سواد زندگی؛
نه کلیه سرما میخورد، نه آپاندیس میترکد!
برخی از اصطلاحات اشتباه پزشکی آنقدر مصطلح شده است که حتی وقتی برخی از این عبارت را در فضای مجازی جستوجو میکنیم هم با آن مواجه میشویم.
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما؛ برخی از اصطلاحات اشتباه پزشکی آنقدر مصطلح شده است که حتی وقتی برخی از این عبارت را در فضای مجازی جستوجو میکنیم هم با آن مواجه میشویم، زیرا پزشکی که در این زمینه محتواسازی میکند متوجه است که مردم آنچه که دمدستشان است جستوجوی اینترنتی است و به دنبال اصطلاحات تخصصی پزشکی نیستند.
تصور کنید یکی از اعضای داخل بدنتان مثل «آپاندیس» بترکد. حتی تصورش هم ترسناک است. حتما همه ما برای یک بار هم که شده اصطلاح «آپاندیسش ترکیده» را شنیدهایم؛ مشکلی که منجر به عمل جراحی میشود، اما نکته مهمی که وجود دارد این است که سالها اشتباه متوجه شدهایم، چون آپاندیس ترکیدنی نیست. حالا شاید برای بسیاری این سوال پیش بیاید که «اگه آپاندیس نمیترکه پس چی میشه؟» فقط اصطلاح «ترکیدن آپاندیس» نیست که سالها برای ما به اشتباه جا افتاده است بلکه اصطلاحات دیگری هم وجود دارند که ما آنها را به صورت اشتباه عنوان میکنیم؛ مثل «سرماخوردن کلیه»، «عصبکِشی یا عصبکُشی دندان»، «کرمخوردن دندان»، «سردی»، «گرمی»، «خرابشدن دریچه قلب»، «باد فتق» و .... گاهی با همین اصطلاحات اشتباه و تشخیص خودسرانه، برای خودمان نسخه میپیچیم و خوددرمانی میکنیم در حالیکه این اصطلاحات در تصور توده مردم به اشتباه ایجاد شده و به نظر میرسد پاککردن آن هم کار سادهای نیست. گرچه بسیاری معتقدند این اصطلاحات اشتباه را از دهان پزشکان شنیدهاند، اما در عین حال نظر برخی از پزشکان هم جالب توجه است و میگویند: «احتمالا پزشک خواسته بیمارو به صورت عامیانه متوجه مشکلی کنه که براش به وجود اومده.»
چیزی در بدن نمیترکد
دکتر حمید احمدی - فوق تخصص جراحی عمومی - معتقد است: «شاید اصطلاح «ترکیدن آپاندیس» را از دهان پزشکان هم شنیده باشید، اما این دلیل بر قابلیت انفجاری این عضو نیست.» او درباره برخی سادهسازیها در علم پزشکی مثل «باد فتق» یا «ترکیدن آپاندیس» به ایسنا میگوید: «برخی همکاران پزشک، برای اینکه یک رخداد پزشکی را ساده و قابل فهمتر کنند دست به واژهسازی میزنند؛ غافل از اینکه کلمه ابداعیشان ممکن است اشک جماعتی از پزشکان را دربیاورد. به شخصه مایلم بفهمم چه کسی به عنوان اولین نفر اصطلاح «ترکیدن آپاندیس» را ابداع کرد. در مرحله اول باید دید این سادهسازیها چه ایرادی دارند. اگر ایرادی دارند از طرف چه کسانی به وجود آمده اند و در نهایت بر طرفکردن آن میتواند چه سودی داشته باشد.» او ادامه میدهد: «برخی از اصطلاحات اشتباه پزشکی آنقدر مصطلح شده است که حتی وقتی برخی از این عبارت را در فضای مجازی جستوجو میکنیم هم با آن مواجه میشویم، زیرا پزشکی که در این زمینه محتواسازی میکند متوجه است که مردم آنچه که دمدستشان است جستوجوی اینترنتی است و به دنبال اصطلاحات تخصصی پزشکی نیستند. همه این موارد مثل یک چرخه با هم ارتباط دارند و شکستن آن بسیار دشوار است. باید پزشکی را که این محتویات را تولید میکند قانع کنیم که از کلمه درست استفاده کند. از طرفی ممکن است نظر پزشک این باشد که برای تفهیم بیمارش مجبور است برخی از اصطلاحات را سادهسازی کند.».
