سالگرد اقامه نخستین نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیت الله خامنه ای
۴۱ سال امامت جمعه تهران
۴۱ سال پیش در چنین روزی یعنی ۲۸ دی سال ۱۳۵۸ آیت الله خامنهای نخستین نماز جمعه را به عنوان امام جمعه تهران اقامه کردند.
به گزارش خبرنگار حوزه معارف گروه علمی فرهنگی هنری
خبرگزاری صدا و سیما، «در روزهای ابتدایی انقلاب ستاد نماز جمعه دست ما نبود و آقای طالقانی به امر امام، نماز جمعه را شروع کردند. ایشان چند نماز جمعه بیشتر نخواندند. متأسفانه ستاد نماز جمعه را آن روزها لیبرالها و منافقین تسخیر کرده بودند. آیت الله طالقانی که فوت کردند ساعت هفت همان شب امام آیت الله منتظری را معرفی کردند. از همان جا شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی، شهید حجت الاسلام و المسلمین دکتر باهنر و مرحوم شفیق گفتند بروید ستاد نماز جمعه را دست بگیرید. فکر میکردیم با منافقین و لیبرالهایی که در این نهاد نفوذ کرده بودند، درگیر میشویم. ولی آنها ترسیدند و طرف ما نیامدند. البته هر مقدار وسایل و امکانات آنجا بود را بردند. حتی کانتینری که مرحوم آیتالله طالقانی روی آن خطبه میخواندند را هم بردند. خودمان داربستی درست کردیم و امکانات ضروری را فراهم نمودیم.» اینها روایت آقای مقصودی، رئیس سابق ستاد نماز جمعه از آغاز حضور نیروهای انقلابی در آن ستاد است.
یادگاری از امام
پنجم مرداد سال ۱۳۵۸ نخستین نماز باشکوه جمعه تهران به امامت آیت الله طالقانی اقامه شد، اما عمر آن مجاهد نستوه در فاصلهای کوتاه و در ۱۹ شهریور همان سال به پایان رسید.
دومین امام جمعه تهران نیز آیتالله منتظری بود که در فاصله کوتاهی بعد از انتصاب به قم رفت و از امامت جمعه تهران استعفا کرد که آقای مقصودی در این باره میگوید: «البته آقای منتظری هم بعد از مدتی گفت که من دیگر نمیخواهم بیایم. گفتیم چرا؟ سخن از حضور در حوزه علمیه قم به میان آورد.»
بعد از آن سرانجام امامت جمعه تهران به تثبیت رسید و آیت الله خامنهای با حکم امام خمینی (ره) این وظیفه را برعهده گرفتند.
امام خمینی (ره) در حکم خود خطاب به آیت الله خامنهای آورده است: «جنابعالی که بحمدالله به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعه تهران منصوب میباشید.»
گزینش امام خمینی (ره) و حکم اینچنینی درمورد امام جمعه جدید تهران که به تازگی چهل سالگی را پشت سر نهاده بود، برای عدهای سنگین آمد، برخی را در اعجاب فرو برد و بعضیها هم جوسازیهایی کردند. در حالی که عنایت امام (ره) به آیتالله خامنهای حکایت از شناخت خصوصیات و ویژگیهایی داشت که در شخصیت سیاسی و فرهنگی و علمی ایشان نهفته بود. این مخالفتها نیز به زودی با قدرت تحلیل، فن خطابه و قرائت دلنشین ایشان فروکش کرد و برای عموم مردم درایت امام (ره) در حسن انتخاب و انتصاب ایشان برای امامت نماز جمعه تهران روشن شد و نمازهای جمعه در دانشگاه تهران شکوه و عظمت دیگری یافت.
دوران امامت جمعه آیت الله خامنهای در طول ۴۰ سال
دوران امامت جمعه آیتالله خامنهای در طول چهل سال گذشته را میتوان به سه دوره تقسیم کرد؛ سه دورهای که ایشان در طول آن، بیش از ۲۴۰ بار به اقامه نماز پرداختهاند.
دوره اول از نخستین خطبه نماز جمعه ایشان از ۲۸ دی ۱۳۵۸ تا مجروحیت ایشان در حادثهی ترور ششم تیر سال ۱۳۶۰ ادامه داشت.
