چرا برخی کودکان از مهد کودک میترسند؟
کودکانی که پا به مؤسسه یا مهد کودک میگذارند، چند دستهاند.
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، بچهها بسیار حساس و باهوش هستند و احساسات درونی مادر را درک میکنند. اینطور است که بسیار زود به محیطی که مادر به آن چندان اعتماد ندارد، اعتماد نمیکنند.
مربی یک مهد کودک و مؤسسه استعدادیابی، پس از مدتها احساس اینکه مادران چندان از محیطهای اجتماعی کودکان خود خبر ندارند، از مشاهدات خود در مهد کودک از فرزندان آنها نوشته است تا بیشتر با روحیه آنها آشنا شوید:
به نظر گاهی مشت نمونه خروار است و گاهی مشکلات بچه دیگران میتواند همان مشکلی باشد که من با فرزندم دارم.
در این سالها، با کار در مهد کودک بسیار به بچههایی برخورد کردهام که رفتارهایشان در خانه متفاوت از مهد و محیطهای اجتماعیتر بوده است. این است که با خودم قرار گذاشتم، مادران را در جریان آن رفتارهایی که کمتر با آن در ارتباط هستند، قرار دهم و مشاهدات عینی خودم را درباره فرزندانتان با شما در میان بگذارم.
گاهی مشکلات از خود ما شروع میشود و گاهی ناخواسته وسط یک مشکل قرار داریم. اما آنچه مهم بوده، ریشهیابی آن مشکل و حل آن است. برای شروع بد نیست از برخوردم با کودکی که تازه قرار است پا به مؤسسه بگذارد، آغاز کنم. آن زمان که برای نخستینبار کودکانتان را به محل جدیدی، چون مهدکودک یا مؤسسه میآورید و قصد دارید او را چند ساعت از خود دور کنید.
بچههایی که پا به مؤسسه یا مهد کودک میگذارند، چند دستهاند؛ دستهای آنهایی هستند که به مادرانشان چسبیدهاند و با آنها پا به این محیط جدید میگذارند. گروهی از بچهها نیز هستند که بیتوجه به پدر و مادر در اتاقها و محیط مهد میچرخند و به همه جا سرک میکشند. دسته دیگر، آنهایی هستند که اصلا پای خود را به محیط جدید نگذاشته، گریه میکنند و از مادران خود جدا نمیشوند.
کودکان ۳ تا ۵ ساله کمتر از مادر خود جدا میشوند و اگر روز اول بمانند، روز بعد نیز به سختی دوباره وارد میشوند و این قصه روزها ادامه دارد و تکرار میشود. حتی با شرط اینکه مادر آنها در محیط هستند، از کلاسهایشان بیرون میآیند و سرک میکشند تا از حضورشان مطمئن شوند.
همه بچهها بالاخره به شرایط عادت میکنند. این عادت نیز از آن اعتماد سرچشمه میگیرد که مادر آنها به دنبالشان میآیند و آنها را میبرند. اما آنهایی که عادت نمیکنند چه کسانی هستند؟
خانم مطهری، روانشناس کودکان در اینباره میگوید: «در ابتدا باید این را واکاوی کنیم که آیا این ناراحتی و گریه و اضطراب از ترسیدن کودکان ناشی میشود یا مسائل دیگری در این میان دخیل است. بد نیست در این موارد ابتدا به خودمان مراجعه کنیم. به اینکه چه احساسی داریم وقتی کودک خود را به مهدکودک، مدرسه و ... میفرستیم؟ به چهره نگران مادران در آن لحظه که توجه کنید، متوجه میشوید بسیاری از این نگرانی و وابستگیها از ما به عنوان والدین ناشی میشود و بچه به درستی آنها را میگیرد.»
مطهری معتقد است که بچهها بسیار حساس و باهوشند و احساسات درونی مادر را درک میکنند. اینطور است که خیلی زود به محیطی که مادرشان به آن چندان اعتماد ندارد، اعتماد نمیکنند و از ابزار خود برای اعتراض به این وضعیت استفاده میکنند؛ ابزاری، چون جیغ، گریه و غیره.
این روانشناس کودکان به دسته دیگری از بچهها اشاره میکند و میگوید: «اما این درباره همه بچهها صادق نیست. گاهی این بچهها به ترسهایی که والدین به آنها تزریق کردهاند واکنش نشان میدهند. مثلا بچههایی هستند که برای تنبیه به این تهدید میشوند که به دنبالشان نخواهند رفت و آنها را در مهدکودک میگذارند یا تهدید به این میشوند که دیگر دوستشان ندارند و به خانم مربی میگویند که آنها را تنبیه کنند.»
او افزود: «همه این موارد به اضافه موارد دیگر میتواند انگیزه بچهها را نسبت به مهد و مدرسه رفتن کم کند و بر استرسهای پایدار بچهها از همین دوران کودکی دامن بزند.»