اما این اصطلاحات از کجا بوجود آمدهاند؟ این پزشک به این پرسش پاسخ میدهد: «شاید پزشکی دیده نمیتواند آنچه که در ذهنش است به فارسی برای بیمار تعریف و آن را توجیه کند به همین دلیل طوری موضوع را توضیح داده که بیمارش را متوجه کند و به این ترتیب عبارتهایی مثل «ترکیدن آپاندیس» یا «باد فتق» به وجود آمدهاند.»
او درباره اینکه چنین اشتباهاتی چگونه میتوانند اصلاح شوند، هیچ ایدهای ندارد: «نمیدانم چنین اشتباهاتی چگونه میتوانند اصلاح شوند یا چه کسی باید متولی این کار شود. بسیاری از افراد حرفشنوی ندارند که بتوان آنها را مجاب کرد. تنها کار، صحبتکردن درباره این موضوع است تا افراد آگاهی بیشتری پیدا کنند و این موضوع کمکم حل شود. البته این اصطلاحات در همه جای دنیا استفاده میشود. اگر «ترکیدن آپاندیس» را به انگلیسی جستوجو کنیم متوجه میشویم که مشابه این اصطلاحات در آن زبان هم استفاده شدهاند. این سادهسازی فقط مختص پزشکان ایرانی نیست و در همه جای دنیا بر اساس فرهنگ و دانشی که وجود دارد، شکل گرفتهاند. استفاده از اصطلاحات رایج مثل «ترکیدن آپاندیس» قدیمی است و درباره مسائل نوظهور و امروزی پزشکی چنین اصطلاحاتی نداریم. «آپاندیسیت» صد سال پیش وجود داشته و مردم هم استفاده میکردند، «باد فتق» هم همین طور، اما کسی برای سرطان اصطلاح جدیدی درست نکرده است. برای مثال آپاندیس یک عضو توخالی است و جداره آن ترشحاتی دارد که در حالت عادی داخل روده بزرگ تخلیه میشود. اگر این مسیر به هر علتی بسته شود فشار داخل لوله آپاندیس بالا میرود. بالا رفتن فشار موجب میشود عروقی که به آپاندیس خونرسانی میکنند به علت فشار، بسته شوند و خونرسانی متوقف شود. به همین دلیل درد و علائم شروع میشوند و با پیشرفت این پروسه به قول معروف آپاندیس سیاه و سوراخی در بدن ایجاد میشود. این یک پروسه طولانی است و چیزی در بدن منفجر نمیشود.»
کرمخوردن دندان مثل ترکیدن آپاندیس غیر واقعی است
احمدی درباره واژههای دیگر مثل «سردی» یا «گرمی»، «دندونتو کرم خورده» یا «ریهت آب آورده» هم توضیح میدهد: «اینکه میگویند «سردی یا گرمیت شده» مربوط به طب سنتی میشود که نباید آن را وارد طب مدرن کرد. اگر برخی از پزشکان عمومی از این عبارتها استفاده میکنند ایراد از همکاران ماست و قاعدتا پزشکی که طب مدرن خوانده نباید از آن استفاده کند. اگر چند نفری از بین چند هزار فارغالتحصیل پزشکی از این عبارات استفاده میکنند مشکل خودشان است. بسیاری از عزیزان پزشک عمومی بنا بر دلایلی عقبگرد میکنند و دورههای طب سنتی را هم میگذرانند و حتی حرفزدنشان را هم عوض میکنند. برخی مدرک پزشکی عمومی دارند، اما صحبتکردنشان مثل کسی است که طب سنتی را انجام میدهد. برخی عبارات هم گاهی اوقات درست هستند مثل «آبآوردن ریه» که بنا به دلایلی مایعی مثل آب با همان رنگ در ریه جمع میشود و این موضوع مثل ترکیدن آپاندیس نیست. شُش مثل یک اسفنج است. اگر این اسفنج را داخل یک بشکه قرار دهیم و کنار آن آب بریزیم تا بالا بیاید میتوان گفت ریه آب آورده است. گاهی اوقات فاصله بین اسفنج و بشکه، آب