پروفسور الکساندر دوگین در گفتگو با المیادین
اندیشمند روسی: فرآیند فروپاشی آمریکا آغاز شده است
پروفسور الکساندر دوگین اندیشمند روسی گفت، با توجه به اتفاقات اخیر در آمریکا به نظر می رسد فرآیند فروپاشی این کشور آغاز شده است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، فیلسوف و اندیشمند روسی در مسکو، تاکید کرد به قدرت رسیدن جو بایدن آمریکا بر اساس همان راهبرد آمریکایی انقلابهای رنگین بود که این بار در داخل خود این کشور اجرا شد و باعث وقوع جنگ داخلی در آمریکا خواهد شد.
پرفسور الکساندر دوگین در مصاحبه با شبکه تلویزیونی المیادین، درباره تاثیر نتیجه انتخابات اخیر ریاست جمهور آمریکا بر آینده جهان گفت: هیچ چیزی نمیتواند منطق تاریخی مقدسی را که بر اساس آن عمل میکنند، تغییر دهد و ما بدون شک به پایان آن نزدیک میشویم. گذشت زمان، ما را به پایان آن نزدیک میکند و اصل مسئله همین است. به نظر من، قدرت گرفتن بایدن در این دوره پایانی، نشانه شومی است. زیرا بایدن از طرحی مبتنی بر فریبکاری و ترویج اکاذیب مختلف درباره رقبایش برای رسیدن به قدرت استفاده کرد. این نخستین باری بود که طرفداران جهانی سازی در آمریکا، خودشان از راهبرد انقلاب رنگین علیه ملت آمریکا استفاده میکردند. این موضوع نشان داد طرفداران جهانی سازی، از راهبرد خودشان علیه همه حتی علیه آمریکا، استفاده میکنند و این ویژگی جدید دموکرات هاست. این سیاست آمریکا نیست، بلکه سیاست طرفداران جهانی سازی است و دقیقا، همینها بودند که در رسیدن به کاخ سفید پیروز شدند. این انتخابات سرقت شده، بدترین نوع حکومت سیاسی است. این بدترین شیوهای است که یک انسان میتواند با توسل به آن، قدرت را در یک کشور مهم و قوی مانند آمریکا دست بگیرد؛ بنابراین ما به پایان زمان نزدیک میشویم، اما در مسیر مثبت نیستیم که مبتنی بر توافق احتمالی بین بازیگران، تمدنها و فرهنگهای مختلف باشد، بلکه به نبرد پایانی نزدیک میشویم. زیرا طرفداران جهانی سازی، تصمیم گرفتند از همه قدرت انحصاری خودشان علیه هر فردی که با آنها مخالفت کنند، استفاده کنند و این موضوع بسیار نشانه شومی است، زیرا ما در حال ورود به مرحله سرنوشت سازی از تاریخ بشریت هستیم.
دوگین در پاسخ به سوالی درباره دودستگی در جامعه آمریکا و حمله به ساختمان کنگره این کشور و آینده ناآرامیهای احتمالی در آن، افزود: آنچه رخ داد، فقط آغاز کار بود و تا جایی که میدانم، پایان کار نیست. ما در آمریکا شاهد دودستگی در کشور، جامعه و ملت هستیم که طرفدار دو اردوگاه ایدئولوژیک هستند که تا حد زیادی به یکدیگر ارتباط دارند و هر دوی آنها در یک چند دهه گذشته، نماد لیبرال دموکراسی بوده اند. اما به تدریج، دو قطب در این لیبرال دموکراسی پدیدار شد. طرفداران جهانی سازی و ترقی خواهان نماینده لیبرال دموکراسی جدید هستند که به برابری بین زن و مرد و ضربه زدن به نهاد خانواده علاقه دارند و میخواهند به شیوههای مختلف باورهای دینی را مخدوش کنند. آنها تلاش کردند هر کسی را که با نظرشان مخالف باشد، سانسور کنند. این یک نوع لیبرالیسم چپگرایانه افراطی از ترقی خواهان تمامیت طلب جدید است که در این انتخابات به صورت یک گروه که ایدئولوژیک مشترک دارند، ظاهر شدند و سپس قطب جایگزین که تا حد زیادی به لیبرال دموکراسی کلاسیک شباهت دارد، پدیدار شد و در مسیر لیبرال دموکراسی راستگرایان افراطی حرکت میکند. هر دوی آنها بخشی از لیبرالیسم یعنی لیبرالیسم آمریکایی هستند، اما اختلاف و دودستگی بین آنها عمیق است. به نظر من، درگیری لیبرالیسم راستگرای افراطی با لیبرالیسم چپگرای افراطی، مقدمه جنگ داخلی است. ما شاهد دو دسته از ملت آمریکا هستیم که هیچ توافقی با یکدیگر ندارند و نسبت به یکدیگر کاملا خصومت دارند. نیمی از ملت آمریکا از دونالد ترامپ حمایت میکند و بقیه ملت آمریکا هم حامی جو بایدن است و این چیزی نیست جز مقدمه جنگ داخلی.
