چطور با کودکمان بازی کنیم؟
بهترین روش برای خندیدن و شاد بودن بچهها در محیط خانواده بازی کردن با آنها است و اصل مهم این است که با کودک درونمان با بچهها بازی کنیم.
به گزارش گروه وب گردی
خبرگزاری صدا و سیما؛ کارشناسان تکامل کودک که مقولهٔ شوخطبعی را مطالعه کردهاند میگویند داشتن دورهٔ کودکی مملو از خنده و تفریح مزایایی دارد که تا پایان عمر باقی میماند. همچنین شوخطبعی یکی از بهترین راههایی است که انسانها برای مواجهه با مشکلات اختراع کردهاند. شوخطبعی بخشی از بازی ذهنی بچهها است. خنده در کودکان ابتدا با بازیهای فیزیکی مثل لمس نوازشگونهٔ کودک، صدا درآوردن با دهان و شکل خیلی خیلی آرام بازی شبیه یک کشتی ملایم که همهٔ پدرها آن را بلدند، تحریک به خندیدن میشود. اما از شش یا هفت ماهگی کودکان درک واضحتری از جهان اطرافشان و نحوهٔ کار آن به دست میآورند و کمکم از دنیای آمیخته به حس شوخطبعی لذت میبرند.
حس شوخطبعی مزیت بزرگی در زندگی است که مزایای زیادی دارد. کودکی که به سادگی میتواند حس شوخطبعی خود را فعال کند احتمال بالاتری برای داشتن روابط دوستی قوی، محبوب بودن در میان همسالان و در بزرگسالی برای کنار آمدن با همکاران، مدیریت حسهایی مثل استیصال و ناتوانی و بیان و انتقال تنشها دارد و کمتر از افسردگی رنج میبرد. حس شوخطبعی همچنین با هوش، عزت نفس، خلاقیت و مهارت حل مسئله ارتباط دارد.
دکتر سجاد کریمان مجد؛ مشاور خانواده و روانشناس در ارتباط با اهمیت خنده و ایجاد حس شوخ طبعی کودکان، مزایا و راهکارهای ایجاد آن را چنین مطرح کرده است:
جناب دکتر یک مفهوم مهم در مراحل رشد کودک توجه به خندیدن و ایجاد روحیه خندیدن در بچهها است که قطعا تأثیرات مثبتی در روند رشد روانی کودک دارد، در این رابطه چه نظری دارید و اینکه چطور میتوان آن را در کودکان تقویت کرد؟
برای پرداختن به سوال شما ابتدا باید مقدمتا عرض کنم که یکی از مشکلاتی که در جامعه ایرانی خیلی بیشتر شاید براساس ویژگیهای فرهنگی مان وجود داشته باشد، بحث بازداری هیجانی به معنای خودکنترلی و خودسانسوری هیجانی توسط خود فرد است که عموما از دوران کودکی این اتفاق در جریان روان انسانها نقش خود را تثبیت میکند.
یک سری از باورهای شناختی ناکارآمد مثل «مرد که گریه نمیکنه»، «بچه خوب داد نمیزنه»، «اگه میخوای پسر خوبی باشی نباید الان گریه بکنی ««آدم بزرگا گریه نمیکنن، پس اگه گریه کنی بچه هستی»، «می خوای بخندی بلند نخند و صداتو کسی نشنوه»، «دختر نباید بلند بخنده»، «قیافتو اینطوری نکن»، «اخماتو تو هم ننداز» و یک سری این جملات که به ما از طرف بزرگترها به صورت کاملا سینه به سینه منتقل شده مبنی بر اینکه هیجانات خود را کنترل و به نحوی سانسور کن، این اتفاق نتیجه اش بازداری هیجانی است.
مسئلهای که در دوران بزرگسالی فرد را بسیار تنها میکند و باعث میشود خیلی بدحالیهای خود را درون ریزی و تبدیل به بمبی از خشم کند و در موقع نابه جای خود آن خشم را تخلیه کند. این اتفاق، اتفاقی است که ما اگر بخواهیم مراقبت درستی از آن داشته یا پیشگیری کنیم میبایست از همان دوران طفولیت مدلی از رفتار را برای فرزند خود تعریف کنیم که در آن مدل فرزند من نه تنها برای ابراز هیجانات خود مجوز داشته باشد، بلکه برای ابراز احساسات و هیجاناتش به او پاداش و آموزش دهیم تا هیجانات و احساساتش را ابراز کند.
