خطبه ۱۹ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه را در این مطلب وب گردی دنبال کنید.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ در این مطلب وب گردی قصد داریم، خطبه شماره ۱۹ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتی را مرور نماییم، ضمنا صوت خوانش حکمت و ترجمه آن ضمیمه شده است.
۱۹- و من کلام له (علیه السلام) قاله للأشعث بن قیس و هو على منبر الکوفة یخطب، فمضى فی بعض کلامه شیء اعترضه الأشعث فیه، فقال یا أمیر المؤمنین، هذه علیک لا لک، فخفض علیه السلام إلیه بصره ثم قال: مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ أُخْرَى فَمَا فَدَاکَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُکَ وَ لَا حَسَبُکَ وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَى قَوْمِهِ السَّیْفَ وَ سَاقَ إِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ أَنْ یَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا یَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ. قال السید الشریف: یرید (علیه السلام) أنه أسر فی الکفر مرة و فی الإسلام مرة؛ و أما قوله (علیه السلام) دل على قومه السیف فأراد به حدیثا کان للأشعث مع خالد بن الولید بالیمامة غر فیه قومه و مکر بهم حتى أوقع بهم خالد و کان قومه بعد ذلک یسمونه عرف النار و هو اسم للغادر عندهم.
(امام در مسجد کوفه در سال ۳۷. هجرى سخنرانى مى کرد، اشعث بن قیس به یکى از مطالب آن اعتراض کرد و گفت این سخن به زیان شما، نه به سود تو است، امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود):
سوابق تاریخى نکوهیده أشعث بن قیس چه کسى تو را آگاهاند که چه چیزى به سود، یا زیان من است لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان، بر تو باد اى متکبّر متکبّر زاده، منافق پسر کافر سوگند به خدا، تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام، اسیر شدى، و مال و خویشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فریادت برسد. آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپارد، و مرگ و نابودى را به سوى آنها کشاند، سزاوار است که بستگان او بر وى خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند. مى گویم: (منظور امام علیه السّلام این است که اشعث ابن قیس یک بار وقتى که کافر بود اسیر شد و بار دیگر آنگاه که مسلمان شد و شمشیرها را به سوى قبیله اش راهنمایى کرد، مربوط به جریانى است که اشعث قبیله خود را فریب داد تا خالد بن ولید، آنها را غافلگیر کند و از دم شمشیر بگذراند که پس از آن خیانت او را با لقب «عرف النّار» (چیزى که آتش را بپوشاند)، مى نامیدند و این لقبى بود که به نیرنگ باز مى دادند.