وی درباره واکنش جامعه آمریکا به احتمال بروز خشونت، خاطر نشان کرد: به نظر من، آمریکا بدون شک در آستانه جنگ داخلی قرار دارد. میخواهم بر این ایده متمرکز شوم و تاکید کنم که هر دو قطب در آمریکا، جنبههای انسانیت را کنار گذاشته اند، اما طرفداران لیبرالیسم و حامیان جهانی سازی، در موضع خودشان خصمانهتر عمل میکنند. زیرا مخالفان خودشان را طرفداران نازیسم، نژادپرست و یهودی ستیز معرفی میکنند و این به معنای آن است که انسانیت را به طور کامل کنار گذاشته اند. آنها فردی را که طرفدار نازیسم باشد، مستحق جنگ میدانند و اگر کسی یهودی ستیز باشد، باید همه حقوق قانونی اش سلب شود. این لیبرالها پیشنهاد میکنند، بلیط برای سفر به طرفداران ترامپ داده نشود. یعنی کسانی را که طرفدار ترامپ هستند، انسان نمیدانند. طرفداران ترامپ هم مخالفان خودشان را سرزنش میکنند و طرفداران جهانی سازی را انسانهای بد میدانند، اما در نهایت قبول دارند که انسان هستند. به نظر من این اوضاع دو قطبی در آمریکا به شدت خطرناک است. این نوع برخورد در گذشته علیه دشمنان آمریکا به کار گرفته میشد، اما نخستین بار شاهد آن هستیم که علیه خود ملت آمریکا استفاده میشود.
پرفسور الکساندر دوگین گفت: اینکه در داخل یک جامعه لیبرال، دودستگی ایجاد شده، قابل توجه است. آنچه در آمریکا رخ میدهد مقابله لیبرالیسم با لیبرالیسم جدید نیست، بلکه نبرد لیبرالیسم ترقی خواه و پیشرفته با لیبرالیسم سنتی و واپسگراست که دودستگی عمیقی در داخل لیبرالیسم ایجاد میکند و آنچه امروز در داخل آمریکا رخ میدهد، بسیار خطرناک است. به نظر من، لیبرالیسم چپگرا یا لیبرالیسم چپگرای افراطی یعنی طرفداران بایدن و جرج سوروس که انقلابهای رنگین را تشویق میکردند، تحرکات خودشان را در صحنه بین المللی گسترش خواهند داد. از نظر آنها، آمریکا بسیار کوچک است و دشمن داخلی آنها ترامپ است. به نظر من، آنها برای تاثیر گذاشتن بر دیگر مناطق جهان تلاش خواهند کرد. اطمینان دارم طرفداران جهانی سازی، جنگهای جدید به راه خواهند انداخت و شاهد تجاوزات و دخالتهای جدید خواهیم بود. آنها شبکه جهانی لیبرالیسم چپگرای افراطی خودشان را در روسیه، ایران، چین و اروپا فعال خواهند کرد. آنها به دنبال به راه انداختن جنگی در سطح جهانی هستند.
