به گزارش
سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما به نقل از شبکه تلویزیونی المنار، سيدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود در اولین سالگرد شهادت سرداران مجاهد، حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با بیان این مطلب افزود، وفاداری انواع و اقسامی دارد و یکی از راههای آن یادآوری نام، جانفشانیها و دستاوردهای شهدا و سرداران شهید به مردم، به جهان، به ملت ها، به نسلها و به تاریخ است.
مشروح سخنان سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان به شرح زیر است: پیش از آغاز سخنانم جا دارد به برخی از مناسبتها اشاره کنم، این روزها و شبها مصادف با سالروز شهادت صدیقه کبری سیده زنان جهان، دختر رسول خدا (ص)، همسر، ولی خدا (ع) و مادر ائمه علیهم السلام، حضرت فاطمه الزهراء (س) است، شخصیتی که مسلمانان در بزرگواری و دوستی به او اجماع دارند در نتیجه این مصیبت را به نوه گرانقدرش، امام زمان (عج) و تمامی مسلمانان جهان تسلیت میگویم.
نکته دوم اینکه اخیرا یک عالم، فقیه و اندیشمند بزرگ از دست ما رفت، این اندیشمند زمانی از دست رفت که آمار اندیشمندان بزرگ اسلامی اندک است، مقصود من آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (ره) است، به همین مناسبت به حضرت امام خامنهای دام ظله، مراجع عالیقدر، حوزههای علمیه، امت اسلام و به ویژه به خاندان شریف و بزرگ و به طلاب و دانش پژوهان این عالم جلیل القدر تسلیت میگویم و برای آن بزرگوار رحمت حق و علو درجات را مسئلت دارم.
در لبنان نیز به دلیل کرونا برادری عزیز و از پیشگامان حزب الله یعنی ابوایمن الموسوی (محمد عباس الموسوی) را از دست داده ایم، فردی که از همراهان شهید سید عباس الموسوی و از پیشگامان مجاهد و از جانبرکفان منطقه بقاع بود. این مصیبت را به همه دوستان، نزدیکان و خانواده این مرحوم تسلیت میگویم.
اما اصل موضوع؛ یک سال گذشت، در بامداد چنین روزی در ماه ژانویه ۲۰۲۰، بود که این حادثه بزرگ و دردناک به وجود آمد، حادثهای که در تاریخ ثبت شد و به دلیل عظمت، وسعت، مظلومیت و خونهایی که در آن بر زمین ریخت و به دلیل تبعات و آثارش برای منطقه، در تاریخ ماندگار خواهد بود. دوست دارم امروز در مسائل مختلف، اما مرتبط به موضوع که از زمان وقوع حادثه تا به امروز رخ داده است، سخن بگویم.
عنوان اول، وفای به شهدا و سرداران شهید است، وقتی از شهدا میگوییم در آغاز باید مقام شهادت بزرگان را تبریک گفت، در مقابل، چون عزیزی از دست میرود، به خاطر این فقدان باید تسلیت گفت. بار دیگر به خانواده سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدای ایرانی که همراه با ایشان شربت شهادت نوشیدند، یعنی شهید حسین جعفری نیا، که به مدت بیست سال، چون دوستی با ما بود و همواره از شاگردان حاج قاسم به شمار میآمد.
همچنین برادران شهید شهروز مظفری نیا، هادی طارمی و وحید زمانیان، تسلیت میگوییم. همچنین به خاندان شهید حاج ابومهدی الهمندس و شهدای عراقی دیگری که در کنارش بودند، محمد رضا الجابری، محمد الشیبانی، حسن عبدالهادی و شهید علی حیدر، تسلیت میگوییم - خداوند از همه آنان راضی و خشنود باشد.
وفا و وفای به سرداران شهید، در حیطه ارزشهای انسانی، ذاتی و اخلاقی جای دارد ضمن اینکه به اجماع، ارزشی دینی محسوب میشود. انسان باوفا، وقتی به این صفت متصف است در واقع سود کارش در دنیا و آخرت برای خود اوست، کسی که از وفایت میگوید ممکن است نیازی به وفای شما نداشته باشد، شهدا در جهان بزرگی که بدان کوچ کرده و در جوار الهی جای گرفته اند نیازی به این صفت ندارند.
اما وقتی به بزرگان، شهدا، حقداران امت، مدافعان امت و کسانی که خالصانه و مسئولیت پذیرانه در پی حل قضایای ما هستند، وفادار باشیم در واقع سود این کار به خود ما، به امت ما، به فرزندان ما و به نوههای ما باز میگردد و در دنیا و آخرت با ما خواهد بود. امروز یکی از وظایف ما وفاداری به این دو سردار بزرگ به ویژه حاج قاسم سلیمانی به عنوان سرداری حاضر در همه میدانها و به دیگر نمایندگان اوست.
اما این وفاداری را چگونه باید نشان داد؟ اول اینکه خوبیها و فضایلشان را منکر نشویم، دوم اینکه به خوبیها و فضایلشان اعتراف کنیم، چون ممکن است کسی منکر نباشد، اما سخنی هم نگوید، سوم اینکه آنان را به یاد بیاوریم، نام، جانفشانیها و دستاوردهایشان را به مردم، به جهان، به ملتهای خود، به نسل هایمان و به تاریخ یادآوری کنیم. یکی دیگر از رفتارهای وفادارانه، گرامیداشت و احترام به این شهیدان است که به شیوههای مختلف میتوان عملی کرد.