ندارد و اسفنج در خودش آب جمع کرده است که به آن هم میگویند آبآوردن ریه، اما از نظر پزشکی دو کلمه جدا دارند. معمولا پزشکان عنوان آبآوردن را برای بیماری که اطلاعات پزشکی ندارد استفاده میکنند که درست است، زیرا از نظر واقعی و فیزیکی هم اتفاق افتاده است. یا ممکن است گشادشدن دریچه قلب از نظر آناتومی بدن اتفاق بیفتد. اما کرمخوردن دندان مثل ترکیدن آپاندیس غیر واقعی است.» او استفاده پزشک از اصطلاحات ساده را برای تفهیم بیمار ایراد نمیداند: «گاهی اوقات به کار بردن برخی اصطلاحات بار روانی بسیاری دارد و ممکن است بیمار استنباط دیگری از داستان داشته باشد برای مثال اگر به بیماری گفته شود ما آپاندیس شما را عمل کردیم، چون سوراخ شده بود، یک برداشت دارد، اما استفاده از عنوان ترکیدن آپاندیس ذهنیت دیگری برای بیمار به وجود میآورد. متاسفانه برخی از همکاران ما کلمه را برای قانعکردن بیمار بزرگ میکنند یعنی میدانند اگر یک موضوع ساده را با بیمار مطرح کنند شاید قانع نشود، اما وقتی عنوان ترکیدن را به کار میبرد چه ترکیدن ساختمان باشد یا هر چیز دیگری، ترسناک است.»
کلیه در عمق بدن است و سرما نمیخورد
«یکی از دوستانم که رئیس سابق اورژانس خراسان بود، خاطرهای تعریف میکرد که گروهی فیلمساز برای ساخت فیلمی آمده بودند، قرار بود در یکی از پلانها وقتی بیمار را وارد آمبولانس میکنند یک دفعه صدایی بیاید که بیننده متوجه ترکیدن آپاندیس فرد شود!» این داستان را دکتر علی بسکابادی - متخصص اورولوژی - از زبان یکی از دوستانش درباره برداشت یک کارگردان از ترکیدن آپاندیس تعریف میکند. او نیز درباره سادهسازی برخی از اصطلاحات پزشکی در تخصص خودش گفتنیهای بسیاری دارد و روزانه بخش زیادی از بیمارانش که دچار اسپاسمهای عضلانی شدهاند با عنوان سرماخوردگی کلیه به او مراجعه میکنند: «در واقع با سرد شدن هوا، وقتی افراد بیرون میروند و دچار اسپاسم عضلانی میشوند و پهلودرد میگیرند، از اصطلاح سرماخوردگی کلیه استفاده میکنند. گرچه این موضوع به رشته من مربوط نمیشود، اما بیمار اصرار میکند که کلیهاش دچار مشکل شده و درخواست میکند برایش سونوگرافی بنویسم. اکثر مردم باور دارند کلیههایشان در هوای سرد سرما میخورد و دچار عفونت کلیه میشوند در حالی که کلیه در عمق بدن است و دمای آن هیچ وقت پایین نمیآید، مگر اینکه فرد در سرما یخ بزند. فقط سنگ کلیه موجب میشود که کلیه فرد درد بگیرد. اگر حتی کلیه کسی از بین هم برود باز هم فرد متوجه درد آن نمیشود. به همین دلیل از اصطلاح بیماری خاموش برای بیماریهای این عضو بدن استفاده میکنند.» این پزشک با اشاره به اینکه برخی اصطلاحات مانند «گشادشدن دریچه قلب»، «پارگی دیسک» یا «قولنج» درست بکار میروند، توضیح میدهد: «گاهی پزشک مجبور است برای آنکه بیمارش را متوجه بیماریاش کند، اصطلاحات تخصصی پزشکی که اغلب لاتین هستند به شکل ساده و قابل فهم ترجمه کند که در بسیاری مواقع همین موضوعات موجب اشتباه میشود. برای مثال اصطلاح «کولیک» در ترجمه فارسی همان قولنج است. در واقع در زبان فارسی به پهلو، قلوهگاه میگویند