پیمانی که چهل ساله شد
لابه لای صفحات تاریخ را که میگردم همان ابتدای انقلاب به یک عهد و پیمان میرسم، عهدی که سالها پابرجا ماند.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز آبادان، پیرمرد به دور دستها خیره شده، به آبی پهناوری که بر پهنه هر موجش حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در چشمهای پیرمرد موجی مینشیند که به موج بلند رود خروشان گره میخورد.
حالا با خیال راحت پرچم کشورش ایران اسلامی را بر سردر خانه آویخت.
پدر سالهای دور را مرور کرده و امروز به مزاری رسیده که بوی وفاداری میدهد، عهدی که سالهاست در همه صحنهها به بار نشسته و گل داده، گلی که امروز شیخ لطیف به امید به بار نشستنش در باغ دیگری، چشم به آینده دوخته است.
آن روزها را که پدرش هر شب و هر شب برایش از روی خاطراتش خوانده بود، نبرد جهاد عشایر در مقابل استعمار انگلیس، جهاد در جنگ جهانی اول پس از فتوای مراجع از سوی اعشایر عرب خوزستان علیه قوای انگلیس که از جنوب وارد ایران شده بودند، در ۲۰ کیلومتری غرب اهواز، روی داد.
یادش هست پدرش گفته بود: تازه داماد با یزله راهی جبهه جهاد شد و عشـایر بـرای اعـزام بـه جبهه نبرد در قالب شعر محلی، از حضرت زهرا (س) مدد میخواستند.
در جنگی دو مرحله ای؛ مرحله اول جنگ عشایر عرب با اسلحه سرد بود که منجر به شکست قوای انگلیس شد. در مرحله دوم نیز استعمارگران با اسلحه گرم و سنگین رو به روی مردم خوزستان قرارگرفتند، اما عشایر عرب با همان اسلحههای سرد با انگلیس روبهرو شدند که منجر به شهادت صدها نفر از آنها شد، مزار این شهدا در ۱۰ کیلومتری اهواز- سوسنگرد (منطقه المنیور) قرار دارد.
جهادی که عشایر در آن بیش از ۱۰۰ شهید تقدیم کرد.
«حاج سبهان» و «عاصی الشرهان» از شیوخ بنی طرف از مشهورترین جنگجویان در این نبرد هستند که به «جنگ جهاد» شهرت دارد.
عشایر عرب در جریان انقلاب
من شخصی را میشناسم که بعدها شد شهره شهر و روستا و کشور، کسی که با عنوان مترجم صدام شناخته میشود.
صدها خبر و مقاله و حتی کتاب و فیلم برای مردی است از عشایر عرب خوزستان که در بهترین موقعیت قرار داشت، اما برای نجات جان هم وطن و برای وطن، جان خود را وسط معرکهای قرار میدهد که دشمن محاصره اش کرده است.
ملاصالح قاری او که از انقلاب خاطرات زیادی دارد وقتی جوانتر بود، انتقال اعلامیهها از مرزهای جنوب و آبادان به تهران و میسر کردن زمینه پخش آنها را به یاد میآورد.
شیخ عیسی طرفی و جمعی دیگر از عشایر عرب وقتی با خطر انداختن جان خود از اروند رود میگذشتند و زمانی که امام (ره) در نجف اشرف بود اعلامیهها را از محل اقامت ایشان تحویل میگرفتند.
آن روزها حتی به بهای جان، اما باید پیامهای امام (ره) به دست مردم میرسید، فارس و عرب و لر و کرد و ترک دست به دست شدند، آنطور که ملاصالح یک روز در کنار مرز جزیره مینو نشانم داد بالای یک خاک ریز مرزی، آنها با قایق در خفا از مرز رد میشدند، با رابط امام دیدار میکردند و بعد از دریافت اعلامیه ها، به ایران بازمی گشتند.