از دیگر رفتارهای وفادارانه، یادآوری آشکار عملکردها، خدمات و جانفشانیهای آنان است، یعنی آشکارا از حاج قاسم سلیمانی، از حاج ابومهدی المهندس و از دیگر شهدا به دلیل خدماتی که به مردم، به ملت، به منطقه و به موضوعات مهم ما داشته اند، تشکر کنیم. این نوع شکرگزاری واجب است، خداوندی که بی نیاز از عبادت و شکرگزاری ماست از ما طلب شکرگزاری میکند و میفرماید اگر شکر گزاری کنید من هم نعمت شما را افزون میکنم.
شکر نعمت، شکر فضیلت و شکر کارهای خیر، حتی در این دنیا، نتایج بزرگی دارد، کسی که در کنار شما و حامی شماست ممکن است بگوییم به وظیفه اش عمل میکند، اما وقتی از او تشکر کنید و بداند به او وفادارید، به او صداقت دارید و به فضائلش معترف هستید حماسه و جدیتش برای یاری به تو بیشتر میشود.
از ساعات اولیه شهادت این سرداران تا به امروز که اولین سالگرد شهادت آنان است، شاهد انواع مختلف وفاداری بوده ایم، در جمهوری اسلامی ایران از ساعتهای اولیه، شاهد تالم و تاثر قابل توجه مردم بودیم، این روند را در بسیاری از استانها و شهرهای ایران شاهد بودیم، استقبال و تشییع پیکر این شهدا، تاریخی بود، میتوان گفت بزرگترین تشییع تاریخ بشریت و یا در تعبیری محتاطتر میتوان گفت، به نظر میرسد بزرگترین تشییع تاریخ بشریت بوده است.
نام حاج قاسم از همان روز اول از زبان ایرانیان (اعم از بزرگ یا کوچک) در هر منطقه کشور، در سطح دولت و حاکمیت، مقامات، حتی رهبر معظم -حفظه الله-، مردم، علماء، مراجع، به شیوههای مختلف بزرگ داشته شد. یکی از این موارد بیان این مطلب از زبان مقام معظم رهبری است که حاج قاسم را قهرمان ملی ایران خواند.
این یک تعبیر رسمی بود، ایران کشوری با تمدن کهن است و صفت قهرمان ملی برای چنین کشوری، صفتی بسیار ارزنده است. البته ممکن است در برخی کشورهای عربی هم از چنین واژههایی استفاده کنند، اما آنان بیشتر شعار میدهند، ولی شرایط در ایران متفاوت است. در هر حال آنچه تا به امروز دیدیم، وفاداری، محبت، عطوفت و اقرار به فضائل بود.
این اتفاقات برای ما درس است که بدانیم چگونه با شهدا و سرداران شهیدمان تعامل کنیم. چگونه حرمت آنان را نگه داریم و نامشان را ارج و قرب دهیم. چنین رفتارهایی را از همان ساعات اولیه شهادت سرداران در عراق، در محل وقوع جنایت زشت و محل ریخته شدن خون پاک این سرداران شاهد بودیم. در یمن، در سوریه، در فلسطین، در لبنان، در بحرین، در پاکستان، در هند، در ترکیه و در بسیاری از کشورهای اسلامی وغیر اسلامی دیگر، در ونزوئلا و دیگر پایتختهای جهان هم چنین بوده است.
در لبنان که موضوع اصلی سخن در مبحث وفاداری است، به این نکته توجه داریم که باید نام کسی را که از روز اول تجاوز اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ در کنار ما بود به خاطر بیاوریم، نامش را یادآوری کنیم و شکرگزار او باشیم، همه ما به خاطر داریم در آن ایامی که اسرائیل به لبنان حمله کرد و این تهدید وجود داشت که این پیشروی به تمام خاک لبنان برسد و و پس از آن دمشق مد نظر است، ایران سرگرم جنگی بود که نظام صدام و در پشت سر او تمام طغیانگران جهان و منطقه بر این کشور تحمیل کرده بودند، با وجود این، امام خمینی (ره) لبنان و سوریه را تنها نگذاشت.
اگر بخواهیم از منافع سخن بگویم، منافع ایران این بود که رهبران، نظامیان، تسلیحات و امکاناتش را در جبهه دفاع از خودش به کار بگیرد، چون خودش نیز از طرف دنیا در محاصره قرار گرفته بود، اما جمهوری اسلامی، لبنان و سوریه را در آن روزها رها نکرد. امام خمینی قدس سره هیئت بسیار عالی رتبهای از فرماندهان نظامی اعم از سپاه و ارتش را به دمشق اعزام کرد، آنان با مقامات سوری دیدار کردند و پس از آن نیروهایی را اعزام کرد.
اما در همین ایام بود که پیشرویهای اسرائیل در منطقه مرزی معروف در بقاع غربی، جبل لبنان و مناطق تحت تسلطش از سال سال ۱۹۸۲، متوقف شد و بقیه خاک لبنان نیز دیگر در معرض تهدید نبود، چون جنگ کلاسیک متوقف شده بود و سوریه هم در خطر تعرض نبود. مرحله آتی نیز در واقع مرحله مقاومت بود، به همین منظور بخشی از نیروهای ایرانی که غالبا از سپاه بودند به کمک، آموزش و حمایت از لبنانیها جهت مقاومت در برابر اشغالگران دست به کار شدند.
