گزارش مکتوب
من نبودم، دستم بود؛ تقصیر آستینم بود!
خیلی بد بودیم؛ بازیکنان ما بد بودند و تیم قم، تیم ما را تنبیه کرد.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیمای مرکز اصفهان؛ این بخشی از سخنان وحید شمسایی، سرمربی تیم فوتسال گیتیپسند است که بعد از تساوی خانگی برابر نماینده جوان قم گفت: تساوی برابر فردوس از باخت برای من بدتر بود و خوب نیست در زمین خودمان امتیاز از دست دهیم و باید بیشتر تلاش کنیم.
در واقع، سرمربی تیم قدرتمند اصفهانی، بعد از این تساوی که برایش حکم باخت را داشت، به جای شکستن کاسه کوزه ها بر سر داور و فدراسیون فوتبال و...، تقصیرها را گردن گرفت و به جای به جاده خاکی زدن، سوراخ دعا را پیدا کرد. این شیوه، درست وارون چیزی است که ما در بسیاری از مواقع از اهالی فوتبال و حتی جامعه می بینیم که به بخشی از آن در
گزارشی دیگر پرداختیم. اکنون بخش دیگری از آن را می توانید بخوانید:
صدای خواننده ای که دارد غزلی از خواجه شیرین سخن شیرازی را به آواز می خواند، ذهن شنوندگان را به خود جلب می کند:
ای که مهجوری عشاق روا میداری، عاشقان را ز بر خویش جدا میداری… چه از رادیو آوا باشد چه نباشد، توفیری ندارد؛ چون هم خود شعر دلپذیر است و هم خواننده با ته صدایی که دارد، کمک می کند لااقل از شنیدن شعر و صدا دچار انزجار و تکدر خاطر نشوی. شاید برایتان چنین موقعیتی یا مشابه آن پیش آمده باشد که سوار تاکسی هستید و از غر و لندهای راننده میانسالی که زمین و آسمان را به هم می بافد و دولت و ملت و گاهی هم امت را از کلمات آبدار و تابدار خود بی نصیب نمی گذارد، کلافه شده اید. آن هم مثلا به دلیل تصادف چند شب پیشش در یکی از خیابان های شهر که بعد از آن، وی مجبور شده تمام درآمد چند روز کاری اش را صرفِ تعمیرِ سواریِ قدیمی اش کند؛ البته اینکه چقدر خودش در این حادثه تقصیر داشته، برایتان نامعلوم، اما آشکار است که وی در حرف های تند و تیز امروزش که گوش شما را هم آزار داده، به تنهایی به قاضی رفته است و خود را محق و مظلوم می داند.
یا مثلا در صندلی پشتی همان خودرو، یک آقای جوانِ کت و شلواری، با تلفن همراه خود با کسی به خجالت و شرم سخن می گوید و به دلیل دیر رسیدن به محل قول و قرار، با لابه و التماس، از فردِ پشتِ خطِ تماس می خواهد کمی بیشتر منتظر بماند تا این آقای باکلاس که ترافیک را مقصر دیر رسیدنش می داند و دیواری کوتاه تر از آن نمی یابد، بتواند خود را به محل مورد نظر برساند.
یا مثلا شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که هنگام قدم زدن در شهر، ناگهان، چشمتان به منظره ای معطوف شده که چند نفر دوان دوان گرد پیرمردِ زمین خورده ای جمع می شوند و به وی کمک می کنند تا از جای برخیزد. پیر سفیدموی هم هنگام برخاستن، چند ناسزا نثار سه نفری می کند که از نظر وی، این زمین خوردن به دلیل قصور آنها بوده؛ اول از همه، شهرداری شهر که ناهمواری های سنگ فرش های پیاده رو را به خوبی سر و سامان نداده؛ دوم، چشم پزشکی که عینک خوبی برایش تجویز نکرده تا چشمانش بهتر ببینند و آخر از همه هم پسر بخت برگشته اش که به اعتقاد او اگر آن روز سر کار نمی رفت، می توانست کار اداری پدر را پی بگیرد و بدین ترتیب، پدر پیر مجبور نمی شد پا به این مسیر بگذارد و اسیر شود.
خلاصه آنکه در لحظه لحظه زندگی در جامعه، می توانید چنین رفتارهایی را از این و آن به چشم ببینید و حتی با دقت بیشتر، آنها را حتی در خودتان نظاره کنید.
همه مقصر هستند جز خود ما !مصطفی داننده، روزنامه نگار می گوید: «عادت کردهایم همه چیز را گردن دیگران بیندازیم. همه مقصر هستند جز خود ما؛ حکومت، پلیس، پدر، مادر، دوست، همسر، زن، بچه. بی گناه ماجرا تنها و تنها ما هستیم.»
