یادداشت پژوهشی
حلقههای مفقوده امنیت در افغانستان
بیش از ۱۹ سال از حضور نظامی امریکا در افغانستان میگذرد و حاصل این سیاستهای جنگطلبانه در طول این دو دهه، تنها افزایش خشونت و تشدید جنگ بوده است و بس.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: بیش از 19 سال از حضور نظامي امريکا در افغانستان می گذرد و حاصل اين سیاستهای جنگطلبانه در طول این دو دهه، تنها افزایش خشونت و تشدید جنگ بوده است و بس. سال هاست که حضور نيروهاي ائتلاف به رهبري امريكا در افغانستان نه تنها صلح و ثبات به ارمغان نياورده، بلکه فقط آمار هر روزه کشته ها و آواره هاي غیرنظامی را افزايش داده است.
کمتر روزي است که عملياتي عليه اين ملت مظلوم چه از جانب نيروهاي امريکايي و متحدين آن و چه از سوي تروريست ها و نيروهاي افراطي به وقوع نپيوسته باشد. "بمب گذاریهای بی وقفه" ، "عملیات نظامی بی رحمانه"، "حملات هوایی و خانههای آتش گرفته"، "شکنجه و قتل عام غيرنظاميان" ، "قربانی شدن مکرر مردم عادي بهویژه کودکان با حملات پهپادی و یا عمل كردنِ چاشنيِ مواد منفجر باقیمانده از جنگ" و جنايت هايي كه حتي تكرار هر روزه آن نه تنها از زهر غم و اندوه آن نمي-كاهد، بلكه همواره هراس بي پاياني را از این بحرانِ ناتمام در ذهن و قلب اين ملت باقی گذاشته است.
به رغم شکست كاخ سفيد در تحقق صلح در کشور افغانستان و کنترل تقریباً نیمی از خاک کشور به دست نیروهای طالبان، همچنان حملات هوایی ائتلاف بین الملل به رهبری آمریکا به ويژه در سالهای اخير در اين كشور با افزایش بی سابقهای همراه بوده و بارها هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا مناطق مختلف افغانستان را بدون درخواست کابل، آماج حملات هوایی خود قرار دادهاند. این در حالی است که داعش نیز بعد از شکست در سوریه و عراق، به فعالیتهای تروریستی و جنگ و خونریزی در افغانستان ادامه می دهد. شاید بتوان افق های ناگشوده و حلقه های مفقودی برای حل این بحران و جنگ ناتمام را در دو عامل ملی و فراملی برشمرد.
عوامل ملی
هویت: ساكنان افغانستان هم در هویت سازی و هم در اعمال برابری حقوق اجتماعی بر اساس قانون اساسی با تنش هایی روبرو هستند، چرا که در این كشور همواره "نگاه قومی" بر "نگاه ملی" تقدم داشته و عمده مشكلات جاری بر آمده، از نبود باور به همین هویت ملی است. شاید نخستین گام برای ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان، توافق دوباره بر روی تعریف عاقلانه و منطبق بر زمان از هویت ملی باشد. زیرا با رسیدن به این تعریف می توان مشاركت مردمی برای تامین منافع ملی حتی برای مقابله با قانون شكنان قومی را تسهیل کرد.
تشتت آرا: این عامل در واقع برآیندی از عامل نخست است، چرا که گروه های مسلح به ویژه طالبان خاستگاه قومی مشخصی در جامعه افغانستان دارند، لذا مراكز پشتیبانی در ابعاد معنوی (فکری) و مادی (تسلیحاتی)، محل اختفاء ، تردد و ... همواره در هاله ای از ابهام است.
معضلات اجتماعی: مشكلات اقتصادی، كم سوادی و سوء استفاده از عقاید اسلامی باعث می شوند تا مردم عادی و به ویژه جوانان و نوجوانان در دام گروه های تروریستی و مافیای مواد مخدر افتاده و از آنان به عنوان مهاجمان انتحاری استفاده شود. در واقع معضلات اجتماعی از عوامل اصلی یارگیری تروریست ها و حامیان آنان در بین عامه مردم است.
فقدان اعتماد: وجود بیاعتمادی اجتماعی همواره یکی از بزرگ ترین عوامل ایجاد بحران در وضعیت افغانستان بوده و هست. این عامل که به دلایل مختلف روز به روز در حال افزایش می باشد، باعث شکلگیری طبقات مختلف در افغانستان شده است. طبقاتی که هر یک به دنبال همگرایی طبقاتی خود بوده و طبقههای دیگر را با خود دشمن میدانند و در نتیجه سبب شکلگیری بحرانهایی بزرگ در سطح جامعه میشوند.
عامل فراملی
امریکا: در کنار مشکلات و معضلات داخلی افغانستان، سیاست های جنگ طلبانه و یکجانبه گرایانه کاخ سفید را می بایست از عوامل اصلی "شکل گیری"، "تسریع" و "تسری" این جنگ ناتمام برشمرد. چرا که امریکا نه تنها تشدید کننده و محرک عوامل داخلی است، بلکه حضور این مهمان ناخوانده، دو دهه آسایش و امنیت را از جامعه افغانستان ربوده است. امریکا جدای از حضور فیزیکی در افغانستان و ایجاد پایگاه و حملات زمینی و هوایی، هم بانی اصلی ناامنی و جنگ در این کشور است و هم با حمایت های مادی و معنوی از گروه های مسلح، سیاست متناقضی را علیه گروهای تکفیری و به اصطلاح جهادی در پیش گرفته است. امرالله صالح معاون اول ریاست جمهوری سه شنبه دوم دی ماه در واکنش به تشدید بمب گذاری های اخیر، بر این نکته تأکید کرد که: «تعبیر و تفسیر طالبان از توافق با امریکا در دوحه این است که باید بیشتر بُکشد، تا بیشتر امتیاز بگیرد.»
پیدایش گرو های تکفیری و گسترش عمومی رادیکالیزم و افراطی گرایی، محصول اتاق های فکر امریکا در منطقه غرب آسیا است که البته به مرور زمان و با توجه به شکست سیاست هایی چون "خاورمیانه بزرگ"، تکفیر و سلفی گرایی را در عرصه بین المللی تسری داده است. در واقع داعش نقشی را بازی می کند که زمانی طالبان و القاعده در سال ۲۰۰۱ برای حضور امریکا در افغانستان بازی می کردند.
در مجموع حضور نیروهای آمریکایی طی این دو دهه در افغانستان نه تنها به آسایش و آرامش این ملت مظلوم منتج نشده است، بلکه برآیند این حضور نامیمون افزایش بی سابقه "جنگ و ناامنی"، "انفجار مین"، "بمب کنار جادهای"، "حملات انتحاری به تجمعات مردمی"، انفجار هزاران كيلو مواد منفجره و آتش زا در بين بازار و خانههاي مردم، "ترورهای هدفمند" در کنار "تولید و قاچاق مواد مخدر"، "بیکاری"،" فقر،" "فساد" و غیره بوده است.
فرشته مقدم؛ پژوهشگر اداره پژوهش خبری