مهمترین عنصر حمایت از مقاومت لبنان از سال ۱۹۸۲، ایران و سوریه بودند. وقتی از وفاداداری، تقدیر و فضایل دیگری میگوییم سئوالم از شما این است که از سال ۱۹۸۸ کدام طرف به لبنان کمک کرده است تا بتواند سرزمینش را آزاد سازد. ممکن است بگویند فلان کشور عربی کمکهایی مالی در اختیار لبنان قرار داد، در بازسازی برخی مناطق و حل برخی مشکلات مشارکت کرد و حتی در سالهای اخیر هم به برخی از گروههای لبنانی پولهای کلانی داده است، اما این کمکها به خاطر لبنان نبود بلکه به این خاطر بود که این گروهها علیه مقاومت لبنان بجنگند، علیه مقاومت توطئه کنند و مقاومت را تحت تحریم قرار دهند.
اما کدامین طرف بود که در کنار لبنانیها ایستاد؟ در حوزه سیاسی، رسانهای و در تریبونهای بین المللی از لبنانیها دفاع کرد، به لبنانیها اسلحه و امکانات داد، برای لبنانیها مراکز آموزش نظامی تشکیل داد، به نیروهای لبنانی آموزش داد و به آنان کمک مالی کرد تا پیروزی سال ۲۰۰۶ رقم بخورد؟ طبیعی است آنانی که از آزادسازی لبنان در سال ۲۰۰۰ دلخور و غم زده شده بودند نتوانند از آزادی سال ۲۰۰۶ احساس فضل و افتخار کنند.
از سال ۲۰۰۰ تا به امروز مقاومت در چارچوب معادله طلایی (ارتش، ملت و مقاومت) از لبنان در برابر اشغالگران اسرائیلی دفاع میکند، از حقوق و حاکمیت لبنان، حمایت میکند و این نکتهای است که باید بدان اذعان داشته باشیم. اجازه دهید این نکته را به عنوان موضوعی داخل پرانتز بگویم، روز گذشته یکی از برادران عزیز در ایران یعنی سردار حاجی زاده، سخنانی را بیان کرد، رسانههای لبنانی هم این سخنان را پوشش دادند، اما روند پوشش آنان با تحریف و جعل همراه بود، البته به طور کلی در لبنان، حضور در سیاست بر اساس جعل، تزویر و تحریف است.
به عنوان نمونه، به یکی از این روزنامهها توجه کنید «سپاه پاسداران ایران: همه موشکهای لبنان و غزه نتیجه حمایتهای ماست و این مناطق خط مقدم ما برای رویارویی با اسرائیل است» پس از چنین عنوانی، به اصل مطلب میرسیم که به عربی منتشر شد، در متن آمده است، «تمام توان موشکی غزه و لبنان با حمایتهای ایران است و این دو منطقه خط مقدم رویارویی ایران با اسرائیل است»، ما خودمان خط مقدم برای رویارویی با اسرائیل نداریم، خط مقدم دفاع از ایران در برابر اسرائیل هم نیستیم، وقتی ایران به غزه یا لبنان موشک میفرستد، به این دلیل است که اهالی غزه از غزه و اهالی لبنان از لبنان دفاع کنند.
پس شما گروهی جاعل و تحریف کننده اید تا حدی که درک درستی از سخنان مقامات ایرانی ندارید و در پوشش خبری این سخنان نیز چیزهایی بدان میافزایید، با این شرایط بهتر است در پی گشودن جبهه رسانهای نباشید. مشابه این نوشته را در جای دیگری هم داریم، «هر کسی که در برابر اشغالگران بایستد ما به حمایت از آنان اهمیت میدهیم و به فرموده مقام معظم رهبری به آنان کمک میکنیم» این نیز تعبیر نادرستی است.
البته ما هم اعتراف میکنیم که جمهوری اسلامی کمکهای موشکی و تسلیحاتی به ما دارد، اعتراف میکنیم که در خط مقدم قرار داریم، غزه نیز در خط مقدم قرار دارد، غزه از سال ۱۹۴۸ در خط مقدم قرار دارد، لبنان هم از سال ۱۹۴۸ در خط مقدم قرار دارد، پس از سال ۱۹۴۸ تا به امروز لبنان در مناطق مختلفش، در خط مقدم قرار دارد، به این دلیل که حاکمیت ما را نقض میکنند، نیروهای ژاندارمری ما را در پاسگاههای مرزی بازداشت میکنند، در روستاهای مرزی کشتار راه میاندازند، حاکمیت لبنان را در آسمان، زمین و دریا نقض میکنند، اما گویی این روزها مفهوم خط مقدم عوض شده است.
به این افراد میگویم اگر امروز لبنان قدرتمند است، اگر احساس میشود در کره خاکی، لبنانی هم وجود دارد، اگر احساس میکنند لبنان در نقشه جهان، وجود دارد، اگر در آمریکا و اروپا از لبنان میگویند به دلیل حضور همین مقاومت و همین موشک هاست و تمام. نکته دیگری که باید عرض کنم اینکه اگر امید دارید روزی لبنان صاحب مال و ثروت شود، این ثروت به برکت نفت و گاز است، اگر چنین فرصتی پیش آمد و لبنان صاحب نفت و گاز شد باز هم بدانید به برکت مقاومت، سلاح و موشکهای مقاومت است، این موشکها نیز همانی است که ایران و سوریه به مقاومت داده اند.
