تئوری مرد دیوانه دیگر کارآیی ندارد
درحالی فضای تبلیغی رسانه ها از احتمال دیوانگی ترامپ در دقیقه 90 علیه ایران حکایت دارد که احتمال اجرایی شدن اقدام نظامی علیه کشور با توجه به پیامدهای سرنوشت ساز آن، بعید به نظر میرسد.
در این فضای تبلیغی به نشانه هایی چون ورود زیر دریایی آمریکا به خلیج فارس و انتقال بمب افکن های بی52 یا ناو هواپیمابر نیمیتز به منطقه و همچنین احتمال ورود زیر دریایی رژیم صهیونیستی به خلیج فارس اشاره می شود ودر کنار این نشانهها برکناری مارک اسپر و جایگزینی او با کریستوفر میل به عنوان فردی که گوش به فرمان ترامپ است مورد تاکید قرار میگیرد.
در همین حال برخی تحرکات مشکوک در حمله به سفارت آمریکا در بغداد و متعاقب آن هشدار ترامپ به اینکه اگر یک آمریکایی در این حملات کشته شود ایران مسئوول آن است به عنوان مهیا شدن شرایط میدانی برای اقدام احتمالی علیه ایران در نظر گرفته میشود.
البته در فضای رسانه های بیگانه این احتمال به رویکرد ترامپ درباره برجام ربط داده و وانمود می شود که ترامپ سعی خواهد کرد در دقیقه 90 با اقدام نظامی علیه ایران، دولت بایدن را در وضعیتی قرار دهد که دیگر نتواند به برجام باز گردد.
البته برخی تحلیلگران نیز تحرکات نظامی آمریکا را در چارچوب بازدارندگی و جلوگیری از عملی شدن پاسخ ایران به ترور سردار سلیمانی و محسن فخری زاده ارزیابی و این احتمال را مطرح می کنند که ممکن است ایران پیش از پایان کار ترامپ در کاخ سفید، دست به انتقام بزند.
برخی دیگر از کارشناسان و تحلیلگران نیز همه این تحولات را یک سناریو برای حضور نظامی رژیم صهیونیستی در خلیج فارس و عادی سازی این اتفاق با ترساندن ایران تحلیل می کنند که به این حضور نامشروع واکنش نشان ندهد.
با توجه به شرایط میدانی به نظر می رسد تئوری مرد دیوانه دیگر کارآیی ندارد و توانمندیهای نظامی ایران مانع از آن است که حتی فردی با ویژگی های ترامپ جرات آن را نداشته باشد که بخواهد علیه ایران دست به اقدام نظامی حتی از نوع محدود بزند.
در این ارتباط به چهار اصل مهم اشاره می شود :
اصل اول تجربه جنگ های گذشته آمریکا در افغانستان و عراق است.
آمریکا در افغانستان در شرایطی دست به اقدام نظامی زد که این کشور دستخوش جنگ داخلی بود. حکومت طالبان و القاعده مشروعیت بین المللی نداشتند و بخش زیادی از مردم افغانستان هم مخالف طالبان بودند.
در لشکر کشی آمریکا به عراق هم زمانی اقدام نظامی اجرا شد که در ابتدا دولت بغداد خلع سلاح شد یعنی ابتدا از طریق سازمان ملل همه موشکهای این کشور خنثی و تسلیحات شیمیایی آن مصادره شد، فرماندهان جنگی همه با رشوه و پیام های تشویقی و تهدید از جنگ کنار کشیدند و مهمتر از همه اینها اینکه دولت بغداد پشتیبانی مردم را نداشت و بخش زیادی از معارضان مسلح در سقوط صدام نقش داشتند و علاوه بر اینها آمریکا در آخر هم دست به ائتلاف بین المللی برای اجرای نقشه اشغال عراق زد.
سوال اینجاست که آیا ایران اکنون چنین شرایطی را دارد که آمریکا جرات عملی کردن اقدام نظامی را داشته باشد؟ پاسخ روشن است خیر.
اشاره به توانمندی های ایران و یکپارچگی محور مقاومت از ایران گرفته تا عراق، سوریه، یمن و لبنان و فلسطین در کنار نیروهای نا شناخته ای که در اختیار ایران هستند عوامل باز دارنده ای هستند که حتی ترامپ را در سرجایش خواهد نشاند.