ایشان نخستین سخنانشان را چنین آغاز کردند: «.. و سپاس از امام امت، از اینکه سخنگوی این جمعیت عظیم را و امام جماعت این جمع را آن کسی قرار داده است که به ضعف و عجز خود معترف است. اللّهم إنّ هذا مقام اولیائک و احبّائک، این مسند اولیای بزرگ خداست، این مسند صالحان و شایستگان است. در جمع خودِ ما این مسند عالم بزرگ و راحل عظیمی است که ملت ایران هنوز داغ فقدان او را در دل میپروراند، این مسند مرحوم آیتاللَّه طالقانی است، آن انسان زجرکشیده و کوشش کرده و پایمردی کردهای که در آخرین لحظات زندگی اش، در آخرین نفسهایش هم، راه دیرین خود را گم نکرد، از مجاهدت دست نکشید، و آن گاه این مسند فقیهی همچون حضرت آیتاللَّه منتظری است، استاد بزرگوار ما و استاد بزرگوار حوزهی علمیه، لکن اکنون چنین شده است...»
امام جمعه جدید تهران در همان خطبه اول، جایگاه نماز جمعه را چنین تشریح کردند. «نماز جمعه یک سمبل است، رمز است، نشاندهندهی ابعاد گوناگون است. اوّلاً نماز است؛ یعنی ذکر خداست... در نماز جمعه آنچه از همه چیز مهمتر است اجتماع مردم در جهت تقواست، یعنی تقوا هم، زهد هم، عبادت هم، ارتباط به خدا هم، در خلوت و تنهائی اثر مطلوب خود را نمیبخشد، این جامعه است که باید در این جهت حرکت کند... ثانیاً سلاح است، حالت جنگیدن با دشمن خدا و با شیطانهاست.
امام جمعه که رمز نماز جمعه است باید به سلاحی تکیه کند، باید عصای خود را سلاحی قرار بدهد و در مقابل مردم بایستد و اساسیترین و لازمترین و اصلیترین مسائل را در اجتماعی بزرگ از زبانی ایمن و مورد اطمینان با مردم درمیان بگذارد و باید بر سلاح تکیه کند... و نماز جمعهی ما مردمی که در این شهر، در تهران، گرد آمدهایم، دارای بُعد افزونتری از همهی نماز جمعههای دیگر است، همهی نماز جمعهها بهطور طبیعی در مسجد تشکیل میشود و نماز جمعهی ما در دانشگاه تشکیل میشود ... تا نگویند- دشمنانی که انقلاب ما را با هر تدبیری و با هر شیوهای خواستند لکهدار بکنند- که این یک انقلاب کور است، یک انقلاب بیجهت است؛ نه، قشرهای گوناگون مردم ما، زن و مرد ما، درسخوانده و درسناخواندهی ما، از همهی گروهها و قشرهای
اجتماعی نمازی را که سمبل معنویت و نیز سمبل اقتدار ملّی است، در خانهی دانش برگزار میکند. این نماز جمعهی ماست.»
و در پایان نخستین خطبه، پس از پاسخ به برخی شبهات موجود در جامعه، به وظیفهی وحدت بخشی نماز جمعه توجه کرده و توصیه فرمودند که «سعی کنید از تفرقههای تازه جلوگیری کنید، سعی کنید بر مشترکات اصولی، همه گِرد بیائید، سعی کنید دلها به هم نزدیک شود، سعی کنید دلها بیش از این از هم جدا نشود... امروز روزی نیست که مردمِ ما، هرچه بیشتر در میانهی خود، در داخلهی خود براساس مسائل گوناگون، براساس مسائل غیراصولی باز با یکدیگر اختلاف کنند.»
دوره اول فضای عمومی کشور در بحران ناشی از فعالیتهای ضدانقلاب ملتهب شده بود و نمازجمعه به امامت ایشان به عنوان سنگر دفاعی، سیاسی و فرهنگی جدی شکل گرفته بود.
در این مقطع حضرت آیتالله خامنهای در نقش خطیبی دلسوز به کمک مسئولین میشتافت و تلاش مینمود که عنصر وحدت آفرینی نمازجمعه را متبلور سازد. به عنوان نمونه میتوان به خطبه ایشان پس از انتخاب بنیصدر به ریاستجمهوری اشاره نمود. آنچه در صفحات تاریخ نقش بسته است، مخالفت جدی ایشان با بنیصدر در جامعه روحانیت مبارز و دیگر نهادهای تصمیم ساز است، تا آنجا که ایشان جلسهی جامعه روحانیت مبارز را ترک نموده بودند. اما با انتخاب وی توسط اکثریت مردم، در خطبههای نمازجمعه راه وحدت بعد از انتخابات را تجویز مینمایند و خود به عنوان یکی از چهرههای مطرح مخالف رییسجمهور منتخب، چنین خطابه ایراد میکنند «.. و شادی دوم این است که ملت ما در هفتهای که گذشت موفقیت یافت تا یکی از گامهای بلند انقلابی خود را با عافیت، با سربلندی بردارد. توانست بهطور چشمگیر و قابل توجهی در انتخابات شرکت کند و بر توطئهها فائق بیاید. دشمن لحظه به لحظه انقلاب ما و پیروزی ما را پیگیری کرده است؛ در هر مقطعی از مقاطع این پیروزی، خواسته است نگذارد که ملت مزهی پیروزی را بچشد و از آن لذت ببرد؛ با ایجاد دودستگیها و اختلافها، حتی با ایجاد درگیریها. اما در این تجربهی بزرگ در انتخابات ریاستجمهوری برای نخستینبار در تاریخ ملت مستضعف ما- که دشمنان برای این روز فکرها کرده بودند و توطئهها چیده بودند- نیز ملت توانست موفق و پیروز و سربلند بشود؛ توانست رئیسجمهور خود را انتخاب بکند. ملت توانستند با اکثریتی بزرگ و چشمگیر بر یک نفر توافق کنند؛ این پیروزی بزرگی برای ملت است...»