به این نکته اشاره کنم که همه حمایتهای ایران از مقاومت لبنان، بدون شرط است، همه میادینی که مقاومت از سال ۱۹۸۸ تا به امروز حضور یافته برای آزادی لبنان، آزادی اسرای لبنانی، دفاع از سرزمین، دفاع از آبها و دفاع از حاکمیت لبنان است و در آینده نیز چنین خواهد بود. این نکته را هم میتوانم به سخنم اضافه کنم که چه بسا مهمترین و مستقلترین مقاومت تاریخ بشریت در حمایت از کیان و تصمیم گیری هایش، همین مقاومت لبنان است.
باز هم به مسئله وفادای باز میگردیم، ما در لبنان این وفاداری را وظیفه خود میدانیم، طبیعی است که یادبود این شهیدان را پاس بداریم، برخی از خیابانها، میادین، موسسات و ... را به نام شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس نام گذاری کنیم، البته همچنان برخی خرده میگیرند، امروز وقتی خیابانی را به نام حاج عماد مغنیه یا مصطفی بدرالدین یا سید عباس الموسوی هم نامگذاری میکنیم، برخی برداشتهای دیگری دارند. کدام ملت با فرهنگ، دارای تمدن و صاحب ارزش با شهدایش، با انسانهای بزرگی که در کنارش بوده اند، چنین تعاملی دارد؟
همچنین در باب وفاداری باید گفت، دست کم دشمن دوست نما یعنی کسی که ما را به حال خود رها کرد، بگذارید نکته را بگویم، ما گروههای مختلفی را داریم گاه، طرفی دشمن و توطئه گر است و در اشغال سرزمین و ریختن خون ما شراکت دارد، گاه گروهی مثل گروه اول نیست، اما تو را به حال خود رها کرده و کمکت نکرده است تا ذلیل باشی، سومین گروه آنانی هستند که از تو حمایت کردند به تو کمک کردند، در کنارت ایستادند و از تو دفاع کردند، حتی خود را به خاطر تو در خطر افکندند و در این راه شهیدانی هم تقدیم کردند، از نظر عقل، اخلاق، دین و ذات انسان، جایز نیست این گروهها را با هم برابر بدانیم، چون هیچ کس چنین قضاوتی را نمیپذیرد.
پس ممکن نیست در لبنان کسی را که از ما حمایت مالی و تسلیحاتی کرد، در کنار ما به شهادت رسید، با ما در روزهای سخت همراهی کرد، به ما در آزادسازی سرزمین و اسرایمان کمک کرد، از ما حمایت کرد تا نیرویی بازدارنده در برابر دشمن باشیم، با طرفهای دیگری برابر بدانیم که علیه لبنان و لبنانیها توطئه کردند و این توطئهها با گذشت زمان با اسناد و مدارک به اثبات رسید یا در طول دوران اشغالگری از دشمن اسرائیلی حمایت کردند، یا هیچ کمکی به لبنان نکردند، یا در جنگ تموز (جنگ سال ۲۰۰۶) موضع گیری کردند تا به اسرائیلیها بگویند جنگ، آنان را هم خسته کرده است و اسرائیل تا زمان نابودی مقاومت نباید جنگ را متوقف کند.
ممکن نیست کسی را که از پیروزی ما در جنگ تموز خرسند شد با آنکه از این پیروزی افسرده و غمگین شد برابر بدانیم. امروز هم همین است، ممکن نیست کسی را که در کنار لبنان بود تا کشور بتواند حقش را از میدانهای نفتی و گازی بگیرد، از زمین و آسمانش دفاع کند، با هر نوع خطر آینده مقابله کند با آن کسی برابر بدانیم که علیه لبنان توطئه کرد، کشور را در محاصره قرار داد و مانع کمک رسانی به کشور شد.
در فلسطین نیز اینگونه است، ممکن نیست گروههای مقاومت و مردم فلسطین کسی را که به آنان کمک مالی، تسلیحاتی، فکری، فناوری، آموزشی و ... کرد، در حوزه رسانه ای، سیاسی و مردمی درکنارشان قرار گرفت و تبعات این حمایت را هم پذیرفت با آنانی برابر بدانند که دست در دست آمریکا و اسرائیل علیه فلسطین، مردم و مقدسات فلسطین و آوارگان فلسطینی توطئه کردند، مانع کمک رسانی به فلسطینیان شدند و جمع آوری کنندگان کمک برای فلسطینیان را بازداشت کردند.
با این حال، طبیعی است شاهد وفاداری گروههای فلسطینی و مردم فلسطین به حاج قاسم و جمهوری اسلام باشیم. در سوریه نیز ممکن نیست کسی که شریک، حامی و تامین کننده مالی جنگ دنیا علیه این کشور است تا سوریه نابود، تجزیه و به جولانگاهی برای حکومت کردن تکفیریها تبدیل شود با آنانی برابر باشد که در کنار این کشور ایستادند، از این کشور حمایت مالی، تسلیحاتی و انسانی کردند، شهدایی را در این کشور تقدیم کردند و چون حاج قاسم و همرزمانش از جوانان سوری در میادین مختلف کشور حمایت کردند.
در عراق ممکن نیست مردم این کشور بپذیرند کسی که سرزمینشان را اشغال، کشورشان را ویران و در خاکشان جنایت کرد و این همه فاجعه برای این کشور به بار آورد، یا آنکه از همه گروههای تکفیری حمایت کرد، هزاران انتحاری و هزاران خودروی بمب گذاری شده را به این کشور فرستاد، از این تروریستهای تکفیری در طول سالها حمایت مالی و تسلیحاتی کرد با کسی برابر باشد که خود به همراه همرزمانش، با پول و سلاح خود، وارد عراق شد تا در کنار مردم این کشور بایستد و از آنان دفاع کند تا بتوانند سرزمینشان را از اشغال نجات دهند و از خطر داعش و گروههای تکفیری که عامل ویرانی، کشتار و غارت عراق بودند، خلاص شوند.
