پخش زنده
امروز: -
این قسمت از برنامه بدون تعارف پای صحبتهای دکتر سوسن عزیز محمدی رییس بیمارستان هاجر ارتش نشسته که همسر جراحش بر اثر ابتلا به کرونا شهید مدافع سلامت شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا وسیما؛ بیمارستان هاجر ارتش از روزهای ابتدایی شیوع کرونا در کشور یکی از بیمارستانهای فعال در رسیدگی و درمان بیماران کرونایی بود و کادر درمان این بیمارستان مانند سایر همکارانشان در این روزها از جان مایه گذاشتند.
قصه رییس این بیمارستان خانم دکتر سوسن عزیز محمدی، اما قصه تلخ و تکان دهندهای است وقتی همسر ایشان دکتر ابوالفضل محمد علیزاده جراح مغر و اعصاب هم به کرونا مبتلا شد و جلوی چشمان همسرش جان باخت و شهید مدافع سلامت شد.
متن گفتگوی دکتر عزیز محمدی در بدون تعارف به شرح زیر است.
مجری: خواستیم در این برنامه از زاویه دیگر به قهرمانان ارتش جمهوری اسلامی ایران نگاه کنیم و برای همین خواستیم خدمت سرکار عالی باشیم و با شما گفتگو داشته باشیم.
خانم دکتر چند سال است که پزشک هستید.
مهمان: سال ۷۶ فارغ التحصیل شدم و از سال ۷۶ با برد تخصصی جراحی زنان مشغول فعالیت هستم
مجری: از سال ۷۶
مهمان: بله متخصص هستم
مجری: اهل کجا هستید
مهمان: اهل شیراز
مجری: چی شد ارتش بیمارستان هاجر و به عنوان رئیس بیمارستان شما فعال شدید.
مهمان: خوب بعد از آشنایی با آقای دکتر و ازدواج با آقای دکتر برای اینکه هر دو در تهران در واقع خدمت کنیم دوست داشتم کارهای آموزشی هم انجام بدهم که جذب نیروهای مسلح و ارتش جمهوری اسلامی نیروی زمینی شدم اولین خانمی هستم که در نیرویهای مسلح به عنوان مسئول و رئیس بیمارستان منسوب شدم.
مجری: چند سال پیش ازدواج کردید خانم دکتر
مهمان: ۱۹ سال قبل
مجری: همسرتان را هم پزشک انتخاب کردید.
مهمان: بله
مجری: تخصص
مهمان: جراحی مغز و اعصاب دکتر ابوالفضل محمد علیزاده
مجری: کرونای تلخ برای شما تلخیش صد چندان شد شما آقای دکتر همسرتان را به خاطر کرونا از دست دادید
مهمان: بله
مجری: بالای سرشان بودید خودتون مثل یک پرستار چند ماه پیش بود.
مهمان: سوم مهر ماه ۹۹ بستری شدند آقای دکتر
مجری: میگید چی شد
مهمان: از روز سوم که ایشان بستری شدند البته من اونوقت نمیدونستم، ولی خوب قطعاً به خاطر اینکه در ارتباط با آقای دکتر بودم من هم آلوده شدم بودم. بعد از آقای دکتر بنده هم کرونا گرفتم و از سوم تا یازدهم مهرماه که آقای دکتر در واقع بیمار بودند در همین بیمارستان و بستری در آی سی یو بودند بنده مراقب شان هم بودم و خوب این بدشانسی من بود که آقای دکتر را از دست دادم و ایشان یازدهم به شهادت رسیدند ساعت ۶ صبح
مجری: چقدر تلخ چی گذشت بینتون.
مهمان: من شب آخری که آقای دکتر بستری بودند ایشون با چشمشان حالشون خوب نبود اشاره کردن یک کاغذ بیار براتون چیزی یاداشت کنم و یه چند خطی برام نوشتند چند خط که خوب به سختی میشه خوند خیلی واضح نیست، ولی نوشتند که من همیشه از روز اول زندگی بهت گفتم اول خودت برو
مجری: شنیدم که ایشون هم در دوران کرونا به هر حال جراحی میکردند بدلیل تخصصی که داشتند
مهمان: بله همه وظایف شان را بعنوان یک جراح مغز و اعصاب تا ثانیه آخری که کار میکردند انجام دادند.
مجری: به هم نمیگفتید آقا یکیمون مراقب باشه یکیمون نره تو کرونا
مهمان: نه اصلاً چنین صحبتی نبود شبانه روز ما درگیر بودیم من در طول ۲۴ ساعت شاید ۱۱ شب زودترین زمانی بود که منزل میرفتم. ۱۱-۱۲ شب و ایشون همیشه زحمت آماده کردن شام را تمام این مدت ایشان کشیدند تمام این مدت.
مجری: خودشان کارهای خونه را انجام میداد.
مهمان: گفتند هر کی زودتر برسه کار انجام بده و خیلی ساپورت کردند من را واقعاً
مجری: دیدم که با گریه از مردم خواستید که رعایت کنید ما داریم عزیزانمان را از دست میدهیم اتفاقی که الان هم دوباره افتاده برامون
مهمان: بله متاسفانه من اصلاً فکر نمیکردم این روز را دوباره ببینیم واقعاً
مجری: اگر تو عید این سفرها اینقدر زیاد نمیشد این رفتارها خوب الان این شرایط را نداشتیم.
