به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز خوزستان ، هرچند به سختی، اما تلاش میکنم خودم را سرپا نگه دارم، چند وقتی است کم کم دارم امیدم را از دست میدهم، نمیدانم مرتکب چه اشتباهی شده ام، نه کسی سراغی از من میگیرد ونه احوالم را میپرسند، مردم آنقدر به من کم توجهی میکنند که عدهای از دامداران محلی به این نتیجه رسیدند، سایه این هیکل بیقواره من فقط وفقط برای آغل گوسفندان خوب است وبس .
اما سید کمال، همان کودک بازیگوش دیروز، که حالا، هم برای خودش مردی شده، وهم، کسی، به دادم رسید ودستور داد، پیچ وپرچهایم را دستی بکشند و رنگی به سر ورویم بزنندو حصاری اطرافم بکشند، تا توانی داشته باشم، برای چند سال زندگی بیشتر، در کنار مردمی که من را باعث وبانی تمام بدبختی هایشان میدانند، راست هم میگویند، شاید بخاطر همین است با گذشت ۱۰۰ سال با اینکه به زبان فارسی و تاحدودی زبان محلی خودشان هم صحبت میکنم، همچنان به چشم یک غریبه به من مینگرند ومن را وصلهای نچسب میدانند.
آخر هرجور که نگاه کنی من انگلیسی ام و اینها ایرانی، شاید این رفتار آنها بازتاب نگاه از بالا به پایین ومغرورانه خود من است که از پیشینیانم به ارث برده ام.
به گذشته که نگاه میکنم به آنها حق میدهم، اما مگر میشود با این کم محلیها کنار آمد. من بی تقصیرم، آنها مرا هم بازیچه قرارداده بودند وحالا، دراین دیار غریب رهایم کرده اند به امان خدا ومن مجبورم هر روز شنونده طعنههایی باشم که غریبه خطابم میکنند.
اما تا فرصت هست و پیچ وپرچهایم از هم نپاشیده باید گذشته را جبران کنم، شاید بتوانم حرف دل این مردم را بزنم، آخر، من از این بالا چیزهایی میبینم که کسی نمیبیند، فرصت خوبی است باید از مشکلات مردم بگویم شاید مرا ببخشند.
اگرچه من نیز همچون خیلی از پیرمردهای این دیار دچار فراموشی شده ام، اما همچنان خاطراتی در ذهنم سوسو میزند، روزگاری را به یاد میآورم که متههای تیز و بی رحم من دل سخت این سرزمین را میشکافت وکار هر روزه ام شده بود مکیدن شیره جان وثروت این مردم. باید به آنها حق بدهم.
آنروزها شهر این شکل وقیافه را نداشت و بجز بعضی مکانهاکه همکاران انگلیسی ام برای کمپ آماده میکردند، همه جا بیابان بود وکوهستان وهیچ خبری از شهر وشهرنشینی با این وسعت امروزی نبود.
خویشاوندی با صنعت نفت
مسجدسلیمان پیش از حفاری اولین چاه نفت در آن، بخاطر داشتن معابد بزرگ باستانی ومکانهای تاریخی فراوان، شهرتی جهانی داشت، اما اینبار با وصلتی که با صنعت نفت داشت، بر شهرتش افزوده شد تا آنجا که دنیا تا به امروز ازاو بعنوان یک شهر مهم صنعتی یاد میکند.
خوب به یاد دارم، کشاورزان ودامدارانی که خسته از کوچ و زراعت سالیانه، زمینهایشان را در اختیار ما گذاشتند تا از آن نفت استخراج شود ودرمقابل، خود وفرزندانشان در این صنعت نو پا که نمیدانستند بعدها چه بر سرشان میآورد مشغول بکار شوند.
جرقههای ساخت اولین شهرک مسکونی نفتی
هجوم گسترده جوانان بیکار از مناطق مختلف به این شهر که حالا سری میان سرها در آورده بود، هر روز بیشتر وبیشتر میشد، آنها مجبور بودند روزها کار کنند وشبها، دوراز خانواده هایشان، سر بر بالین بیابان بگذارند واستراحت کنند.
اما این شیوه زندگی دوام نیاورد و همین باعث شد همتبارانم به فکر جایی برای اسکان دائمی نیروها باشند، واینگونه جرقههای ساخت اولین شهرک نفتی در ایران وخاورمیانه زده شد. اگرچه در آغاز، کارکنان زیادی حاضر به زندگی دراین شهرکها نمیشدند، اما کم کم باامکاناتی که در شهرکها برای آنها تدارک دیده شد همه با میل ورغبت به این شهرکها نقل مکان کردند.