و قلوه همان فارسی کلیه است. وقتی پهلو یا همان قلوهگاه یک فرد درد میگیرد، فکر میکند کلیهاش درد گرفته است. البته سادهسازی اصطلاحات پزشکی فقط مربوط به کشور ما نیست و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. مثل ضربالمثلها که همه جای دنیا وجود دارند. برای مثال اصطلاحی در فارسی با عنوان «تو دلم رخت میشویند» وجود دارد. مشابه این اصطلاح در انگلیسی «معدهام پروانه داره» است. در انگلیسی برای انواع دردها اصطلاحات متنوعی وجود دارد که متاسفانه در فارسی نداریم. ما در پزشکی به علائم بیمار، «سمپتوم» میگوییم که واحد مشخصی ندارد و باید بیمار توانایی بیان آن را داشته باشد مثل درد، سوزش و خارش. درد هم انواع مختلفی دارد که ما به عنوان پزشک نمیتوانیم متوجه آن شویم و بیمار باید خودش آن را با توجه به فرهنگ و تحصیلاتی که دارد، ابراز کند که هر بیماری هم آن را به یک شکل تشریح میکند. یکی از مشکلات ما در شرح حال گرفتن این است که بیمار چگونه درد خود را به پزشک منتقل کند که متوجه تشخیص دقیق و درست شویم. ما در بسیاری مواقع در فارسی کلمه کم میآوریم. برای مثال درد کلیه با درد کمر یا معده متفاوت است، اما به همه آنها «درد» میگوییم. در واقع زبان برای این تشکیل شده که افراد آنچه در ذهنشان وجود دارد به یکدیگر منتقل کنند و زمانی مفید است که دو طرف برداشت واحدی از یک جمله داشته باشند و اگر چنین اتفاقی بیفتد پزشک زودتر متوجه بیماری فرد و تشخیص دقیق و درست آن میشود.»
عصب را نه میکِشند، نه میکُشند
«عصبکِشی یا عصبکُشی» هم یکی از آن اصطلاحات پرکاربرد در دندانپزشکی است که دکتر زینب رزاقی - دندانپزشک - معتقد است هر دو اصطلاح اشتباهند و عنوان صحیح آن «درمان ریشه» است. اما دیدهایم که گاه دندانپزشک بعد از دیدن گرافی (عکس رادیولوژی) به بیمار میگوید «دندونت به عصب رسیده». رزاقی بهتر میداند که برای روشنشدن این مطلب، توضیح کوتاه و سادهای درباره ساختار دندان داده شود: «دندان از دو بخش تاج و ریشه تشکیل شده است. اسکلت اصلی دندان از عاج ساخته شده است. روی آن در تاج با مینا و در ریشه با مادهای به نام سمنت پوشیده شده. میان این اسکلت عاجی فضایی به نام «اتاقک عصب» در تاج و «کانالهای عصبی» در ریشه وجود دارد که به هم متصلند. این فضاها با مادهای به نام «پالپ» پر شدهاند. پالپ یک بافت زنده است که از موارد مختلفی مثل اعصاب و عروق خونی و لنفاوی که از استخوان فک منشعب شدهاند و همچنین سلولهای چندظرفیتی پیشساز تشکیل شده است. سلولهای چندظرفیتی این قابلیت را دارند که در اثر وجود محرکها تمایز پیدا کنند. به عنوان مثال سموم باکتریایی که در اثر پوسیدگی دندان تولید میشوند، میتوانند باعث تمایز این سلولها به سلولهای عاجساز شوند که نتیجه آن ترشح لایه مقاومی از عاج در اطراف پالپ به منظور محافظت و زنده نگه داشتن آن خواهد بود. تا اینجا فهمیدیم که «عصب دندان» یکی از این مواردی است که در پالپ قرار دارد. اما چرا اصطلاح «به عصب رسیدن» در میان مردم رایج است؟ زیرا اولین موضوعی که بیمار را عاصی میکند، درد است. دندانپزشکان هم برای آنکه این موضوع برای بیمار ملموس، قابل فهم و آشناست، از جمله «دندونت به عصب رسیده» استفاده میکنند. در ادامه روند پوسیدگی، دو حالت متصور است: اول آنکه پوسیدگی به فضای پالپ رسیده و بافت پالپ زنده و ملتهب باشد. در حالت دوم دندان در طولانیمدت در معرض عفونت و پوسیدگی بوده و پالپ دندان مرده است. در این حالت ممکن است برای مدتی درد دندان احساس نشود؛ گرچه این دوره بیدردی گذرا بوده و درد در اثر عدم درمان به همراه عفونت برگشتپذیر خواهد بود. درمان این دندانها بر اساس نوع و شدت درگیری با خارجسازی پالپِ داخل فضای اتاقک عصب به تنهایی یا به همراه کانالهای ریشه، پاکسازی دیوارههای کانال و در نهایت پر کردن کانالها انجام میشود. علاوه بر آنچه گفته شد درمانهای دیگری نیز در این بخش بر اساس نظر متخصص درمان ریشه ممکن است انجام پذیرد. پس درمان ریشه صرفا خارجکردن عصب نیست، بلکه عصب هم یکی از مواردی است که در نوعی از درمانهای ریشه در کنار پالپ خارج میشود.»
او ادامه میدهد: «دلیل اصلی استفاده از اصطلاحات رایج عامیانه از طرف دندانپزشکان، سادهسازی مشکل در کمترین زمان ممکن است. ارائه توضیحات علمی هر چقدر هم روان و ساده باشند در شرایطی که بیمار دچار درد است و شما با حجم بالایی از مراجعان مواجهید، گاه از حوصله بیمار و درمانگر خارج است. آنچه گفتم درباره چرایی و چگونگی ایجاد مشکل است و نه روند درمانی. هر دندانپزشکی وظیفه خودش میداند تا روند درمان را به اطلاع بیماربرساند و پاسخگوی سوالاتش باشد.»
این اصطلاحسازیها چه ضرری دارد؟
شاید بگویید مردم هر طوری دوست دارند میتوانند تصوری درباره بیماریشان داشته باشند و حالا به کار بردن بعضی اصطلاحات غلط چه ایرادی دارد؟ یک متخصص طب اورژانس در پاسخ به این سوال به ایسنا میگوید: «به نظرم اصلیترین ایراد این اصطلاحسازیها، باور غلطی است که درباره اصل بیماری و به تبع آن، درمان بیماری ایجاد میکند.» او با ذکر مثالهایی در اینباره میگوید: «فرض کنید یک نفر عفونت دندانی دارد و از بچگی اصطلاح کرمخوردگی دندان برایش جا افتاده است. این فرد، همان شخصی است که ادکلن یا روغن سوخته ترمز ماشین را داخل سوراخ دندانش میچکاند تا به خیال خودش کرم را نابود کند، ولی متاسفانه خودش نابود میشود. یا فرض کنید یک نفر از بچگی شنیده که آپاندیس میترکد. این فرد وقتی درد آپاندیس امانش را بریده است، سعی میکند دور شکمش را با پارچهای محکم ببندد تا به خیال خودش از ترکیدن آپاندیس جلوگیری کند. چنین شخصی مسکندرمانی میکند و به دلیل آرامشیافتن موقتی درد، درمان واقعی را دنبال نمیکند و همین موضوع عوارض فراوانی برایش دارد. یا مثلا در مورد سنگ کلیه، طرف، چون از قدیم شنیده که مایعات باعث دفع میشود، خودش را میبندد به آب هندوانه و ماءالشعیر و جوشانده فلان و دمکرده بیسار و تصور میکند که هر چه فشار مایعات در بدنش بیشتر شود، سنگ را از جایش تکان میدهد و آن را خارج میکند. در حالیکه مجاری ادراری مثل لوله فاضلاب نیست که بتوان با فشار آب، گرفتگی آن را رفع کرد! همه این کارها