آیه ۹ سوره نجم چه میگوید؟
«قاب قوسین» مربوط به کدام واقعه تاریخی است؟
قاب قوسین در آیه ۹ سوره نجم آمده و اشاره به نزدیکی معنوی حضرت محمد (ص) در شب معراج به ساحت خداوند دارد.
برخی از مفسران عقیده دارند که این ایه مربوط به معراج پیامبر (ص) بوده و شاهدی بر نزدیکی معنوی پیامبر (ص) به خداوند است. یعنی زمانی که پیامبر (ص) به سفر معراج رفت فاصله او از ساحت مقدس پروردگار به اندازه دو قوس یا کمتر بوده است.
به گزارش گروه وب گردی
خبرگزاری صدا و سیما، قاب قوسین به معنی فاصله اندازه دو کمان میباشد. قاب قوسین اصطلاحی قرآنی است در آیه ۹ سوره نجم آمده و اشاره به نزدیکی معنوی حضرت محمد (ص) در شب معراج به ساحت خداوند دارد.
برخی از مفسران این اصطلاح را مربوط به نزول جبرئیل بر پیامبر (ص) و فاصله او با حضرت محمد (ص) در هنگام نزول وحی دانسته اند. اما برخی دیگر از مفسران عقیده دارند که این ایه مربوط به معراج پیامبر (ص) بوده و شاهدی بر نزدیکی معنوی پیامبر (ص) به خداوند است. یعنی زمانی که پیامبر (ص) به سفر معراج رفت فاصله او از ساحت مقدس پروردگار به اندازه دو قوس یا کمتر بوده است. این تعبیر کنایه از شدت قرب معنوی است چرا که خداوند با بندگانش فاصله مکانی ندارد تا با قوس سنجیده شود.
آیه قاب قوسین کدام است؟
در آیه ۹ سوره نجم آمده است:
«فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ»«تا آن که فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود»
قاب قوسین در کلام بزرگان
آیت الله جوادی آملی: «معراج پیامبر (ص) با دیدن آن همه عجائب و گشودن آن همه اسرار، تنها در خور شأن نبی خاتم است که کسی از اولین و آخرین، بدان پایه راه نیافته است. این همان قرب شدید و قرب معنوی است.»
شیخ طوسی در امالی از ابن عباس و از پیامبر (ص) گزارش میکند: «هنگامى که به آسمان عروج کردم، آن چنان به ساحت مقدس پروردگارم نزدیک شدم که میان من و او فاصله قوسین یا کمتر بود.»
شیخ صدوق در علل الشرایع همین مضمون را از هشام بن حکم از امام موسی بن جعفر (ع) نقل کرده است: «هنگامى که پیامبر به معراج برده شد و فاصله او از ساحت قدس پروردگارش به اندازه قوسین یا کمتر بود حجابى از حجابها از برابر دیدگان او برداشته شد»
در تفسیر علی بن ابراهیم نیز آمده است: «سپس نزدیک شد، یعنى رسول خدا به پروردگار.»
با توجه به این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که تعبیر دوم از قاب قوسین که به مساله معراج باز میگردد صحیحتر است.
معنای لغوی قاب قوسین
قاب به معنی اندازه و مقدار است و قوس به معنای کمان؛ بنابراین قاب قوسین یعنی به اندازه دو طول کمان.
برخی نیز منظور از قوسین را زمانی دانسته اند که دو کمان را از طرف زه به هم بچسبانیم که شکلی دایرهای میسازد و در نتیجه قاب قوسین یعنی مقدار قطر دایره کمان.
البته بعضی از مفسرین قوس را از قیاس و به معنای مقیاس دانسته اند. در زمانهای قدیم ذراع دست انسان مقیاسی برای اندازه گیری بوده است و به این ترتیب معنای آن دو ذراع میشود.
بعضی از کتابهای لغت نیز قوس را فاصله میان محلی از کمان که به دست گرفته میشود تا نوک برگشته کمان تعریف کرده اند که در این صورت قاب قوسین برابر با مقدار نیم دایره کمان است که برابر با دو ربع کمان میباشد.
بیشتر بخوانید:
علت تاکید بر مقدار قاب قوسین
منظور از «قاب قوسین» مرتبه و احدیت است؛ در تعبیر قاب قوسین، چون تثنیه و دوئیت وجود دارد این با مرتبه واحدیت سازگار است؛ زیرا در مرتبه واحدیت اسما و صفات حق تمایز علمی از ذات حق دارند؛ اما مقام احدیت مقام غلبه وحدت است که دوئیت علمی نیز بین ذات و صفات دیده نمیشود.