آب شرب سالم وبهداشتی، برق، تلفن، مدرسه وبیمارستان تنها دلخوشی مردم
حالا استفاده از آب، برق، تلفن، مدرسه وبیمارستان تنها دلخوشی مردمی شده بود که سرزمین خود رابه امید زندگی بهتر در اختیار ما گذاشته بودند.
میل به استفاده از امکانات رفاهی وعلاقه به کار در صنعت نفت باعث شد، عدهای ازمردم این دیار، که مقابل تغییرات مقاومت میکردند وهمچنان علاقمند به زندگی روستایی وعشایری بودند، زرق وبرق زندگی لوکس را انتخاب کنند وروانه شهرها شوند، غافل از اینکه بکارگیری این همه نیرو کارسختی بود و ظرفیت زیادی برای جذب همه آنها وجود نداشت.
کم کم، اطراف کمپها وکارگاههای ما پر شد از کشاورزان ودامدارانی که از روستاهای خود رانده واز اینجا مانده بودند. اما آنها به یک چیز راضی بودند و آنهم اسکان در نزدیکی محلهایی بود که ما به کارگران وکارمندانمان در آنجا اندک خدماتی ارائه میدادیم.
تغییر ذائقه زندگی مردم
کم کم ذائقه زندگی مردم تغییر کرد و آنها تصمیم گرفتند منازل خود را از کپری به ساختمانهای سنگی شبیه به ساختمانهای ما تغییر دهند اگرچه حتی در آن دوره، ما برای احداث ساختمانهایمان تمام موضوعات مهندسی ومباحث ساختمان سازی را درنظر میگرفتیم، اما آنها فقط شکل وظاهر ساختمانهای ما را میدیدند وبه اصول ساختمان سازی دقتی نداشتند.
سالهای زیادی از عمر من میگذرد و من هر روز این خاطرات را با خود مرور میکنم و باید اعتراف کنم: شیوه ساختمان سازی در این شهر که به شهر اولینها معروف شده تغییری نکرده ومردم همچنان بدون در نظر گرفتن شرایط ایمنی، ساختمانهای خودرا در مسیلها، درهها، پرتگاهها و نقاط ریزشی میسازند وهر روز اوضاع ساختمان سازی در این شهر، وخیم و وخیمتر میشود تا آنجا که هنوز کاهگل و سنگ مهمترین مصالح در ساخت منازل مسکونی این مردم به حساب میآید.
وضعیت امروز شهرسازی در مسجدسلیمان بازتاب بی تفاوتی تاریخی به موضوعات شهرسازی از زمان اکتشاف نفت تا به امروز است .
همین چند وقت پیش، وقتی یکی از پیرمردهای محله روزنامه بدست آمد و زیرسایه پهن من شروع به خواندن روزنامه کرد، من هم از آن بالا میدیدم که تیتر درشت صفحه اول به نقل یکی از مدیران شهرستان که او را میشناختم و حالا هم برای خودش کسی شده، نوشته بود، وضعیت امروز مسجدسلیمان که این روزها در همه چیز بخصوص مباحث شهرسازی به بن بست رسیده بازتاب عملکرد بد یا بی تفاوتی تاریخی به موضوعات شهرسازی از زمان اکتشاف نفت تا به امروز است.
علی پسر آقا مولا که حالا برای خودش مهندسی شده واطلاعات کافی از اوضاع نابسامان مسکن در مسجد سلیمان دارد میگفت: مناطق آلوده به نشت نفت وگاز امان مردم را بریده و همه را بیمار کرده و بافت فرسودهای که بالای ۶۰ سال قدمت دارد، آنقدر در هم تنیده است که نه میتوان در آن تغییری ایجاد کرد ونه میتوان به آنها خدمات رسانی کرد.
او گفت : ۵۵۰۰ واحد مسکونی مردم در مناطق آلوده است و ۱۲ هزار واحد دیگر در بافت فرسوده. عیدی وندی میگفت: هم اکنون ۸۵ درصد مناطق مختلف شهرستان نفتخیز مسجدسلیمان در پهنه خطر قراردارد و جزو بافت فرسوده ونا کارآمد شهری محسوب میگردد که هرچه زودتر باید به بافت کار آمد تبدیل شود.