در افغانستان، یمن و دیگر کشورهای جهان نیز این اصل حاکم است. پس دیگر نکته مهم در وفاداری این است که نباید برخی را با برخی دیگر همطراز و مساوی دانست. باید دشمن را از دوست شناخت، اینها شرطهای وفاداری و شرطهای پیروزی است، زیرا خداوند به مردمی که وفادار نیستند و کفران نعمت میکنند، به از دست دادن نعمتها تهدید میکند در شرایطی که اگر شکر گزار باشند به افزون شدن نعمت مژدگانی میدهد.
وفاداری شرط پیروزی، ثبات، حیات، استحکام و مقاومت است. درباره محور اول مبحث میتوانیم این ادعا را داشته باشیم که محور ما، امت ما، جنبشها و احزاب ما، کشورهایی که به نوعی با این محور ارتباط دارند، به صورت مناسب صداقت و وفاداری خود را به این دو سردار بزرگ نشان داده اند و این روند باید ادامه یابد، نه آنکه با پایان سالروز شهادت این سرداران فراموش شود، امروز حاج قاسم، حاج ابومهدی و تمامی شهدا شاخص، ستاره، خورشید و مهتابی هستند که راه را برای ما روشن میسازند و این روشنگری در زندگی ما باید تداوم داشته باشد.
عنوان دوم مبحث، قدرت حضور این حادثه در تحولاتی است که در این یک سال شاهد بودیم، در طول سال این اتفاق قدرتمندانه در ضمیر، احساسات، معادلات سیاسی، امنیتی و نظامی حاضر بود. امروز نیز در منطقه شاهد تحرکاتی هستیم، مثلا اسرائیل اعلام کرد آمادگی ارتشش را به عالیترین سطح افزایش داد، به چه دلیل؟ به دلیل سالگرد ترور شهید حاج قاسم و شهید ابو مهدی المهندس. پس باید گفت این حادثه خود را بر تحولات تحمیل میکند.
امروز منطقه، فضای تنش زایی دارد و هر اتفاقی میتواند منطقه را به سمت سرنوشت غیرقابل پیش بینی سوق دهد، آمریکاییها دست کم در نگرانی و هراس به سر میبرند و به نوعی در وضعیت انتظار قرار دارند تا ببینند چه میشود، در ایران نیز برداشتها این است که ممکن است ترامپ تا قبل از ترک کاخ سفید، کاری انجام دهد، پس کل منطقه در وضعیت هشدار و احتیاط قرار دارد و این به دلیل قدرت حضور حادثه ترور سرداران در تحولات منطقه است.
به شما میگویم که این حادثه همچنان قدرتمندانه در تحولات حاضر خواهد بود. در این جا باید به نکته مهمی اشاره کنم، زیرا برخی از مردم در لبنان یا غیر لبنان اندیشه اشتباهی دارند، مثلا در موضوع واکنش به شهادت حاج قاسم سلیمانی برداشت برخی این است که ایران در این زمینه به آنانی که، این اندیشهها از آنان به گروههای وابسته به تهران تعبیر میکنند، تکیه دارد، یا به دوستان و هوادارانش اعتماد دارد، اما تهران از هیچ یک از این گروهها چیزی نخواسته و نخواهد خواست، ایران اگر تصمیم به واکنش نظامی داشته باشد یعنی مثل آنچه که درباره پایگاه عین الاسد انجام داد، این واکنش را انجام خواهد داد، اگر بخواهد امنیتی واکنش نشان دهد، واکنش امنیتی مناسب خواهد داشت.
ترور شهید دکتر فخری زاده، دانشمند بزرگ هستهای ایران، یک عملیات امنیتی بود، اگر ایران میخواست واکنش نظامی نشان دهد از همان ساعات یا دست کم روزهای اولیه چنین میکرد چنانچه پس از ترور شهیدان سلیمانی و المهندس، پایگاه عین الاسد را هدف قرار داد. در این میان، اگر دوستان وفادار به ایران و شهدا، بخواهند کاری انجام دهند در واقع با تصمیم خودشان عمل میکنند، اما آنچه که میخواهیم دوست و دشمن و حتی تحلیلگران بدانند و در تحلیل هایشان اشتباه نکنند این است که ایران ضعیف نیست. این کشور قدرتمند است، اگر بخواهد واکنش نظامی مناسب داشته باشد، اگر بخواهد واکنش امنیتی مناسب داشته باشد چگونگی، زمان و مکانش را مشخص میکند.
برخی در لبنان و منطقه ایران را با برخی از دوستانشان در کشورهای منطقه قیاس میکنند، اما ایران اینگونه نیست، ارباب شما ترامپ درباره دوستان منطقهای شما میگوید، «اگر ما از شما حمایت نکنیم طی دو هفته فرو میپاشید، اگر از شما دفاع نکنیم پس از سه هفته باید فارسی صحبت کنید»، دوستان شما اینها هستند به همین دلیل است که این دوستان به آمریکا و غیر آمریکا، مثل گروههای تکفیری، نیاز دارند و باید با تامین مالی باندهای تبهکار و مزدور، مدافعانی برای خود، برای حفاظت از مرزها و حتی موسساتشان دست و پا کنند، اما ایران قدرتمند است و حتی به دوستان و هم پیمانانش هم نیاز ندارد.