فقط درمان واقعی را به تعویق میاندازد و سودی برای شخص ندارد.» این متخصص البته در جاهایی هم به بیماران حق میدهد: «وقتی هزینههای درمان بالاست، پوشش بیمهای مناسب نیست، تعداد معدودی از پزشکان و بیمارستانها رویکردهای کاسبکارانه نسبت به بیمار دارند یا پزشکان انگشتشماری هستند که در تشخیص و درمان بیماری عملکرد خوبی ندارند، مردم هم ترجیح میدهند آب هندوانه و روغن الاغ و پودر سنجد را به درمانهای علمی ترجیح بدهند، چون اینطوری شاید حالشان خوب نشود، ولی مالشان در امان میماند. چرا هر کس را میبینید میگوید خدا هیچکس را گرفتار بیمارستانها نکند؟ منظور از این جمله این نیست که خدا سلامتی بدهد تا از زندگی لذت ببرید، بلکه منظور این است که خدا سلامتی بدهد تا گرفتار پروسه درمان و بستری و پرونده پزشکی و بیمه و هزینههای هنگفت و ... نشوید.»
از طرف خانواده بیمار، فشار زیادی روی پزشک است
در کنار این مسائل، موضوعی که بسیاری از بیماران یا حتی همراهان آنان نسبت به آن معترضند، «صادقنبودن پزشک با بیمار» است. برای مثال در کشورهای توسعهیافته پزشک با بیمار راحت است و اگر درمان روی آن جواب ندهد خیلی واضح بیمارش را متوجه میکند، اما در ایران معمولا پزشکان همه چیز را به بیمار منتقل نمیکنند.
دکتر احمدی معتقد است چنین موضوعی، کاملا فرهنگی است: «۹۹ درصد بیمارانم مبتلا به سرطان سینه هستند که همراه یا اقوام آنها قبل از ورود بیمار به مطب با منشی تماس میگیرند و درخواست میکنند درباره اینکه دیگر درمان جواب نمیدهد چیزی به بیمارشان گفته نشود تا سر فرصت خودشان با بیمار صحبت کنند، چون روحیه بیمارشان خراب میشود. در مراکز شیمیدرمانی هم امکان دارد خود بیمار از اینکه به سرطان مبتلاست بیاطلاع باشد و احساس کند برای گرفتن داروی تقویتی مراجعه کرده و زمانی هم که دچارریزش مو میشود به حساب بیماری پوستی میگذارد. در اینباره از طرف جامعه فشار زیادی روی پزشکان است. برای مثال کم پیش میآید که من به بیمارم نگویم سرطان دارد، چون وقتی بیمار متوجه شود با او صادق نبودهام ممکن است دیگر درمان خود را ادامه ندهد. این موضوع، مربوط به اخلاق پزشکی میشود و هر پزشکی با هر تخصصی موظف به انجامدادن کارش است. اما زمانی که از طرف خانواده بیمار فشار زیادی روی پزشک است ناچاریم کوتاه بیاییم. از طرفی هیچکس در هیچ کجای دنیا با هر سطح دانشی نمیتواند برای یک بیمار طول عمر دقیقی مشخص کند. بدن هیچ آدمی از یک فرمول خاص تبعیت نمیکند. ما با بیماران بسیاری روبهرو بودهایم که انتظار داشتیم ۱۰ سال دیگر زنده باشند، اما سه ماه بعد فوت کردهاند یا برعکس. پزشکان بر اساس فاکتورهایی میتوانند حدس بزنند که بیمار تا چه زمانی زنده است. برای مثال بیماری که تمام بدنش را سرطان گرفته از نظر پزشکی بعید است که تا دو یا سه سال آینده زنده بماند. اگر بیماری اصرار داشته باشد بداند، بنا بر آمار علم پزشکی به او میگویم که از ۱۰۰ نفری که شرایط شما را داشتهاند ۸۰ نفرشان طی دو سال فوت کردهاند و ۲۰ نفر آنها زنده ماندهاند و ممکن است شما هم جزء آن ۲۰ نفر باشید.»