چرا که با ابراز این هیجانات و احساسات کودک رنگ زندگی را متوجه میشود و میتواند مراقب باشد که رفتارهای ناشایست و آسیب زننده از خود بروز ندهد، وقتی فرد توانمندی ابراز هیجان شادی را در فضای هیجانی، صورت و زبان بدن خود ابراز کند، این شادی را در خود فرو میریزد و بهره مندی از لذت شاد بودن تبدیل به یک مسئله ناخوشایند مثل مصرف مواد میشود، یعنی یک شادی اشتباهی را جایگزین میکند یا چیزهایی شبیه به این که دیگر مثال نمیزنم، برای همین هم سلامت روان یک انسان اقتضا میکند که هیجانات و احساسات خود را بشناسد و درست آنها را ابراز کند.
این هدف چطور میسر میشود و چقدر آن آموختنی است؟
برای رسیدن به این هدف میبایست از دوران کودکی ما بتوانیم بچه هایمان را با احساسات خود آشنا کنیم، با ابراز هیجانات تشویق کنیم یعنی باید بتوانیم به کودکمان یاد دهیم تفاوت بین ناراحتی و خشم را متوجه بشود. من الان در شرایط فعلی بزرگسالانی که به مرکز مشاوره مراجعه میکنند و آنها را میبینم، خیلی وقتها اشاره میکنند که خیلی ناراحت اند از گفتگو با فلان آدم، اما بعد متوجه میشوم که خیلی عصبانی هستند نه اینکه ناراحت باشند!
یا اینکه میگوید من از او متنفر هستم درحالیکه فقط خشمگین است و متنفر نیست یعنی یک مدلی از فهم درست احساسات که متأسفانه بزرگسالان ما ندارند و البته حق هم من به آنها میدهم، چون در دوران کودکی پدر و مادرهایشان نسبت به این ماجرا به صورت اصولی کار تربیتی انجام نداده اند ما باید در دوران کودکی بتوانیم اولا احساسات را به صورت تفکیک شده برای فرزندمان بشناسانیم، قبلش هم باید آن را بشناسیم تا به بچهها هم آموزش دهیم.
چطور این کار را انجام دهیم؟
اینکه بتوانیم به نمایش تصاویر مختلف صورت یک فرد بپردازیم یعنی مثلا شناخت تفاوت چهره یک فرد عصبانی، ناراحت یا چهره یک فرد شاد یا سرخوش و سرحال، شاداب یا چهره یک فرد عصبی و متنفر که اینها همه با هم متفاوت است باید این صورتهای متفاوت را با بازیهای مختف مثل ادابازی نشان دهیم و از کودک بخواهیم ادای آدمهای مختل با احساسات مختلف را نشان دهد.
یک سری از باورهای شناختی ناکارآمد مثل «مرد که گریه نمیکنه»، «بچه خوب داد نمیزنه»، «اگه میخوای پسر خوبی باشی نباید الان گریه بکنی» را باید برای تربیت فرزندمان کنار بگذاریم
یعنی مثلا به فرزندمان بگوییم آدم شرمسار و خجل چه شکلی است، آدمی که تعجب میکند چه قیافهای دارد یا آدمی که دردش گرفته، چطور میشود یا وقتی میخندد و شاد و خوشحال است چه شکلی است؟
تک تک این سوالات را میتوانیم از صورت بچه مان متوجه شویم، خیلی از ما حتی اینها را خودمان هم نمیدانیم. بد نیست یک زمانهایی هم بگذاریم تا در اینترنت جستجو بکنیم انواع احساسات را بشناسیم و ببینیم ما چند احساس مختلف داریم شاید ما دهها احساس داریم که روی هم رفته از چند تای آنها استفاده میکنیم مثل ترس، عصبانیت، خشم، شادی و غم دیگر سراغ شرمساری، تعجب و سایر احساسات نمیرویم، بنابراین اول باید خودمان احساسات را بشناسیم و بعد بتوانیم آن را به بچه هایمان هم یاد بدهیم.
خندیدن و خنداندن به لحاظ فیزیولوژیک چه تأثیری در روان کودکان دارد؟
پژوهشها نشان داده اند که خندیدن ترشح آندورفین را در بدن بیشتر میکند، آندورفین به نحوی میتواند عملکرد قلب و سایر اندامهای بدن را تنظیم و باعث شادابی سلولهای بدن شود از سویی هم باعث کاهش آدرنالین و کورتیزول میشود که برای کم کردن استرس و اضطراب قطعا نقش موثری دارد، پس به لحاظ علمی خندیدن و ترشح هورمونهای متناظر آن در جریان سلامت جسم و روان نقش تعیین کنندهای دارد.