عنوان سوم مبحث ما در سالروز شهادت سرداران، تاکید بر این مطلب است که محور مقاومت توانست آسیبهای این ضربه سخت را مهار و جمع کند، ما اعتراف میکنیم که این حادثه، ضربه بزرگی برای ما بود، زیان بزرگی برای ما بود، اما محور مقاومت توانست موضوع را مدیریت کند، برداشت آمریکاییها و اطرافیانشان این بود که وقتی قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را از میان برداریم، اوضاع عراق به سود آنها فرو میپاشد، محور مقاومت فرو میپاشد، چون حاج قاسم بسان حلقه نگهدارنده کشورها و جنبشهای محور مقاومت است، پس وقتی این حلقه از میان برداشته شود کشورها و جنبشهای مقاومت از هم جدا خواهند شد، اما در عمل دیدیم که این خطر مهار و مدیریت شد.
ما بر اساس فرهنگ و تاریخ خود میدانیم چگونه تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم، میدانیم چگونه خون به ظلم ریخته شدهای را که ظالم گمان میکرد با ریختنش موجب نومیدی، افسردگی و عقب نشینی و ضعف ما خواهد شد به انگیزه قوی برای تداوم، ثبات و پیمودن راهمان قرار دهیم تا احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم.
در همین زمینه به آمریکایی ها، اسرائیلیها و همه آنانی که در محور این دو جای دارند و سرداران ما را به شهادت میرسانند یا برای ترور رهبران، اندیشمندان و شخصیتها و کشتار مجاهدان، زنان و مردانمان توطئه چینی میکنند، میگوییم امام خمینی (قدس سره) فرمودند، بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود، پس اگر ما را بکشند ملت ما هوشیارتر و بیدارتر میشود، این جمله ورد زبان سید عباس موسوی در لبنان بود، بنگرید که حزب الله قبل از شهادت سید عباس چگونه بود و پس از شهادتش چگونه شد، چون خون سید عباس و شهادتش، به مسیر و روش ما قدرت و عزت بخشید، نتیجهای که درباره دیگر شهدای ما نیز مصداق دارد.
دبیرکل حزب الله لبنان، تاکید کرد، محور مقاومت با یاری الهی، سرانجام پیروز خواهد شد. سید حسن نصرالله در ادامه سخنرانی خود که از شبکه تلویزیونی المیادین پخش میشد، گفت: مسئله آخری که میخواهم اضافه کنم، آن است که وقتی رهبران ما را میکشید ما سرسختتر و با صلابتتر میشویم و پایبندی ما به حق بیشتر میشود.
احساس مسئولیت ما بیشتر میشود، زیرا شاهد هستیم در راهی که در آن حرکت میکنیم، این مردان بزرگ را از دست دادیم و در این شرایط چگونه ممکن است این راه را رها کنیم. به همین علت، هر کسی که امیدوار است با کشتن، ترور، جنگ ها، خودروهای بمبگذاری شده و نیز هر کسی که امیدوار است با محاصره و تحریم خواهد توانست عزم و اراده ما را مخدوش کند، در توهم قرار دارد. بعدا درباره تحریمها سخنانم را پایان خواهم داد.
چهارمین مسئله، آن است که ما امروز حاج قاسم سلیمانی را یک قهرمان جهانی میدانیم. شاید در ایران او را قهرمان ملی بدانند، ما او را یک قهرمان و نماد جهانی میدانیم. او نماد فداکاری، اخلاص، ایثار، وفاداری، دفاع از مستضعفان و مظلومان، چه مسلمان و چه غیرمسلمان بود.
حاج قاسم سلیمانی در همه نبردها و در همه زندگی اش، فقط از شیعیان دفاع نکرد. بلکه از شیعیان، سنی ها، فلسطین، سوریه، عراق و از افغانستان، از مسیحیان، از مسلمانان و اتباع ادیان و دیگر ملتها و از ونزوئلا دفاع کرد.
او از هر کشور یا ملتی که ممکن است محاصره شود، مستضعف باشد یا هدف توطئه قرار گیرد، دفاع میکرد. او در صحنهها حضور داشت. این ویژگیهای متنوع، بزرگ و گرانقدر در شخصیت این فرمانده، به او این شایستگی را داده بود که یک نماد جهانی و یک قهرمان جهانی باشد. همه مبارزان و مجاهدان این جهان به او اقتدا میکنند.
در کنار او شخصیتهای بسیار بزرگی قرار داشتند که ابومهدی المهندس در عراق، حاج عماد مغنیه و سید مصطفی بدرالدین در لبنان و سوریه، شهدای فرمانده در فلسطین، شهدای فرمانده در یمن و فرماندهان شهید در دیگر میدان ها، قهرمانان ملی در کشور و امت شان بودند، اما جلوتر از همه آنها حاج قاسم سلیمانی قرار دارد، زیرا او در همه این میدانها حضور داشت.
او با قدرت و تاثیرگذاری در همه این صحنهها حضور داشت. ما در اینجا بزرگنمایی نمیکنیم و به دنبال اسطوره سازی نیستیم. تا الان آنچه از اقدامات حاج قاسم سلیمانی و شخصیت او، جهاد، شب زنده داری، تلاشها و فداکاری او آشکار شده است و از موفقیتهای او و همه برادرانی که در میدانهای مختلف در کنار او بودند، بسیار کوچک است. مسایلی وجود دارد که شاید سخن گفتن درباره آنها درست نباشد، اما در آینده درباره آنها سخن گفته خواهد شد. در نخستین سالگرد این شهادت، خواهان تعامل با نام، شخصیت و با این چهره و با این نماد، در این سطح جهان و امت هستم. آخرین مسئلهای که میخواهم به آن اشاره کنم درباره آینده و ادامه دادن این راه است.
