سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما به گزارش نسخه اینترنتی روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن نوشت؛ ناصر بوریطه وزیر امور خارجه مغرب با انتشار مقالهای در روزنامه سعودی الشرق الاوسط ضمن تعریف و تمجید از اقدام آمریکا در به رسمیت شناختن حاکمیت کامل مغرب بر صحرای باختری در آخرین ماههای حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، به ساکنان صحرای باختری وعده سرخرمن خودمختاری و برخورداری از مزایای آن را داد.
ناصر بوریطه در مقالهای با عنوان «تصمیم آمریکا و تعلّق صحرا به مغرب ... غافلگیری و راهکار» نوشت: تصمیم آمریکا برای به رسمیت شناسی حاکمیت کامل مغرب بر خاک صحرای مغرب و نیز تأکید بر حمایت آشکار از ابتکار رباط یعنی خودمختاری، برای بسیاری غافلگیر کننده بود و برخی از آنان احساس نگرانی کردند، اما بیشتر مجموعه بین المللی این تصمیم را پسندیدند و از آن استقبال کردند.
اهمیت این تصمیم به سبب جایگاه کشور امضا کننده این تصمیم است به اعتبار آنکه ”ایالات متحده آمریکا“ یک ابرقدرت و عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد است. چنین کاری را یک هم پیمان بزرگ مغرب انجام داد که روابط راهبردی اش را با رباط طی دو دهه گذشته تحت رهبری خردمندانه محمد ششم ارتقا داده است، علاوه بر اینکه این روابط به لحاظ تاریخی ریشه دار و نگاهش به آینده است و روابط دو طرف با حضور دولتهای مختلف در آمریکا نیز تقویت شده است.
مقایسه اهمیت این تصمیم در اصل به فرصتهایی مربوط میشود که چنین تصمیمی برای یافتن یک راهکار به منظور حل این منازعه طولانی مدت، به وجود میآورد تا ثبات و امنیت دائم در یک منطقه راهبردی برقرار شود که از جنوب اروپا تا مرکز آفریقا تأثیرگذار است.
توافقنامه آتش بس که در سال ۱۹۹۱ میلادی امضا شد، سر و صدای توپ و تانک را ساکت کرد و درها را به روی راهکارها و فرصتهای سیاسی و دیپلماتیک گشود اگرچه جبهه پولیساریو منتظر این تصمیم آمریکا نماند و بارها این توافقنامه را نقض و اقدام به تعرض و تحریکات بی ارزشی کرد.
در این میان دو دیدگاه متضاد وجود دارد؛ یکی دیدگاه مغرب که پادشاه این کشور آن را ارائه کرده و دنبال تحقق آیندهای بهتر از طریق سرمایه گذاریهای هنگفت در مناطق جنوبی به ارزش هفت میلیارد دلار در طول ۱۰ سال است. مغرب با این دیدگاه میخواهد ساکنان صحرا در گروگان یک فرآیند سیاسی ایستا نباشند.
از طرف دیگر دیدگاهی نیز وجود دارد که روی وضع ایستایی حساب کرده است و چنین وضع واپسگرایی را به نفع خودش میبیند و از آن برای جلوگیری از ادغام اقتصادی منطقهای و تهدید امنیت در منطقهای بهره میبرد که همواره با چالشهای حقیقی در برقراری ثبات روبروست و به آثار انسانی این چالشها نیز توجهی نمیشود.
با توجه به این حقایق که عقلای عالم آنها را درک میکنند و با توجه به غنی بودن دیدگاه مغرب که حامی صلح و ثبات و ادغام منطقهای است، اهمیت این تصمیم و ساختار آن آشکار میشود، زیرا پایه گذار یک نقطه عطف سرنوشت ساز و یک لحظه اثرگذر قوی در فرآیند یافتن راهکار سیاسی واقعی و دائم است.
مغرب با توجه به چشم انداز چنین توافقی که نگاهش به آینده است و با توجه به اینکه کشوری با سنتهای ریشه دار در تاریخ است، تصمیمش را گرفت تا به منطق حکومت منتقل شود و برای ساکنان صحرای مغرب شرایطی فراهم آورد که تحت حاکمیت ملی، خودمختار باشند و امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودشان را از طریق نهادهای مقننه، مجریه و قضاییه مختص خودشان در این منطقه اداره کنند.