این روزنامه نگار ادامه میدهد: «دادگاه ما همیشه یک پیروز دارد؛ آن هم خود ما هستیم. اتوبوسی در جاجرود به دره افتاد و باعث مرگ ۱۱ نفر شد. بعد از این ماجرا همه گفتند پس پلیس در این مملکت چکار میکند؟ این چه وضع اتوبوسهاست؟ جاده که نیست قتلگاه است! همه اینها رو گفتیم، اما فراموش کردیم مقصر اصلی این حادثه وحشتناک راننده اتوبوسی بوده است که به خاطر پول بیشتر چشم خود را بر خرابی ترمز اتوبوس بسته و دل به جاده زده است. راننده میدانسته است که سوار بر اتوبوسی است که دچار اشکال است، اما تصمیم به حرکت میگیرد. او احتمالا با خود گفته است «حالا میریم، ببینم چی میشه» و استارت زده است. بدون اینکه فکر کند جان حداقل ۳۰ مسافر در گرو رانندگی اوست.» البته شاید با نگاهی عمیقتر بتوان مسوول شرکت اتوبوسرانی را مقصر دانست که مثلا با رسیدگی نکردن به معیشت راننده، سبب شده که وی برای دریافت پول بیشتر، با سرعت بیشتر براند و چنین فاجعهای رقم بخورد.
وقتی دیوار داور از همه کوتاهتر است
یا مثلا، در مسابقات فوتبال که مقصر یافتن و خود را مبرا دانستن به وفور به چشم و گوش می رسد، معمولا اولین مقصری که مربیان بازنده در نشست های خبری از آن سخن می گویند، «داور» است که با قضاوت نامطلوبش، شکست تیم را رقم زده. و همچنان که در گزارش قبلی گفته شد، در دو سه سال اخیر، تیم های بازنده علاوه بر داور، مستمسک و دستاویز دیگری برای توجیه ناکامی هاشان جسته اند که همانا وزارت ورزش و دولت است.
نظر انتقادی مصطفی داننده با این پیشنهاد همراه می شود که «تا وقتی کسی هست که ما تمام حوادث را به گردن او بندازیم تا خود را تبرئه کنیم، نمیتوان امید داشت که جامعه به سوی جامعه آرمانی پیش برود. باید این عادت را ترک کنیم و تلاش کنیم اولین کسی که قرار است در دادگاه محاکمه کنیم، خودمان باشیم تا بعد نوبت به دیگران برسد.»
روانشناسان در این باره چه می گویند؟
آقای فرامرزی، از اساتید روانشناسی دانشگاه اصفهان، در گفتگو با خبرگزاری صداوسیما، با بیان اینکه چنین مقصریابیهایی حتی در مدرسه بروز و ظهور مییابد، ریشه موضوع را در سنین کودکی و محل آن را در جایی مثل مدرسه جست و جو میکند؛ سخنی که به واقع، با جست و جویی در خاطرات و واقعیات درست مینماید؛ مثلا وقتی در مدرسه نمره نمیگیریم، از روی ترس یا خجالت یا هر چیز دیگر، به جای اینکه به خانه و همسایه بگوییم: من ۱۰ «گرفتم»، میگوییم: معلم به من ۱۰ «داده» است. وی در سخنان عمیقتر و تحلیلی اش، از «نظریه اِسناد» در روانشناسی سخن به میان میآورد. در تحلیل این نظریه، یکی از اساتید روانشناسی دانشگاه کاشان در گفتگو با خبرگزاری صداوسیما، ضرب المثل معروف «عروس نمیتونه برقصه، میگه زمین کجه» را ترجمه راحت و قابل فهم آن عنوان میکند.
با توجه به اینکه اسنادها یا درونی (Internal ) یا بیرونی (External)هستند، دکتر ارفعی می افزاید: در اسنادهای بیرونی، ما علت وقایع(مثل شکست) را در بیرون از خودمان جست و جو می کنیم. وی علت چنین رویکردی را به شیوه های فرزندپروری و فرهنگ حاکم بر جامعه مربوط می داند.
بنابراین، دلیل اینکه چرا ما کمتر به عیوب خویش می پردازیم و برای اشتباهات خود دستاویزهای بیرونی می جوییم، در ژن و تربیت ما قابل بررسی است.
هفته نامه چلچراغ درباره چنین موضوعی می نویسد: «ترس از پذیرفتن اشتباه، دقیقا از آن ترس هایی است که از والد در ما مانده.»
توضیحی درباره والداریک برن، حالتهای شخصیتی را در سه بخش «والد»، «بالغ» و «کودک» معرفی کرد که شامل نظام به هم پیوسته فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن است.
والد شامل بسیاری از رویداد های بیرونی است که در ۵ تا ۷ سال اول زندگی در مغز کودک ضبط می شوند. بیشتر این محفوظات محصول اطلاعات کودک از پدر و مادر یا جانشینان آن ها است. تمام مطالب و رفتارهایی که کودک از والدین خود حس می کند؛ می شنود یا می بیند؛ در بخش « والد » ضبط می شود؛ هم چنین پندها، سخت گیری ها و رفتار های حمایت کننده، ساختار بخش والد را تشکیل می دهند.