اصل دوم بر ائتلاف سازی امریکا برای تهاجم نظامی علیه کشور های دیگر مبتنی است . در حال حاضر امریکا به دلیل سیاست های یکجانبه و غیر قانونی ترامپ در انزوا قرار دارد وبه هیچوجه امکان ائتلاف سازی علیه ایران وجود ندارد. شکست امریکا در شورای امنیت برای تمدید تسلیحاتی ایران یا استفاده از مکانیسم ماشه دو نمونه از این انزواست.
اصل سوم با شکست امریکا در دولشکر کشی به افغانستان وعراق ارتباط دارد که در آخر مجبور است بدون هیچ دستاوردی هر دو کشور را ترک کند.
اصل چهارم به از دست دادن نیرو ربط دارد بطوریکه باید گفت امریکا در صورتی به جنگ وارد می شود که تلفات نامحسوسی بدهد در حالیکه ابعاد جنگ با ایران خارج از جغرافیای کشور بوده و با هدف قرار دادن همه منافع امریکا در منطقه و سراسر جهان , این کشور با از دست دادن نیروهای زیادی مواجه خواهد شد و البته در این میان تکیه گاه این کشور در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی در صورت وقوع هر گونه حماقتی با حجمی از آتش گسترده روبرو خواهد شد و به دلیل اینکه این رژیم فاقد عمق استراتژیک بوده, چنین جنگی معلوم است که چه سرنوشتی برایش رقم خواهد زد.
اما درباره ارزیابی دوم که این فضای سنگین رسانه ای به منظور جلوگیری از پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی به دلیل دست داشتن در ترور محسن فخری زاده است باید گفت که این تحلیل در خور توجه است.
امروزه رژیم صهیونیستی به دلیل شکست ترامپ در انتخابات، بحران سیاسی و اقتصادی در داخل و دستیابی اضلاع محور مقاومت به سلاح های جدید از جمله موشک های نقطه زن که می توانند تمام خاک سرزمینهای اشغالی و اهداف راهبردی چون تاسیسات شیمیایی حیفا و تاسیسات هستهای دیمونا و همچنین مراکز سیاسی و نظامی این رژیم در تل آویو و دیگر نقاط را هدف قرار دهند در ضعف قرار دارد.
اکنون تنها یک اراده لازم است تا رژیم صهیونیستی را برای همیشه سرجای خود بنشاند. اعلام آمادگی مقام های یمنی برای هدف قرار دادن منافع رژیم صهیونیستی، سخنان اخیر سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله مبنی بر در اختیار داشتن هزاران موشک نقطه زن و همچنین رزمایش روز سه شنبه گروههای مقاومت در نوار غزه و مسلح بودن آنها به انواع موشک هایی که می تواند حتی تل آویو را هدف قرار دهد تا همراهی افکار عمومی در داخل ایران و مطالبه از مسئولان برای گرفتن انتقام خون شهید فخری زاده و دیگر دانشمندان هستهای کشور همه از این حکایت دارد که محور مقاومت دست بالا را دارد. به ویژه اینکه اگر این اراده عملی شود به سرعت افکار عمومی منطقه و جهان اسلام با محور مقاومت همراه خواهد شد و همه طرحهای عادی سازی با شکست روبرو خواهد شد.
در باره ارزیابی سوم باید گفت اگر اراده پاسخگویی به رژیم صهیونیستی عملی نشود تردیدی وجود ندارد که این رژیم جرات آن را پیدا کند و به حضور نظامی در خلیج فارس نیز جامه عمل بپوشاند و شاید ادعاها در خصوص حرکت زیردریایی این رژیم به سوی خلیج فارس برای محک زدن ایران باشد.
در چنین شرایطی اکنون باید گفت تنها این محور مقاومت است که دست بالا را دارد و باید منتظر ماند و دید در چه زمانی اراده خود را برای گرفتن انتقام و دفاع مشروع در برابر اقدامات تروریستی و جنگی رژیم صهیونیستی عملی خواهد کرد؟
------------------------------------------------
رضا محمدمراد