مهمان: صد درصد نداشتیم ما، چون در دی ماه یک آی سی یو داشتیم و درآن آی سی یو سه تا بیمار کرونایی داشتیم فقط سه تا بیمار کرونایی اصلاً فکر نمیکردم دوباره مغلوب کرونا بشیم ما متاسفانه الان شدیم دیگه
مجری: واکسن ایرانیها را بعضیها نگران هستند که بزنیم نزنیم چطوریه نظر شما به عنوان یک پزشک
مهمان: والله من به هوش ایرانی اعتماد دارم و هیچ وقت فکر نمیکنم ایرانیها تو این زمینه کم دارند من فکر میکنم ما خودمون را خیلی کم جدی میگیریم من باورم این است که او طرفیها به هوش ما خیلی وقته تکیه کردند و همه جاهای حساس شان را با گذر زمان به دانشمندان کشور ما سپردند چرا ما خودمون را باور نداریم.
مجری: خانم دکتر بعد از شهادت آقای دکتر باز هم برگشتید به محل کار باز هم مقابله با کرونا میخوام بدونم یه ذره کم انگیزه شدید در این مسیر به هر حال عزیزترین کس تون از دست رفته.
مهمان: من در این لحظه بگم من به خاطر اینکه یک عزیزم را که تو این راه اون هم جونش را به خاطر سوگند پزشکی که خورده بود از دست داده غمگینم و میخواهم عزاداری کنم و نمیخواهم سرکار بیام و یا این مسئولیت را ادامه بدهم خوب این یک تلنگر بود خوب نمیتونستم واقعاً این کار را انجام بدم جواب اینها این بود که زودتر باید سرکار برگردم.
مجری: چند روز بعد برگشتید
مهمان: من روز پنجم شهادت همسرم سرکارم بودم. شما ایثار و فداکاری که در ایرانیها میبینید همون طور که در جبهه جنگ دیدید جنگ هشت ساله نظیر اون را در کرونا شما میتونستید در کشور ما ببینید در حالی که این اصلا در جایهای دیگر قابل رویت نبود همسر بنده یک نفر من نمیگم کار خواصی کردم و از اینکه اصلاً سوژه برنامه شما شدم ابتدا گفتم اصلاً شاکی هستم من خودم را اصلاً در حدی نمیدونم که شما بیایید به عنوان یک فردی که بیایید بعنوان اینکه کار خواصی کرده من وظیفه خود را انجام داده ام، ولی من به عنوان کسی که این درد را حس کردم و جلوی چشم خودم همسرم نمیتونست نفس بکشد الان واقعاً شبها نمیتوانم بخوابم همه اون لحظه را که تصور میکنم واقعاً خواب ندارم شبها شما چطوری میتوانید تصور کنید که اینقدر بیخیال باشید دورهمی بشینید فکر کنید یکسری مردم را آلوده میکنید و اینها میان بیمارستان و ممکن است از بیمارستان سالم نروند
مجری: شما الان به هر حال پزشک هستید در مجموعه ارتش جمهوری اسلامی ایران دارید با کرونا میجنگید اگر روز تهدیدی باشد اسلحه هم دست میگیرید بجنگید این روحیه را هم دارید.
مهمان: بله این تفنگ سختتر ازکرونا نیست باور کنید یک ذره تصور کنید در تفنگ شما دشمن تان را حداقل میشناسید میدانید او طرف شما در کرونا اصلاً نمیدونید که اطرافتان همش آلودگی است.
مجری خسته شدید بگید خوب من یه مدت نباشم یه مدت به خودم برسم.
مهمان: من را خداوند این محبت را کرده به من به من این توانایی را داده که بتوانم پزشک بشوم این توانایی را داده به دستهای من که بتواند جراحی کند هر آن که اراده کند خداوند و هر لحظه که تقدیر باشد من دستانم مشکلی پیدا میکند که میشوم یک فرد ناتوان خوب این لازمه اش این است که من هم بگم من این را متوجه هستم دیگه این متعلق به من نیست که بخواهم اقتصادی به این نگاه کنم.
مجری: خانم دکتر الان من که کرونا گرفتم دیگه کرونا نمیگیرم یا میگیرم
مهمان: شما که کرونا گرفتید اصلاً نباید اعتماد کنی به اینکه من کرونا گرفتید دیگه کرونا نمیگیرید بنابراین همچنان باید مراعات کنید. یک نکته را اگر اجازه بدید که من بگم. ارتش حدود ۱۵ تا شهید مدافع سلامت را تقدیم کشور عزیزمان کرده.
مجری: روحشان شاد باشد ان شاءالله. ما آخر برنامه بدون تعارف میگیم به مهمان بزرگوار بدون تعارفترین جمله تان را بفرمایید.
مهمان: من دوست دارم اگر قراره یک جملهای را در واقع بگم خطاب به همسرم بگم که همیشه بیادش هستم.
مجری: روح آقای دکتر شاد باشد و همچنان به کمک مردم باشید شما و همکارانتان و خدا سلامتی به شما بدهد.
مهمان: بزرگوارید شما ممنونم از شما
نسبت به همه ی برنامه های بصیرت دهنده و انقلابی تان سپاسگزاریم.
روح همسرتون شاد وارزوی سلامتی برای شما عزیزوبزرگوارراازخداوند خواهانم
نمیدونیم علتش چی هست؟!