هفته نامه چلچراغ در ادامه می نویسد: تا زمانی که کودک هستیم، خوب بودن و اشتباه نکردن، البته نسبت به تعریفی که پدر و مادر از خوب بودن برای ما مشخص می کنند، یک امتیاز بزرگ است. ما تلاش می کنیم تا اشتباه نکنیم و در دام تنبیه نیفتیم. اگر خوب باشیم، همیشه تشویق و جایزه در انتظار ماست و اگر نه، ممکن است که حسابی به دردسر بیفتیم. اما با بزرگ شدن و کم رنگ شدن روز به روز نقش ظاهری والد در زندگی ما، ما هم چنان نقش های معنوی آن ها را برای خود نگه می داریم. رضایت والد در ذهن و احساس پیچیده ما، تبدیل به رضایت ما از خودمان می شود و همین جاست که گول می خوریم و هر روز به دنبال اثبات خود هستیم و نه چیز دیگر. آدم هایی که می دانند همیشه و همواره درصدی از احتمال خطای انسانی وجود دارد و از مسئولیت اشتباه خود فرار نمی کنند و به اصطلاح آستین(همت) بالا می زنند، قهرمانان این عصر پیشرفته اند.»
از سوی دیگر، نگاهی به کلام خدا و احادیث حضرات اوصیا(ع) نیز دارای مضامین نغز و نابی است که انسان را برای برخاستن و آستین همت بالا زدن و پرهیز از شلختگی و بی نظمی تشویق می کند؛ چه آنجا که می فرماید: انّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند. یا آنجا که تذکر می دهد: وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعى: و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست و یا اولین توصیه از آخرین وصیت مولا علی که ما را به نظم و سامان دادن به امور فرا می خوانند، همگی نشان دهنده اهمیت تلاش و کوشش و مسوولیت پذیری، چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی است.
یک جو همت به جای یک جو بایدن
در نظام سیاسی ایران نیز، بیانات مقام معظم رهبری را میتوان دایر بر تقویت درون با هدف رفع مشکلات دانست. ایشان در تاریخ ۱۹ دی ۹۶ در دیدار با مردم قم گفتند: «اینجوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم مینشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکهها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند.»
اهمیت این سخنان، آنجا بهترآشکار می شود که کسانی، تنها راه برون رفت از مشکلات اقتصادی کشور را به بیگانگان و ارتباط با آنان گره می زنند.
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه ۲۷ دی ۹۸ با تاکید بر قوی شدن کشور گفتند: باید ملّت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملّت باشد، با اتّحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی؛ این اگر [محقّق]شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملّت ایران در آیندهی نه چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتّی جرئت تهدید هم پیدا نکنند.
در واقع، «قوی شدن» واژه ویژه ی به کار رفته در سخنان ایشان است. حرف های یکی از کارکنان یکی از ادارات دولتی در ذهنم زنده می شود که می گوید من آقای کار خودم هستم و بنابراین، هیچ فردی حتی در سطح مدیران نیز نمی تواند از من ایراد بگیرد.
در واقع، این فرد با قوی شدن در عرصه کاری خود، مانع از آن شده که افراد مختلف کار وی را زیر سوال ببرند. پس چنین فردی با کار کردن روی خود و تقویت نقاط مثبت خویش و برطرف ساختن ضعفهای شخصی، نه تنها در کار خود خوش درخشیده، بلکه دیگران را از اظهار نظر بی مورد دور نگه داشته است؛ بدین ترتیب، تقریبا کمتر پیش می آید که وی نیازی به عذرخواهی یا بهانه تراشی پیدا کند؛ چون او قوی و دارای اعتماد به نفس است.
رهبر انقلاب، منطقِ «قوی شدن» را برگرفته از قرآن قلمداد می کنند و می گویند: کشور بایستی قوی بشود؛ قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخهی بعثت است؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن می فرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛ هر چه می توانید قوّت را زیاد کنید.
و آن گاه، در تعریف و تعیین مولفه های قدرت می گویند: اقتدار این است که یک ملّتی از درون بجوشد؛ هم علم را، هم نظامیگری را، هم سازندگی را، هم پیشرفت را، هم عزّت بینالمللی را برای خود کسب کند. اینها مؤلّفههای اقتدار ملّت ایران است؛ این را شما امروز دارید، خوبش را هم دارید، ظرف پُرش را هم دارید؛ به توفیق الهی؛ باید از این عناصر قدرت، بجا و بهنگام استفاده بشود.
پس یکی از مباحث مهم در عرصه های فردی و اجتماعی این است که با پرهیز از بهانه تراشی و تنبلی و ترس، به سوی قوی شدن حرکت کنیم.
البته همه هم این گونه نیستند و هستند کسانی که عیوب و اشتباهات خویش را می بینند و از انداختن تقصیر به گردن زمین و زمان پرهیز می کنند؛ مثل وحید شمسایی.
آن آواز نخستین و شعر شیرین حافظ باز هم در گوش جان خوش می نشیند؛ خواننده گویا به میانه های غزل رسیده:
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم/ از که مینالی و فریاد چرا میداری؟
نگارنده:رسول قجاوند