در فضای ارتباطی و هیجانی با کودک این مدل رفتار میتواند در جریان کم کردن استرسهای بچهها هم تأثیرگذار باشد بعضی وقتها ما در عملکرد رفتاری ظاهری و غیرآگاهانه خود هم میبینیم بعضی موقعها بچهها که خیلی گریه میکنند، بزرگترها و مسن ترها میآیند و با شوخی و قلقلک گریه را به نحوی موقعیتش را تغییر میدهند، یعنی صرف خندیدن خیلی وقتها آن فشار عصبی را کم میکند، البته خود فشار عصبی و میزانش هم خیلی مهم است که چقدر باشد و اگر ریشههای آن در بچه باقی مانده باشد هر چقدر هم او را بخندانیم، نمیتوانیم آن را برطرف کنیم ما هم نمیخواهیم همه نوع فشار عصبی را با خنده برطرف کنیم، اما خنده میتواند در فرایند روانی فرزندمان غیر از سلامت جسم و روان، فرایند استرس و اضطراب بچه را هم کم کند.
خود نحوه ارتباط والدین با هم چه تأثیری در شاد بودن بچهها دارد؟
به هرحال قطع به یقین لازمه خندیدن بچهها داشتن یک زندگی شاد، پرنشاط و گرم است وقتی ما بهرهمند از یک زندگی شاد و پرنشاط نیستیم و در روابط زوجی و ارتباطات عاطفی مان اختلالی باشد عملا فضای گرمی در خانه حاکم نیست و خندیدن و حال خوب داشتن قاعدتا محقق نمیشود پس برای اینکه چنین محیطی را در خانه ایجاد کنیم اول پیش از اینکه به بچهها فکر کنیم، باید به رابطه بین خود و همسرمان فکر کنیم و اگر آن رابطه را به نحوی از حالت بدحالی و کم انرژی بودن در بیاوریم قطعا میتوانیم بستر مناسب برای خندیدن از ته دل را فراهم کنیم.
درباره بازی کردن با بچهها بگویید چطور این میتواند باعث شادی شان شود و چه اصولی باید داشته باشد؟
بهترین روش برای خندیدن، شاد و گرم بودن فضای زندگی در کنار بچه ها، بازی کردن با آنها است و اصل مهم در بازی کردن که بسیار به پدر و مادرها پیشنهاد میکنیم این است که وقتی با بچهها بازی میکنیم به معنای واقعی کودک شویم و به معنای واقعی هیجانات کودکانه ابراز کنیم، با بالغ و والد درونمان بازی نکنیم، کودک درونمان را فعال کنیم و کودکانه بازی کنیم.
وقتی با بچهها بازی میکنیم به معنای واقعی کودک شویم و به معنای واقعی هیجانات کودکانه ابراز کنیم، با بالغ و والد درونمان بازی نکنیم، کودک درونمان را فعال کنیم و کودکانه بازی کنیم
در فرآیند تربیتی این ماجرا و موضوع بسیار تعیین کننده است که وقتی ما کودک میشویم میتوانیم هیجانات کودکانه از خود ابراز کنیم و این هیجانات باعث تقویت شادی فضای روانی و خندیدن از ته دل بچهها میشود. ما بازی کردن را گاهی با آموزش دادن تلفیق میکنیم که این قدرت عمل بازی را کم میکند، من خواهش میکنم از پدر و مادرها که خیلی وقتها بازی کنند، فقط برای اینکه بازی کرده باشند.
صرف بازی کردن، تخلیه هیجان و ابراز هیجانات در بازی بیشترین تأثیر را در فرایند تربیت فرزندمان دارد. نیازی نیست در بازی الزاما چیزی آموزش دهیم، چون آموزش دادن جریان تخلیه هیجانی و رها کردن احساسات را به تعویق میاندازد و کار رها کردن هیجانات را کند میکند و باعث میشود که بچهها از بازی آن بهره کافی را نبرند.
نکته پایانی؟
در نهایت در دوره فعلی که ما گرفتار این بلای خانه مان سوز کرونا هستیم این موضوع یعنی فعال سازی فضای هیجانی کودک و احساسات او در منزل با بازی کردن و گرم کردن و نشاط کودک با بازیهایی که الزما نیاز به هزینههای زیادی هم ندارد فقط نیاز به یک حال و حوصله و انگیزه و انرژی برای انجامش هستر، میتوانیم بخش زیادی از این استرس تحمیل شده کرونا را در زندگی مان و احساسات آسب دیده فرزندمان تغییر دهیم و از بین ببریم و کمک کنیم این حال بد ناشی از خبرهای دردناک کرونا با یک فضای گرم و با نشاط در خانه تثبیت نشود و باعث بدحالی افراد خانه به ویژه بچهها که بی دفاع در معرض فشار بیشتری به خاطر عدم تجربه و زلالی احساس و عاطفه شان نشود و این مشکل را بتوانیم برطرف کنیم.