاقی که در ذهن شما میافتد، هر ایده، فکر، خودآموزی، هر چه که هست، چه مثبت و چه منفی، تأثیر بسیار زیادی روی شما دارد.
چه طور شروع کنیم؟شما باید بتوانید گفتمان مضر را تغییر دهید.
یک راه ساده برای رسیدن به این هدف این است که در نقش سوم شخص قرار بگیرید و خودتان را مخاطب قرار دهید. این راهی برای به عهده گرفتن نقش آن دوستی است که بهترینها را برای شما آرزو میکند، اما در عین حال همیشه مراقب اصلاح گفتگوی درونی شما است.
مطالعات نشان میدهد، استفاده از شخص سوم در گفتگو با خود میتواند به شما کمک کند تا عقب بروید و درباره پاسخ و احساسات خود عینیتر بیندیشید، خواه در مورد یک واقعه گذشته باشید یا به آینده نگاه کنید. همچنین میتواند به شما در کاهش استرس و اضطراب کمک کند.
گوش کنید و یاد بگیریدچند روز را صرف گوش دادن به گفتگوهای درونی خود کنید. آیا از خودتان حمایت میکنید؟ آیا منتقد خودتان هستید یا دید منفی نسبت به خودتان دارید؟ آیا به راحتی میتوانید این افکار و سخنان را به یکی از عزیزان خود بیان کنید؟ آیا در گفتگوهای درونی شما، موضوعات یا مضامین مشترک تکرار میشوند؟ افکار منفی مهم یا مکرر را بنویسید.
خوب فکر کنیددر مورد افکاری که لیست کرده اید این سوالات را از خود بپرسید:
آیا من بیش از حد واکنش نشان میدهم؟ آیا واقعاً مساله به این بزرگی است؟ آیا در طولانی مدت مهم است؟
آیا من بیش از حد مسائل رو تعمیم میدهم؟ آیا من بیشتر بر اساس واقعیتها نتیجه گیری میکنم یا بر اساس نظر و تجربهام؟
آیا میتوانم ذهنو را بخوانم؟ آیا فرض میکنم دیگران اعتقادات یا احساسات خاصی دارند؟ آیا میتوان حدس بزنم دیگران چه واکنشی نشان خواهند داد؟
آیا من به خودم برچسبهای بد میزنم؟ آیا خودم را با استفاده از کلماتی مانند "احمق"، "ناامید" یا "چاق" توصیف میکنیم؟
حالا که فهمیدید افکار درونیتان چگونه ممکن است شما را منحرف یا نامتوازن کند، وقت آن رسیده است که دنده را عوض کنید و رویکرد جدیدی را برای گفتگوی خود بیاموزید. به افکار موجود در لیست خود نگاهی بیندازید و آنها را با نگاهی مثبتتر بیان کنید.
خلاصه آنکه، این تغییر، فرایندی زمان بر است. تغییر آن گفتمان محدود کننده درونی ممکن است در ابتدا دشوار باشد، اما اگر به آن متعهد شوید تغییرات را به تدریج خواهید دید.