این حفظ وحدت تا جایی ادامه داشت که حتی در جمعه پس از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ که منافقان قصد اغتشاش در نمازجمعه تهران را داشتند، ایشان چنین برخورد میکنند «به من خبر دادهاند که همان عناصر خبیثی که اجتماع دیروز را به صحنهی درگیری بدل کردند، هم عناصر مؤمن و متّقی را کتک زدند هم به نهادهای انقلابی و چهرههای انقلابی اهانت کردند و خواستند خودشان را طرفدار رئیسجمهور معرفی کنند، امروز هم درصدد آن هستند که در این اجتماع معنوی و روحانی و در این صحنهی عظیم عبادت الهی، به همان خباثتها و رذالتها دست بزنند. من به عنوان بندهی کوچک خدا و برادر کوچک شما، هیچ قوّهی قهریهای ندارم که جلو آنها را بگیرد، برای شما مردم هم تکلیفی نمیتوانم معین بکنم. اما میتوانم حکم خدا را بگویم. در اثناء خطبه و در حال نماز سکوت و استماع واجب است و متخلف، متخلّفِ از اسلام است و پس از پایان نماز هرگونه شعار تفرقهانگیز، به سود امریکاست و هر فریادی که مردم را به هیجان بیاورد و دشمنی آنها را به جای امریکا و عناصر مزدورش، به داخل ملت متوجه کند، فریاد شیطان است. در اثنای خطبه جز تکبیر و جز صلوات، آن هم در هنگام لازم، از حلقوم کسی صدایی نباید برآید و پس از نماز جز شعار توحید و جز شعار نفرت از امریکای قدّار و هرچه در این مضمون باشد، نباید داده بشود. این نباید، نبایدِ رسالهی عملیه است، ضامن اجرای آن ایمان شما و دلهای صادق و پاک شماست.»
روشنگری و دعوت به وحدت آیتالله خامنهای همچنان ادامه یافت تا جایی که پس از اعلام جنگ مسلحانه منافقین، ایشان از سخنگاه نمازجمعه، به ارشاد فریبخوردگان پرداختند و با اشاره به دستور تشکیلاتی منافقین که اجازه شنیدن سخن مخالفان را نمیداد، افزودند: «یک خطاب من هم به جوانان و نوجوانان دختر و پسر فریب خورده است که هشتاد درصد این گروهها را اینها تشکیل میدهند... گوش کنید و فکر کنید. آنها به شما گفتهاند گوش نکنید به این حرفها، اما قرآن به شما میگوید گوش کنید. اگر امروز به این حرفها و به سخن نصیحت کنندگان گوش ندادید، فردا در دوزخ خواهید گفت "ولو کنا نسع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر" تأسف خواهید خورد.».
اما همین دعوت به صلاح، سبب کینه منافقین شد و تنها یک روز بعد از این سخنان، آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر مورد سوء قصد قرار گرفتند.
در پِی این حادثه امام خمینی (ره) پیامی صادر کردند و در بخشی از پیام خود، به خوبی ریشهی ترور را بیان داشتهاند: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلالهی رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبههی جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنهی انقلاب میباشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند... اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند؛ و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است... من به شما خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم...»
دور دوم
دور دوم امامت جمعه ایشان پس از بهبودی نسبی ترور آغاز و تا ارتحال امام (ره) در سال ۱۳۶۸ ادامه داشت.
دورهای که مصادف با دوران ریاستجمهوری معظم له و قرار گرفتن به عنوان نفر دوم کشور پس از امام بود. دوران پرماجرای دفاع مقدس، حوادث مختلف سیاسی این دوران و... سبب شد که ایشان بعدی از ابعاد خطیب جمعه را تقویت کنند و آن «استفاده از جایگاه نمازجمعه برای مدیریت بحرانها» بود.