مفسرین ، حکیمان و عارفان بزرگوار هرکدام به وسع و توانایی فهم و عقل و کشف و شهود دل و باطن خود آیات قرآنی مربوط به معراج پیامبر اکرم را بیان داشته اند. این حقیر در این فرصت کوتاه بطور اختصار نظر و باور خودرا خدمت خوانندگان گرامی این سایت با کسب رخصت از گرداندگان محترم آن می رسانم. قاب به معنای چهارچوب می باشد و قوسین جمع قوس به معنای دو یا چندین قوس . اگر یک دایره را به دو نیمه تقسیم کنیم هرکدام از نیمه ها یک قوس می باشند. طوریکه خواننده گرامی بیشتر از این حقیر مطلع می باشد، کل هستی بیکران در حرکت دائمی به سر می برد و این حرکت مثل کوچ کردن یک کاروان از مکانی به مکان دیگر.نیست بلکه حرکتی است در خود ، ازخود و بسوی خود. این حرکت خود بخود و تصادفی و اتفاقی صورت نمی پذیرد بلکه در چهارچوب یک طرح مطلق و بر اساس مفاد آن که با آگاهی مطلق طرح ریزی شده و هدفمند و پر از معنا و مفهوم می باشد. هستی بیکران دارای دو حد می باشد ؛ یکی کمال محض و دیگری کمال نقص. این دو حد از هم جدا نیستند بلکه همیشه روی هم قرار دارند. حد کمال محض را میتوان حالت محض اولیه بهشتی هستی در نظر گرفت و حد کمال نقص را حالت فعلی واقعیت عینی. حرکت هستی بین این دو سر حد در نوسان است. حالت اولیه بهشتی بطور پیوسته و خطی در روی قوس نزولی به حالت فعلی نرسیده است بلکه بطور منقطع ؛ مرحله به مرحله ؛
منزل به منزل ؛ وادی به وادی و یا ایستگاه به ایستگاه. در مسیر برگشت و رجعت به حالت اولیه بهشتی بر روی قوس صعودی همان منازل نزولی را مطلقا همسان دوباره طی خواهد کرد. انقطاع های بین منازل را از دیدگاه دینی میتوان قیامت های پی در پی و از دیدگاه علوم نجوم و کیهان شناسی مه بانگ های متوالی نامید. بنابراین حرکت دوار یا چرخه ای هستی با یکبار نزول و صعود به پایان نمیرسد بلکه جاودانه ادامه می یابد. و منازل دَور بعدی تکرار مکررات خسته کننده نیستند بلکه همیشه در سطحی برتر از سطح قبل به ظهور می رسند. ابتدا و انتهای قوسین نزول و صعود به هم وصل نیستند که متعاقب آن حرکت هستی انگار روی محیط یک دایره صورت بگیرد و مبداء و معاد و یا علت و معلول دقیقا روی هم قرار داشته باشند بلکه فاصله آنها همیشه به اندازه طول پلانک یعنی 10 بتوان منهای 35 متر باقی خواهد ماند.
حالا در این جا ممکن است سوال پیش آید که تعداد منازل و وادی ها و یا ایستگاه سفر چند تا می باشند؟ برای اینکه به این سوال یک پاسخ حقیقی و مطابق بر واقعیت داده شود، توجه عمیق به چند حقیقت ژرف ضروری می باشد که در طول تاریخ بشریت تاکنون به فهم و عقل انسان پیشرو الهام نگردیده اند.
الف - کلیه افراد انسانی از سرنوشت های جنسی و عشقی پنجگانه برخوردار هستند.
ب - کلیه افراد انسانی دارای ده تا خویشتن و یا ده تا نفس منحصر به فرد می باشند.
پ - هستی بیکران قبل از آغاز حرکت نزولی به هستی های محدود و متناهی و مساوی با محیط و مرز های هندسی ثابت و پایدار و مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر تقسیم شده است و به علت بیکران بودن هستی ، عمل تقسیم پایان ناپذیر باقی خواهد ماند. این تقسیم به این دلیل ساده صورت گرفته است که بینهایت نمی تواند دارای یک مرکز واحد و یگانه و منحصر بفرد باشد که کل هستی بتواند در آن مرکز بطور کامل منقبض گردد. لذا وجود مرکز های محلی بیشماری ضروری اند که هستی های محدود و متناهی اطراف آنها همیشه بتوانند در طی یک نوسان کامل منقبض و منبسط شوند و از کثرت به وحدت و دوباره از وحدت به کثرت برسند. این هستی های محدود را در علم کیهان شناسی دنیا ها یا جهان های موازی می نامند و به زبان دینی میتوان آنها عوالم بیشمار نامید. نکته بسیار مهم این است که کلیه این عوالم از لحاظ فرم یا شکل و محتوا مطلقا برابر و یکسان می باشند. خداوند متعال در علم و قدرت و حکمت مطلق و بیکران خویش در جهت تعیین فرم و محتوای جهان های بیشمار ، بینهایت امکانات را در اختیار داشته است و باور این حقیر این است که در بین آن همه امکانات بی شمار، قرعه شانس به نفع ساده ترین امکان در آمده و بخت و اقبال نیک نصیب آن گردیده است و آن عبارت است از یکسانی و برابری مطلق جهان ها.
با توجه به دو حقیقت اول ، کل هستی دارای هفت مرتبه اصلی می باشد و هرکدام از این مراتب هفتگانه دارای لایه ها و یا مراتب فرعی بیشماری اند که هرکدام از آنها مجموعه بی شماری از اسماء و صفات الهی را در بر دارد. هرکدام از این لایه ها در دوره های هفت مرحله ای به نوبت خاص و ویژه خویش از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات متوالی انقباض و انبساط کیهانی در قالب یک عالم شهودی به ظهور می رسند و تجربه می گردند. کلیه لایه های هرکدام از مراتب اصلی بین دو حد محصور و محدود اند؛ یکی کمال کامل و دیگری کمال نقص. تا کلیه مراتب فرعی هستی به ظهور نرسند و توسط خویشتن های دهگانه افراد انسانی تجربه نگردند، سَفَر خلقت و آفرینش روی قوسین نزولی و صعودی پایان نخواهد یافت. در معاد یعنی در پایان سفر خلقت همان حالت اولیه کمال محض بهشتی مبداء دو باره برقرار میگردد.
نزدیکتر و نزدیکتر شد تا اینکه به این آگاهی رسید که حقیقت و واقعیت عینی یک واحد یگانه و مطلق می باشند.