متاسفانه اینترنت بلای جان ما شده است
دکتر بسکابادی تجربههای جالبی از خوددرمانی بیمارانی که به او مراجعه میکنند، دارد: «بیماری داشتم که از کودکی بیضههایش داخل شکمش بود و مادربزرگش با عنوان اینکه چیزی نیست و وقتی بزرگ شد، خوب میشود اجازه نداده بود پدر و مادر، فرزندشان را نزد پزشک ببرند و زمانی بیمار را برای درمان آوردند که کار از کار گذشته بود و فایدهای نداشت. از این موارد در رشته ما زیاد دیده شده است. از طرفی هر بیماری فکر میکند، چون بدنش برای خودش است پس آن را بهتر از پزشک میشناسد و زمانی که پزشک، او را متوجه اشتباهش میکند به بیمار بر میخورد و خطاب به پزشک میگوید «چطور درباره بدنی که مال منه نظر میدی؟» این موضوع ریشه یکی از مشکلات بزرگ بین بیمار و پزشک است. وقتی یک نفر دچار مشکل میشود، تا زمانی که به پزشک مراجعه کند برای خودش شروع به استدلال میکند که در بسیاری مواقع داستانسرایی است. در بسیاری موارد هم فرد با جستوجو در اینترنت ترجیح میدهد خوددرمانی کند یا با توجه به اطلاعاتی که بدست آورده از پزشک میخواهد فلان درمان را برایش تجویز کند. متاسفانه اینترنت هم بلای جان ما شده است. علت دیگر هم دلسوزی اطرافیان است و به محض اینکه مشکلی برای یک نفر پیش میآید، نسخهپیچیهای دورهمی و فامیلی شروع میشود. مثلا برای درد کلیه هزار جور درمان مختلف دارند و معمولا بیماران بعد از انجام این درمانها به پزشک مراجعه میکنند. برای مثال کسی که کلیهدرد دارد و ممکن است سنگ داخل مجاری ادراری او وجود داشته باشد، هر چه بیشتر آب بنوشد درد بیشتری را متحمل میشود. معمولا اطرافیان آب هندوانه یا کرفس را تجویز میکنند که در نهایت بیمار با درد شدید و حالت تهوع که نتیجه تجویزهای بیجاست به ما مراجعه میکند. گاهی تجویز اطرافیان مشکلات بزرگی را برای افراد به وجود میآورد.» بخش دیگری از مشکلات ناشی از خوددرمانی، عوارض داروهایی است که فرد به شکل خودسرانه مصرف میکند. این متخصص در اینباره به ایسنا میگوید: «یکسری داروها «OTC» هستند؛ داروهایی که بیمار مجاز به استفاده از آنهاست مثل «استامینوفن» و قرص «سرماخوردگی»، اما هیچ آنتیبیوتیکی «OTC» نیست، زیرا آنتیبیوتیکها اگر به شکل ناقص استفاده شوند، به تدریج مقاومت میکروبی ایجاد میکنند که این موضوع به ضرر همه است و معمولا افرادی که به شکل خودسرانه آنتیبیوتیک مصرف میکنند، بعد از مصرف دو قرص، آن را رها میکنند. برای مثال حدود ۲۰ سال پیش که «سیپروفلوکساسین» وارد بازار شد ۱۰۰ درصد بیماران با مصرف این دارو سریع جواب میگرفتند، اما در حال حاضر اکثر میکروبها نسبت به آن مقاوم شدهاند و فایدهای ندارد. چرا؟ چون زیاد و به صورت ناقص مصرف شده است؛ مثل «پنیسیلین» که در جنگ جهانی دوم وارد بازار شد. این دارو جان عده زیادی از مجروحان جنگی را نجات داد. اما امروزه تقریبا یک آنتیبیوتیک بهدردنخور است، چون میکروبها نسبت به آن مقاوم شدهاند.»