هرچند سوی چشمانم دیگر مثل قدیمها نبود، اما به سختی در میان نوشتههای سیاه روزنامه میدیدم که او، به وقوع زلزله سال گذشته هم اشاره کرد، همان زلزلهای که لرزه بر اندام پیر وفرسوده من هم انداخت و برای چند لحظه مرگ را به چشمانم دیدم.
عیدی وندی میگفت : زلزله زنگ خطری بود برای اعلام اوضاع نابسامان ایمنی منازل مسکونی در شهرستان مسجد سلیمان، اما هیچ کس به آن توجهی نکرد.
او به ناتوانی دستگاههای خدمت رسان اشاره کرد وگفت: پس از وقوع زلزله که خسارتهای فراوانی برای منازل مسکونی مردم ببار آورد متوجه شدیم برخی محلات ومناطق مسجد سلیمان را نمیتوان پوشش خدماتی داد، یعنی نه آتش نشانی میتواند به آنجا دسترسی داشته باشد و نه آمبولانس که این وضعیت، زندگی را برای مردم وکار را برای دستگاههای خدمات رسان شهری سخت کرده بود.
ساماندهی ۱۲ هزار واحد در بافت فرسوده
حدود سال ۱۳۸۴ بود که عدهای برای گرفتن عکس یادگاری سراغم آمدند، آنها را نمیشناختم، ولی فکر میکنم آدمهای مهمی بودند، چون خدم وحشم زیادی دورو برشان بود ومدام دستور میدادند. بعدها، از پیرمردهایی که هر روز زیر سایه من مینشستند وصحبت میکردند شنیدم، کسی که آن روز آمده بود رئیس جمهور بوده .
آنها میگفتند : رئیس جمهور دستور داده از محل اعتبارات دولتی ۱۲ هزار واحد مسکونی واقع در بافت فرسوده ظرف سه سال ساماندهی شوند یعنی ۷ هزار واحد جابجا و ۵ هزار واحد دیگر هم بصورت در جا بازسازی وبهسازی وتحویل صاحبانشان شوند.
اما تا به امروز که آخرین روزهای سال ۱۳۹۹ است، بجز ۱۴۰۰ واحدی که جابجا شده دیگر نه از ازجابجایی خبری هست ونه از تعمیر اساسی ومردم همچنان به زندگی سخت خود در این خانهها ادامه میدهند.
دستور رهبری برای واگذاری منازل قدیمی ارتش به مردم
از آن روز که روزنامه پیرمرد را از بالای دکل خواندم تا به امروز حدودا ۱۵ سالی میگذرد وحالا، مدیر سابق اداره راه وشهرسازی مسجد سلیمان در استان معاون یکی از ادارات کل است وجای خود را در شهرستان به جوانی داده که من او را نمیشناسم.
اما هرکه هست، صحبتهای خوبی میکند، چند وقت پیش در یکی از روزنامههای محلی شهرستان مصاحبهای از او خواندم که جالب بود.
او که خود را مهندس رسول کریمی نژاد معرفی میکرد گفت : جابجایی ۷ هزار واحد مسکونی اگرچه بر روی کاغذ کار آسانی است ، اما در اجرا بدلیل نبود زمین مناسب و کوهستانی بودن بافت شهری مسجد سلیمان بسیار سخت وغیر ممکن است.
او گفت : پس از مدتی بدستور رهبری، تعدادی از واحدهای مسکونی شهرک نظامی هوانیروز ارتش که از پیش از انقلاب در اختیار آنها بود تخلیه و برای جابجایی و اسکان مردم ساکن در مناطق آلوده در اختیار دستگاههای مسئول قرار گرفت.
او میگفت : پس از صدور دستور رهبری ، مقرر شد با هماهنگی میان وزارت خانههای نفت و راه و شهرسازی جابجایی ۵۵۰۰ واحد موجود در پهنه خطر در دستور کار قرار گیرد که متاسفانه ، با گذشت ۱۵ سال هیچ خبری از این جابجایی نیست.
خسارت زلزله به ۱۰ هزارمنزل مسکونی
میگویند یک مدیر خوب مدیری است که از بالا به موضوعات بنگرد، من هم به واسطه ارتفاعی که ازسطح زمین دارم حالا چند وقتی است فکرهای مدیریتی خوبی به سرم میزند، مشکل مسکن شهرستان مسجد سلیمان تنهابه بافت فرسوده ومناطق آلوده منتهی نمیشود، و باید آمار منازل مسکونی آسیب دیده درزلزله سال گذشته هم به سرجمع آمار منازل مشکل دار افزوده شود.
