به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز قم؛ از پله ها که بالا بروی، با پنجره ای دو در یک رو به رو می شوی، پنجره ای که تابلوی بالای آن تو را جذب می کند تا دست بر سینه سلامی دهی به آنهایی که از نسل اهل بیت هستند، پنجره ای همواره گشوده در طبقه فوقانی مسجد محمودیه در محله ای قدیمی و نام آشنا، خیابان آذر.
سلام ها هر روز تکرار می شود تا سلامتی را از پنجره امید و همت به خانه ها ببرد، اینجا جمع بچه های مسجد است.
امیر حسین یکی از آنهاست، رو به امامزاده حمزه که سلام می دهد، پله ها را پیش می گیرد و وارد کارگاه می شود. کارگاهی کوچک با حضور مردان بزرگ که همگی روپوش سفید به تن مشغول برش، دوخت و بسته بندی ماسک های ان 95 هستند.
امیر حسین هم در جای خود می نشیند و مشغول تولید می شود، با او هم صحبت شدم، می گفت: بچه های مسجد هر جایی که صحنه را خالی دیدند و هر جایی که کشور نیاز داشت وارد شدند و تا جایی که از توانشان بر می آمد تلاش کردند.
امیر حسین می گفت: اینجا می آییم و کار می کنیم تا سلامت مردم و کشور باقی بماند.
در این جمع دوستانه هم محصل ها پای کار بودند، آنهایی که هنوز پشت لبشان سبز نشده و خوب قد نکشیده اند، هم طلبه ها و هم پدر و مادرها.
پشت میز محصل ها با آنها گفت و گو کردم، ابتدا از سن و سال شان پرسیدم همکلاسی بودند و با هم گفتند: چهارده سال داریم. پرسیدم وقتی که می توانید بازی کنید یا در فضای مجازی وقت بگذرانید ( کاری که برخی همسن و سال های شما انجام می دهند) چرا کار و مسجد را انتخاب کردین؟ یکی از آنها گفت: من برای رضای خدا اینجا هستم، دیگری گفت: سلامت جامعه و مردم اولویت است نه بازی و تفریح.
گاهی جنگ، گاهی سیل، گاهی کرونایکی دیگر از آنها که صدای دورگه اش خبر از دوران بلوغش می داد و با غرور خاصی صحبت می کرد، گفت: حاج قاسم سلیمانی هم هر جایی که احساس می کرد باید باشد حاضر می شد، گاهی در سیل، گاهی در جنگ و گاهی هم در همایش و سخنرانی، خب ما هم از او الگو می گیریم.
نامش احمد بود، پسری پر انگیزه و انقلابی که هدفش را از همین سن و سال مشخص کرده بود، حرفش را ادامه داد و گفت: ما اینجاییم تا به کادر پزشکی کمک کنیم.
بچه های مسجد و تامین ماسک استان های قرمز کشورروزی که من به سراغ این بچه ها رفتم، جمعشان حدود 60 نفری بود، آنهایی که طبق برنامه بودند تا کار عقب نماند، آنها می گفتند مسجد تنها جایی برای نیایش نیست، آستین ها را بالا زده ایم تا با نام خالق دست مخلوق را بگیریم.
سخنگوی این جمع آقای بهشتی است، جوان و رعنا که گفت: ابتدا مسجد محمودیه پاتوق جمعی از بچه های پر شور و مذهبی بوده است که مشغول فعالیت های جهادی و فرهنگی بودند، مثل تولید اسباب بازی های متناسب با فرهنگ ما، اما حالا که نیاز را در تامین ماسک دیدند به تولید رو آورده اند.
او افزود: بیشتر نیاز کادر درمان در قم و استان های در وضعیت هشدار و قرمز در کشور در همین مسجد و به دست همین جوان ها تامین می شود.
در این جمع مردانی را می توانستی ببینی که خود کار و کاسبی دارند، اما ساعتی از وقت خود را در خانه خدا می گذرانند، یکی از آنها مرد 42 ساله ایست که شغلش صاف کاری ماشین است و می گفت: حسابی سرش شلوغ است اما به توصیه فرزندانش برای بهتر شدن روحیه خودش روزی سه ساعت به این کارگاه می آید تا کمکی کرده باشد.
آقای بابایی از برکات حضورش در مسجد هم گفت، حل شدن مشکلی که سال ها برایش دعا کرده اما با آمدنش به مسجد و مشارکت در کار خیر خواسته اش به سرانجامی موفق رسیده است.
او می گفت: اینجا در طول روز 10 تا 15 هزار ماسک ان 95 تولید می شود.
ماسک که این روزها حکم طلا را دارد، گر چه تولیدش ارزشمند است و سپریست برای رهایی از ویروس منحوس کرونا، اما کار بچه های مسجد محمودیه به اینجا ختم نمی شود، آنها در زمین رو به روی مسجد هم دیگر اعضایشان مشغول ساخت و ساز هستند.
آقای رنجبر جوانی 30 ساله است، او مهندس عمران است و از بچه های همین مسجد، می گفت: اینجا مشغول ساخت یک دارالقرآن هستیم که یک طبقه آن حوزه علمیه خواهران است، یک طبقه حوزه برادران، و یک طبقه هم تجاری که از عواید آن برای انجام کارهای خیرخواهانه به مسجد کمک می شود.
توان ما به اندازه اتصال مان به خداستاین کار مسجدی هاست آنجایی که نیازی احساس شود در میدانند. زیر زمین مسجد محمودیه در کوچه امامزاده شاه حمزه هم میزبان زنان است که همپای مردان مشغول کار و بسته بندی ماسک ها هستند، آنها می گفتند، ما بچه های مسجد یک شعاری داریم که برگرفته از سخنان شهید میثمی است که گفته« توان ما به اندازه امکانات مان نیست، توان ما به اندازه اتصال مان به خداست» شعاری که تبدیل به عمل شده است چرا که هدف ما سربلندی کشورمان است.
ساعت ها این جوانان امروز و دیروز مشغول کار و تولیدند، گویا متوجه گذر زمان هم نیستند؛ اما نغمه معطر الله اکبر و اذان که از گلدسته های مسجد به آسمان پر می کشد و گوششان را نوازش می دهد کار را تعطیل می کنند؛ روپوش سفید خدمت از تن در می آورند؛ آستین ها را بالا می زنند و خود را به آب وضو تطهیر می کنند تا با پشت کردن به همه دنیا رو به خدا سجاده بندازنند.
آنها مسجد را محراب جنگ می دانند، جنگی که گاه سخت است و گاه نرم. به یاد احمد افتادم پسری که تازه پست لبش سبز و صدایش دورگه شده بود که می گفت: اینجا همان جایی است که روزی شهدا خود را در آن شناختند و رفتند و به فیض شهادت نائل شدند، مثل باکری ها و زین الدین ها، و گاهی هم شهدای مدافع حرم.
او می گفت: حاج قاسم سلیمانی هم از همین بچه های مسجد بود که توانست به آنچه آرزویش است برسد و در آخر هم شهید شود.
ما هم مثل آنها هستیم اما در یک جایگاه کمتر که تلاش می کنیم به هدف مان با نفس هایی که در خانه خدا استشمام می کنیم برسیم.
... دقایق را باید نگه داشت، برای دیدن این همه جذابیت که در مسجد، جاریترین یادگار پیامبر موج میزند. برای معاشرت با خداوند، به خانه او در مساجد برویم تا او نیز به خانه دلهای ما برای بازدید فرود آید؛ که دوست تنها اوست.
حاجی احمدی_ خبرگزاری صدا و سیما_ قم