اولین بحران در برابر ملتی که مشکلات سال ۱۳۶۰ را پشت سر گذاشته است، نا امیدی بود. ایشان با تحلیلی عمیق از حوادث سال ۱۳۶۰ و تلخیهایش، در آخرین روزهای آن سال، خطاب به مردم چنین فرمودند: «وقتی ما به این یکسال نگاه میکنیم به روشنی احساس میکنیم که ملت، کارآزمودهتر و آبدیدهتر شده است. کدام کشور و ملتی است که شخصیتهای روحانی و سیاسی و نظامی خود را در بالاترین سطوح از دست بدهد و نه فقط مضطرب نشود و سست نشود، حتی نیرومندتر بشود. چهرههای مظلوم، منور و پر صفایی مثل آیتاللَّه دستغیب و آیتاللَّه مدنی، چهرههای منور و تابناک و پرافتخاری مثل آیتاللَّه شهید بهشتی، انسانهای بزرگ و با صفایی مثل باهنر و رجایی، رزم آوران خستگیناپذیری مثل شهید فلاحی، شهید کلاهدوز، شهید نامجو، شهید فکوری... اینها از دست این ملت گرفته شدند؛ نه فقط تکان نخوردید از ترس، نه فقط مرعوب نشدید، توکل شما به خدا بیشتر شد. "وللاخرة خیر لک من الاولی و لسوف یعطیک ربک فترضی"؛ بعد از اینتانای ملت بزرگ! از پیش از اینتان بهتر است. آیندهتان از گذشتهتان درخشانتر است. آنقدر خدا به شما فضل و لطف خواهد کرد که از خدا و فضل او خشنود و راضی بشوید، این آیندهی شماست. کارنامهی سال ۶۰، کارنامهای خونین، سرخرنگ، پردرد و پررنج، اما خوشعاقبت و نویدبخش و گرمکننده است. ما میخواهیم حرکت سال ۶۰ را در سال ۶۱ با قدرت و سرعت ادامه بدهیم. ما آماده هستیم باز هم در راه خدا قربانی بدهیم...» این سخنان وقتی امیدآفرینتر میشد که از گلوی کسی برمیآمد که خود قربانی ترورهای آن سال بود.
از دیگر مصادیق اعمال مدیریت بحران در خطبههای نمازجمعه توسط ایشان، میتوان به موضوع بسیج عمومی برای جبهههای دفاع مقدس اشاره نمود. تهییج مردم برای شرکت در نبرد حق با باطل و اعزامهای گسترده از نمازجمعه، جمع آوری کمکهای مردمی به جبههها از نماز جمعه و... از مواردی است که با خطبههای ایشان زمینهسازی میشد.
پایان این دوره، با سوگ عظیم از دست دادن امام امت رقم خورد. حضرت آیتالله خامنهای، در آخرین خطبهی خود در این دوره که در دوازدهم خردادماه ۱۳۶۸ ایراد گردید، در پایان خطبه و با اشاره به احادیثی که زمان بین خطبه و نمازجمعه را زمان استجابت دعا میداند، به اتفاق خیل عظیم نمازگزاران دست به دعا بر داشتند که «پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد، آرزوی قلبی این ملت مسلمان و این جمع نمازگزار را، یعنی شفای کامل و عاجل امام محبوب و عزیزمان را به این مردم عنایت بفرما...»، اما مشیت الهی بر عروج آن بزرگ مرد تاریخ تعلق گرفته بود...
دورهی سوم
دورهی سوم امامت جمعهی آیتالله خامنهای که بعد از رحلت امام خمینی و در جایگاه رهبری انقلاب و امامت امت توسط معظم له برگزار شد.
این دوره اگرچه به علت مشغلههای متعدد رهبر فرزانهی انقلاب، با حضور کمتر ایشان در این تریبون همراه بود، اما هر حضور ایشان با حماسهای از حضور مردمی قرین شد. در این دوره نیز امام جمعه تهران و امام امت از جایگاه نمازجمعه، به عنوان جایگاهی برای ادارهی بحرانها و بیان شفاف مسائل با عموم مردم بهره جستند.
ایشان خود نیز در موارد متعددی صریحترین مواضع و تحلیلهای خود را از همین جایگاه با مردم در میان گذاشتند؛ مواردی همچون توجه به عدالت و پرهیز از اشرافیگری مسئولین، ضرورت وحدت بیشتر مردم و افزایش بصیرت در جامعه پس از تبلیغات دشمن در سال ۱۳۷۶، دستور به رسیدگی ویژه به قتلهای زنجیرهای و تبیین این فتنه، تبیین حادثهی کوی دانشگاه، ضرورت احیای شعارهای انقلاب اسلامی و سرانجام، خطبههای ایشان دربارهی حوادث پس از انتخابات سال۸۸ و ... باشد.