زلزله آن سال به ۱۰ هزار واحد مسکونی خسارتهای جبران ناپذیری وارد کرد که اگر بخواهیم این تعداد را به واحدهای موجود در مناطق آلوده وبافت فرسوده اضافه کنیم آمار تا ۲۲ هزار واحد خطر آفرین افزایش مییابد. اما چه فایده؟ وقتی قرار نیست کاری انجام شود بیان این آمارها بیهوده است.
مردم نام مسجدسلیمان را از شهر اولینها به شهر هزار مشکل تغییر داده اند
نگاه نا کافی و ناتمام به مشکلات شهرستان مسجدسلیمان که حالا ساکنینش ، او را از شهر اولینها به شهر هزار مشکل تغییر نام داده اند مردم را خسته و زندگی را در این شهر با سختیهای فراوانی مواجه کرده و عده زیادی از مردم را وادار به کوچ اجباری به شهرهای اطراف نموده، کوچی که بی شباهت به کوچ پدرانشان در دوران استخراج نفت برای دستیابی به زندگی بهتر نیست، گویی زندگی از این مردم گریزان است وکوچ با سرنوشتشان بد جوری گره خورده.
گلایه محمد زمان یکی از ساکنین مناطق آلوده
محمد زمان که ساکن یکی از مناطق آلوده همین شهرستان است چند وقت پیش زیر سایه خودم با علی یار و محمود که از هم سن وسالان اوهستند صحبت میکرد ومیگفت: خبرنگاری سراغم آمد واز حال روز زندگی در مناطق آلوده، زیر سقف ساختمانهای زلزلزله زده از من پرسید؟ ومن با بغض به اوگفتم:همه فرزندانم برای یافتن کار به اهواز رفته اند و فقط من وهمسرم اینجا زندگی میکنیم.
گله مندی ما از دولت است!، همانها که قول میدهند وکار را نصفه نیمه رها میکنند! زندگی زیر سقفی که ستونها ودیوارهایش براثر زلزله ترک خورده ومقاومت خود را از دست داده برای ما وخانواده هایمان سخت شده ومشخص نیست با اوضاع کنونی که این بیماری برای ما ایجاد کرده سرنوشتمان چه خواهد شد؟ محمد زمان نگاهی به محمود انداخت وگفت: به آنها گفتم:که نه تنها من، که عده زیادی از مردم این شهر توانایی مالی ضعیفی دارند و فقط میتوانند با حقوق بازنشستگی ماه را سر کنند وهیچ هزینه اضافهای برای تعمیر منازل مسکونی خود ندارند.
هیچ سرزمینی بدست غریبه ها آباد نخواهد شد
من باز حرف خواهم زد هرچند بیهوده باشد و کسی اهمیتی ندهد مشکلات این مردم را من میدانم، چون سالهاست در میانشان زندگی میکنم، حالا کم کم دارم متوجه میشوم که مردم راست میگویند، منشا شکل گیری این شهر من هستم، اما، هیچ دستاوردی برای آنها نداشتم؟ دکل وچاه بدون نفت به چه دردی میخورد؟ من که نمیتوانم خدمتی به آنها ارائه دهم!، ما برای آنها بجز فقر چیزی نداشتیم، اماشاید بتوانم با مرور تاریخ، آنها را متوجه اشتباهات گذشته شان کنم وحضورم برای همیشه نشانی باشد در خاطرشان که هیچ سرزمینی بدست هیچ غریبهای آباد نخواهد شداین را تجربه ۱۰۰ ساله من میگوید.
مردم همچنان منتظر تحقق وعدهها
مشکل محمد زمان و هزاران خانواده ساکن در مناطق آلوده و بافتهای فرسوده شهرستان مسجد سلیمان، سالهاست بعنوان یکی از مطالبات اصلی مردم شهری مطرح است که از طریق من، منشا خدمات فراوانی برای کشور وجهان بوده، پس باید برای پاسخ به آن هرچه سریعتر پیش از آنکه گرمای کلافه کننده تابستان سراغ مردم این شهر کوهستانی را بگیرد. نسیم خنک خدمت را روانه خانه هایشان کنیم و برای رفع مشکل ۲۲ هزار واحد مسکونی پرخطر عزمی ملی شکل دهیم.