همانطور که گفتم پیامدها و تاثیر این حادثه، اهمیت بسیار زیادی دارد. موضوع اول، بیرون کردن آمریکا از منطقه است. اگر این حادثه تاریخی و عظیم بودن این حادثه تاریخی نبود، این شعار و هدف علنی و جدی که همه ملتهای منطقه باید برای آن تلاش کنند، مطرح نمیشد. حتی بیرون کردن آمریکا از عراق هم مطرح نبود. آمریکاییها داعش را تشکیل دادند. ترامپ گفت کلینتون و اوباما این کار را انجام دادند.
البته منظورش سیا و پنتاگون یعنی دولت اوباماست که داعش را به وجود آوردند و ایجاد کردند. من یک مسئله خنده دار به خاطرم آمد. زمانی که ابتدا داعش پدیدار شده بود، بعضی روزنامه خلیج فارس یا اتاق سیاه موجود در خلیج فارس، مقالههایی منتشر کردند که دیداری در مرزهای ایران و افغانستان با حضور سه نفر یعنی بنده، حاج قاسم سلیمانی و اسامه بن لادن برگزار شد و تصمیم گرفتیم، داعش را تشکیل دهیم.
ببینید سطح حماقت، کودنی و کوته نگری در رسانههای محور مقابل تا کجاست. زمانی که ترامپ گفت آمریکاییها داعش را ایجاد کردند، زیرا اهدافی مرتبط با عراق و سوریه و همه منطقه داشتند. به اعتراف یکی از ژنرالهای بلندپایه آمریکایی، داعش را ایجاد کردند و سخنان او در شبکههای اجتماعی وجود دارد. حتی خود کلینتون هم چنین حرفی زد. اما این ژنرال بازنشسته آمریکایی که فرمانده نظامی در ناتو بود، به طور مشخص گفت، داعش ایجاد شد تا ارتش آمریکا به عراق بازگردد.
یعنی اشغالگری به عراق به شیوه متفاوت بازگردد. این ترور، ملت عراق را بر آن داشت تا به خیابانها بیایند. یکی از بزرگترین تظاهراتها در تاریخ ملت عراق، تظاهراتی بود که پس از ترور برگزار شد و مردم خواستار بیرون کردن نیروهای آمریکایی شدند. مصوبه پارلمان عراق، اهمیت بسیار زیادی دارد و باید دولت عراق اجرای آن را پیگیری کند. گفته میشود این نیروها در مدت یک سال یا دو سال از عراق خارج خواهند شد یا آمریکاییها وعده داده اند که در مدت سه سال از عراق بیرون بروند. این جزئیات به خود عراقیها ارتباط دارد. اما این حادثه، نیروهای آمریکایی را در مسیر خروج از عراق قرار داد. عراقیها خودشان این مسئله را با همه ابزارهایی که مناسب میبینند، پیگیری میکنند.
بنابراین این یک هدف است که به مرحله آینده ارتباط دارد. موضوع دوم، قصاص عادلانه است. امام خامنهای دام ظله، به طور مشخص و روشن، دایره را مشخص کرد که هر کسی فرمانده حاج قاسم سلیمانی و فرمانده حاج ابومهدی را شهید کرد، هر کسی دستور داد و هر کسی اجرا کرد، مشمول قصاص عادلانه میشوند.
درست است که این کار در درجه اول درباره حاج قاسم مسئولیت ایرانیها و درجه اول درباره حاج ابومهدی مسئولیت عراقیهاست، اما میخواهم این حرف چند روز پیش در مصاحبه با المیادین را باز هم تکرار کنم که همچنین مسئولیت هر آزادمرد، شرافتمند، مجاهد و مبارز و وفادار در کره زمین است تا در اجرای این قصاص، شریک باشد. سومین موضوع، ادامه دفاع از کشورها، ملتها و جنبشهای مقاومت در برابر همه تهدیداتی است که ممکن است ایجاد شود.
شاهد احیای بعضی از این گروههای تکفیری در عراق و سوریه هستیم. اخیرا داعش عملیاتهای خطرناکی اجرا کرد. موضوع چهارم هم فلسطین، قدس، مقدسات و حقوق طبیعی ماست و باید همچنان در کنار این ملت بزرگ و با کرامت بایستیم. این محور، این راه و این نبرد را تکمیل خواهد کرد. البته هر کسی در کشور خودش و مناسب با شرایط کشور خودش و با در نظر گرفتن منافع ملی اش این کار را انجام خواهد داد.
ما این کار را انجام دادیم و انجام میدهیم. این محور را رهبران آن در کشورهای مختلف با درایت، حکمت و با درک شرایط یکدیگر و با دقت و با مسئولیت، هدایت میکنند و آنطور که عدهای تصور میکنند، نیست. اگر این شرایط نزد رهبران محور نبود، این همه دستاورد و پیروزی به دست نمیآمد و این همه شکست به دیگر طرحها تحمیل نمیشد. طرحهایی که نگران و با مشکل روبرو هستند و دورنمایی ندارند. ما با منطق، دلایل، برهان و با حجت، دورنمای مشخصی داریم و این مسئله ادعا نیست، شعار نیست و برای دادن روحیه توخالی نیست.