حتی گاهی انسانهای بزرگی که جانشان در خطر بود را از همین راهها نزد امام خمینی (ره) میفرستادند.
جنگ که شد ملاصالح قاری مجاهد انقلابی میشود جهادگر جبهههای جنگ، همان جا به اسارت دشمن در میآید و در گردش روزگار مترجم صدام در مواجهه با اسرای ایرانی.
تا اینکه یک روز ۲۳ دانش آموز معروف به اسارت صدام بعثی در میآیند و در محفلی ساختگی با راهنمایی ملاصالح در حین ترجمه از حربه صدام مطلع میشوند.
دیدار عشایر عرب با امام خمینی (ره)لابه لای صفحات تاریخ را که میگردم همان ابتدای انقلاب به یک عهد و پیمان میرسم، عهدی که سالها پابرجا ماند. دست بیعتی که دراز شد و عشایر بر آن پابرجا ماندند.
حالا نهال انقلاب بزرگ میشد و ایستادن بر پیمان عشایر عرب میراثی بود که، چون گنج از آن خوب مراقبت میکردند.
آن روز را شیخ لطیف خوب بخاطر دارد جوانی ۲۵ ساله که از طرف طایفه خود به نمایندگی به دیدار امام رفته بود.
میگوید: برای امام شعر میخواندیم، یزله میرفتیم و میدانستیم همان رای آری که در زمان انقلاب دادیم شروع یک بیعت بود و اینجا پیش امام آمدیم برای تجدید همان بیعت.
شیخ جاسم هم از راه میرسد: نماینده طائفه آل عطبی، آن روزها آنجا بوده، هوسه خوانی هایش برای امام را خوب به خاطر دارد.
شیخ حیدر نماینده قوم محیسن در همان محفل بوده، میگوید: جنگ که شد صدام بعثی روی قوم عرب برای فتح خوزستان حساب کرده بود، اما عشایر بر سر عهد خود ماندند، جان دادند، اما پیمان نشکنند.
تقدیم بیش از ۱۰۰ شهید در جهاد عشایر و ۱۴ هزار شهید در دوران دفاع مقدس و بیش از ۳۰ شهید در دفاع از حریم اهلبیت (ع) این مدعا را ثابت میکند که عشایر عرب بر سر آن عهد که بستند، هستند.
چوئبده دروازه شکست حصر آبادان
عشایر عرب آبادان هم علاوه بر مجاهدت در طول جنگ تحمیلی آنجا صاحب برگ زرینی در کتاب دفاع مقدس شدند که دیگر راهی برای رهایی از چنگال دشمن نمانده بود.
چوئبده شهری مرزی در ۴۰ کیلومتری آبادان که از آن بعنوان تنها راه دسترسی مردم و رزمندگان به شهر آبادان در دوران محاصره یاد میشود
چوئبده که آن روزها روستایی عرب نشین در منتهی الیه رودخانه بهمنشیر و شمال خلیج فارس بود، به دلیل موقعیت جغرافیایی خاصش به عنوان تنها راه دسترسی مردم و رزمندگان به شهر آبادان در دوران محاصره، دروازه فتح و آزادی است.
درآن روزها عشایر مرزنشین عرب به میدان آمدند تا توسط شناورهای خود در بهمنشر، مهمات و نیرو جایجا کنند و اینگونه نقشههای دشمن را نقش بر آب کنند.
آنها همچنین با انتقال مواد غذایی و سوخت نقش مهمی در پیروزی ایران اسلامی در برابر ارتش بعث داشتند؛ و این مکان در زمان محاصره تبدیل شد به تنها مرکز اتصال آبادان به بندری راهبردی برای تدارکات، پشتیبانی، نقل و انتقال نیرو و مهمات به آبادان، خط مقدم جبهه.
عشایر عرب مدافعان حرمرهسپار شدن تازه داماد به میدان جنگ یک بار دیگر، حاج لطیف را به همان نبرد عشایر عرب میبرد و تازه دامادی که به میدان تاخت.