آمریکا به اصل و اساس و تحولات این پرونده و نیز پویایی و اعتمادی که به آن میشود، کاملا آگاه است. رویکردی که ابتکار خودمختاری ثمره آن است نیز نتیجه رایزنیهای عمیق محمد ششم و دولت بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکاست. این ابتکار برای رایزنی با دولت جورج بوش پسر نیز ارائه شد تا اینکه دولت باراک اوباما رئیس جمهور اسبق آمریکا از آن حمایت کرد.
همه این دولتها در آمریکا از خودمختاری به عنوان یک راهکار برای این منازعه منطقهای حمایت کردند در نتیجه بیانیه ریاست جمهوری دولت دونالد ترامپ محصول و نتیجه منطقی این زنجیره و برجسته سازی حمایت ثابت آمریکا از ابتکار مغرب در طول بیست سال گذشته بود و همه اینها به این منجر شد که واشنگتن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی مغرب را به رسمیت شناخت.
از حمایتهای لفظی و سخنان رسمی و علنی مقامات آمریکایی که بگذریم، آمریکا از سال ۲۰۱۵ میلادی، اشاره مغرب را به اختصاص بودجه به مناطق جنوبی به مثابه یک خط تأمین مالی میداند. بر اساس همین منطق نیز همه توافقنامههای تجاری امضا شده بین مغرب و اتحادیه اروپا شامل مناطق جنوبی مغرب نیز میشود. با توجه به همه این واقعیتها، اقدام آمریکا در به رسمیت شناسی صحرا برای مغرب، فقط برای کسانی شوک آور است که فاقد معرفت و شناخت هستند یا آنکه حافظه شان به آنان خیانت میکند.
این اعلام آمریکاییها با تحولات پرونده صحرا داخل سازمان ملل متحد نیز همخوانی دارد و با آن منسجم است. اولا تعدادی از فرستادگان سابق سازمان ملل از بس گفتند «استقلال صحرا» یک گزینه واقعگرایانه نیست، خسته شدند علاوه بر اینکه توصیههای هفده گانه اخیر شورای امنیت نیز حاوی باور روشن درباره لزوم رسیدن به یک راهکار سیاسی واقعی و دائمی است و از تلاشهای جدی و صادقانه مغرب برای خارج کردن این پرونده از بن بست قدردانی شده است.
برای تحقق این آرزو، مغرب به زنجیره سیاسی زیر نظر سازمان ملل بر مبنای معیارهای روشن و مبتنی بر مشخص کردن و شرکت دادن طرفهای حقیقی این منازعه منطقهای وفادار است و محمد ششم در برابر آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد نیز به این وفاداری متعهد شده است.
تأکید بر این موضوع اهمیت دارد که زنجیره سیاسی به خودی خود یک هدف نیست و کسانی که فکر میکنند با اعتراض به ابتکار خودمختاری، با مغرب مقابله میکنند، کاری جز روشن کردن وضع ایستایی و بستن چشم انداز نمیکنند و در واقع جلوی دستیابی به یک راهکار را میگیرند.
این در حالی است که ابتکار خودمختاری یک راهکار واقعگرایانه محسوب میشود که برنده و بازندهای ندارد و از حمایت بین المللی که هر روز نیز تقویت و به مناسبتهای مختلف نیز بیان میشود و آخرینش نیز مشارکت ۴۲ کشور در کنفرانس وزیران بود، برخوردار است، کنفرانسی که به ابتکار مغرب و آمریکا برای حمایت از ابتکار خودمختاری تحت حاکمیت مغرب برگزار شد.
همچنین تصمیم آمریکا برای پیوستن به ۲۰ کشوری که در شهرهای العیون و الداخله مغرب کنسولگری دارند، قطعا کشورهای دیگر را به برداشتن چنین گامی در آینده نزدیک تشویق میکند.
مغرب زمانی که بیست و دوم سپتامبر گذشته اعلامیه سه جانبه حاوی بیانیه ریاست جمهوری آمریکا را امضا کرد، در عین حال تعهد اخلاقی نیز داد که به ثبات در منطقه مغرب بزرگ و خدمت به صلاح در خاورمیانه، تشویق کند.
این یک فرصت تاریخی برای همه ماست تا مواضع سازندهای اتخاذ و به سوی یافتن یک راهکار واقعی، عادلانه و دائم حرکت کنیم.