دوگین در پاسخ به سوالی درباره فروپاشی آمریکا و نبرد بر سر موجودیت این کشور، افزود: بلکه به نظر من این فرآیند آغاز شده است. فقط مسئله تکامل اعتماد نیست، بلکه دودستگی در جامعه آمریکا بسیار عمیقتر است. نیمی از ملت آمریکا معتقدند بقیه ملت این کشور، از خبرهای جعلی و اکاذیب و همه شیوههای پلید فریبکاری علیه آنها استفاده میکنند. اتهام انتشار خبرهای جعلی علیه هر دو طرف وجود دارد و به همین علت هیچ کدام به طرف دیگر اعتماد ندارد. هر دو طرف در تلاش برای جستجوی واقعیت، بر اساس معیارهای ایدئولوژیک خودشان عمل میکنند. اگر دموکراتها حرفی بزنند، فقط دموکراتها یا طرفداران بایدن، حرف آنها را باور میکنند و اصلا برای آنها مهم نیست که واقعیت را میگویند یا نه. این موضع ایدئولوژیک آنهاست که درستی اطلاعات را تایید یا رد میکند. هر طرف، طرف مقابل را متهم میکند که آغازگر مناقشه بوده است. یعنی همان توهم توطئه معروف. هیچ کسی به دنبال واقعیت نیست و این شرایط، اوضاع را دشوار میکند.
وی در پاسخ به سوالی درباره تلاش احتمالی دولت بایدن برای تشدید فشار بر روسیه خاطر نشان کرد: گفته میشود که دشمنی بایدن با روسیه بیشتر از ترامپ است. اما واقعیت آن است که تمرکز ترامپ بر روسیه نبود. به نظر من، روابط آمریکا و روسیه بدتر از آنچه در دوره اوباما و ترامپ بود، نخواهد شد. شرایط این روابط تغییری نکرده است. تیم بایدن، مخالف بزرگ روسیه محسوب میشود و تهدید میکند به شیوههای مختلف فشار و تحریم متوسل خواهد شد. اما واقعیت آن است که آمریکا از همه شیوهها و ظرفیتهای خودش برای مجازات استفاده کرده است. هیچ چیز یا هیچ کسی در روسیه باقی نمانده است که آن را تحریم نکرده باشند. ترامپ با روسیه مسامحه نمیکرد، بلکه همان رویکرد دولت اوباما را ادامه میداد. فقط برای روسیه در مقایسه با چین، اولویت قائل نبود. ترامپ از روسیه نفرت نداشت، اما بایدن کینه و نفرت دارد. اما سلاح هسته ای، مانع واقعی در برابر این نفرت است. ما در آستانه شرایطی در جهان قرار داریم که در آن، زور حرف اصلی را میزند. اگر ما قدرت کافی برای دفاع از خودمان داشته باشیم، میتوانیم هر نوع فشاری را تحمل کنیم. اگر بیش از اندازه درگیر مسایل سیاسی شود، در جنگ پیش از آنکه آغاز شود، شکست خواهیم خورد. من فکر نمیکنم روسیه منزوی شده باشد. زیرا چین و ایران هم در این جنگ تجاری، مشمول تحریم شدند. بسیاری از نظامهای سیاسی، مشمول تحریم قرار گرفته اند. به همین علت باید جهان جایگزین مبتنی بر چند قطبی ایجاد شود. اگر اکثریت جمعیت جهان، مشمول تحریمهای آمریکا باشند، نمیتوان گفت آنها منزوی شده اند. بدون شک روسیه نقش مهمی در کنترل بهای نفت دارد. روسیه تلاش میکند الگوی جایگزین به جهان ارائه کند و خط مشی جدیدی پیش روی کشورهای عربی قرار دهد. اروپا به تدریج مجبور خواهد شد بین آمریکا که در حال از دست دادن رهبری اش است، با روسیه و متحدانش یعنی چین، ایران و ترکیه که هر روز اهمیت آنها بیشتر میشود، یکی را انتخاب کند.
وی گفت: به نظر من، لیبرال دموکراسی چیزی جز دورویی نیست. هرگز به وجود دموکراسی واقعی باور نداشته ام و باور نخواهم داشت. امروز برای همه، توخالی بودن دموکراسی ثابت شده است. زمانی که دسترسی رئیس جمهور آمریکا به توئیتر قطع میشود، به معنای نابودی قانون و عدالت است. هر کسی که کنترل فناوری را در دست داشته باشد، کنترل سیاست را هم در دست دارد. در این پاییز و زمستان، آخرین رنگ و طعم دموکراسی هم از بین رفت. به همین علت، دیگر چیزی از دموکراسی باقی نمانده است و به من در آستانه نابودی آن قرار داریم. البته به معنای آن نیست که همه چیز تمام شده و بر باد رفته است، بلکه سازمانهای غیردموکراتیک سیاسی و اجتماعی دیگری وجود دارد. اما دموکراسی اعتبارش را به طور کامل از دست داده است.