درباره نخستین سالگرد شهادت دو فرمانده بزرگ اکتفا خواهم کرد. اما درباره پرونده لبنان احساس کردم، اگر بخواهم پیش از پایان زمان سخنرانی به آن بپردازم، به زمان بیشتری نیاز دارد. به همین علت، اگر ان شاء الله زنده باشم، چند روز دیگر پنج شنبه یا جمعه به صورت مفصل درباره مسئله لبنان سخنرانی خواهم کرد. آن سخنرانی درباره مسئله تشکیل دولت، مسئله بندر و امور جدید تحقیقات و ورود آمریکاییها به مسئله بندر و امور جدید قضایی در این مسئله، اوضاع معیشتی و روزمره و جمعیت قرض الحسن خواهد بود. اطلاعات ما نشان میدهد آمریکاییها صدها هزار دلار به بعضی شبکههای تلویزیونی پول دادند تا گزارشهایی درباره جمعیت قرض الحسن تهیه کنند.
با توجه به اینکه جمعیت قرض الحسن مورد توجه رسمی، سیاسی و رسانهای قرار گرفته است و من درباره آن سخن خواهم گفت. بانکها و سپرده گذاران، تحریم ها، گزینههای سیاسی، گزینههای اقتصادی از جمله دیگر مسایل مطرح در سخنرانی آینده خواهد بود. سخنرانی آینده به طور کامل درباره مسایل لبنان و پروندههای لبنان خواهد بود. به ترسیم مرزها، اوضاع در برابر دشمن اسرائیلی، مقاومت، نفت و گاز هم اشاره خواهم کرد. ان شاء الله در سخنرانی آینده به این مسایل متمرکز خواهم شد.
میخواهم با یک توصیه و نصیحت به کسانی سخنرانی ام را پایان دهم که به فکر محاصره و تحریم هستند. از برادران خواستم فهرستی آماده کنند که فهرستی طولانی آوردند. در سالهای گذشته به ویژه در سال گذشته و در ماههای گذشته، آمریکاییها با نزدیک شدن به پایان کار دولت ترامپ، همانطور که کشورهایی را به سوی عادی سازی روابط کشاندند، به دنبال کشورهایی هستند که حزب الله را در فهرست تروریسم و تحریمها قرار دهند و این مسئله را پیگیری میکردند تا جایی که به سراغ کشورهایی رفتند که اسم آنها را نشنیده بودیم و اگر هم شنیده بودیم، چیزی درباره آنها نمیدانیم.
نمیخواهم هیچ کشوری را کم اهمیت جلوه دهم، اما به عنوان مثال اگر از ملت لبنان سوال کنید، اسلوونی چیست؟ ممکن است بگویند نام یک کشتی، جزیره یا هتل است. کشورهایی هم هستند که هیچ کسی نامی از آنها نشنیده و آنها را نمیشناسد، اعلام کردند حزب الله را در فهرست تروریسم قرار میدهند. اینکه ما از کجا فهمیدیم، ما از آمریکاییها شنیدیم. مایک پمپئو تلفن را بر میدارد و از آنها تشکر میکند که کار بسیار خوبی انجام دادید. او خودش میداند که این کار هیچ تاثیری ندارد، اما هدف روانی را دنبال میکنند که لبنانیها یا حزب الله احساس کنند در محاصره قرار دارند و جهان در حال محاصره آنهاست و در حال منزوی شدن از جهان هستند و جهان آنها را در فهرست تروریسم قرار میدهد.
زیرا این کار بخشی از نبرد برای وادار کردن ما به تسلیم شدن است. اجازه بدهید با سخنان معنوی این سخنرانی را پایان دهم. ما در فرهنگ مان به خداوند ایمان داریم و اینکه ملکوت آسمانها و زمین در دست اوست و همه چیز در دستان خداوند سبحان قرار دارد. ما به تکلیف خودمان عمل میکنیم. ما بنده او هستیم و او را در نماز و جهاد عبادت میکنیم. زمانی که او را عبادت میکنیم و از او اطاعت میکنیم، سرباز او میشویم و با توجه به آنکه سرباز او هستیم، بخشی از سربازان او در این جهان میشویم و فقط خود خواست که سربازانش را میشناسد.
حتی اگر ما را در یک زمین کوچک محاصره کنید، ما احساس نخواهیم کرد که در محاصره هستیم، زیرا احساس میکنیم زمین، کوه، دشت ها، خاک، رودخانه ها، دریاها، اقیانوس ها، ابرها، بادها، خورشید، ستاره ها، هفت آسمان، ملائکه و آنچه که خداوند آفریده است و ما میدانیم یا نمیدانیم، با ماست و احساس میکنیم شما در محاصره هستید. آمریکا با همه عظمتش در محاصره است. دشمنان ما همه در محاصره قرار دارند. این ما نیستیم که در محاصره قرار داریم. هر کسی به خدا ایمان داشته باشد، هرگز احساس نخواهد کرد در محاصره است، حتی اگر همه مساحت جغرافیایی را که در آن قرار دارد، بر روی آن ببندند.
شما در یک نبرد ناکام و شکست خورده شرکت کرده اید که هیچ نتیجهای نخواهد داشت. کشتن باعث تقویت بصیرت، سرسختی و استقامت ما میشود و محاصره هم باعث تقویت اعتماد، توکل و ارتباط ما با منشأ قدرت واقعی میشود که پیروزی در دست اوست. وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (پیروزی نیست مگر از جانب خدا).