احمد مکیان، طلبه جوان ۲۱ سالهای که همسر تازه عقد کرده اش را به خدا میسپارد و به میدان میشتابد و خبری جز شهادتش برای تازه عروس نمیرسد.
ما بر سر آن عهد که بستیم، هستیم همسرش زینب مکیان میگوید: با شناختی که از کودکی با عنوان پسرعمو، نسبت به شهید داشتم بعد از صحبت و قبول شرایط اعزامش راضی به ازدواج با او شدم، درواقع با این رضایت و بله گفتن به همه آرمانها و اهدافش بله گفتم؛ در طول مدت ۸ ماه زندگی مشترکمان، ۴ ماهِ آن با حضور احمد آقا در مناطق عملیاتی سوریه سپری شد که من هم در آن مدت مشغول تحصیل بودم؛ و پیمانی که این بار آسمانی شده بار دیگر تکرار میشود، در گوشهای از وصیت نامه شهید:
"خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار ماندهایم، خدایا هیاهوی بهشت را میبینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده، چه صحنهای! فرشتگان ندا میدهند که همرزمان ابراهیم! همراهان موسی! همدستان عیسی! همکیشان محمد! همسنگران علی! همفکران حسین علیهالسلام! همگامان خمینی و خامنهای از سنگر کربلا آمدهاند، چه شکوهی! "
و ادامه میدهد:ای امت دلاور حزبالله،ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه هستیتان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم هستی من یک جان بود، که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم.
تقدیم ۳۰ شهید مدافع حرم هم گواه دیگری است بر پایبندی بر این ادعا.
شهیدان سیاح طاهری، علوی و...
در فراز و نشیب انقلاب
وفاداری این قوم ولایتمدار به حدی زبانزد خاص و عام است که دشمن سالهاست برای فتنه اندوزی در خوزستان و تفرقه افکنی سعی کرد از آن سوء استفاده کند. تاریخ پر فراز و نشیب ایران اسلامی نشان داده است که اقوام و عشایر عرب خوزستان همواره حامی اسلام و انقلاب بودهاند.
تاریخ حوادث بسیار متعدد از توطئه و اقدامات تفرقه انگیز برای تحریک قوم عرب را از یاد نمیبرد، همان جا که گروههای جاهل و تجزیه طلبِ با اقدامات تروریستی خود ادعای حمایت از این قوم را شعار دادند و با ریختن خون این عزیزان دروغ حمایت از آنان را سر میدادند. اما زهی خیال باطل، عشایر و مردم نجیب عرب خوزستان با هوشیاری کامل همواره حوادث تروریستی از جمله حادثه ۳۱ شهریور سال ۹۷ را محکوم و همبستگی خود را با انقلاب و ولایت اعلام کرده اند و به خانوادههای شهدای این حادثه تبریک و تسلیت گفتند.
شیخ لطیف که آخرین پرچم را در روستایشان به کمک دیگران بر سردر آخرین خانه میآویزد حالا دیگر بهمنی غرور آفرین را با سایر دوستان و هم پیمانانش جشن میگیرد.
از دور میایستند و به پرچمهایی که با افتخار آویخته اند نگاه میکنند و چیزی جز حفظ و انتقال نسل به نسل آن عهد ۴۰ ساله به خاطر نمیآورند.
اقوام ایرانی مرزداران همیشه غیور ایرانی مهم نیست از چه قومی باشد، عرب، فارس، لر، کرد، ترک و بختیاری همه تکهای از ایرانند و بر عهد و پیمانی که با انقلاب، امام (ره) و رهبر خود بسته اند، مانده اند چرا که در هر صحنهای از انقلاب اسلامی با حضور خود مرزداری از چهار گوشه ایران عزیزمان را به اثبات رسانده اند.
نویسنده : خدیجه تقیان