تصمیمسازان پشتپرده در سیاست خارجی آمریکا
سیاست و قدرت در ایالاتمتحده به دلیل ساختار سیاسی غیرمتمرکز و توزیعی، متأثر از حضور و فعالیت دو دسته بازیگران «رسمی» و «غیررسمی» است. بازیگران رسمی در مرحله «تصمیمگیری» و اجرا و بازیگران غیررسمی در مرحله حساس «تصمیمسازی» تأثیرگذار هستند.
به بیان سادهتر آمریکا، محل عرضاندام و خودنمایی بازیگران غیررسمی گوناگون است که همواره تلاش میکنند با در نظر گرفتن منافع خود، نقش مؤثری درصحنههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و غیره این کشور بر عهده داشته باشند. مثلاً وقتی گفته میشود رئیسجمهور در آمریکا نماینده فرضاً کارتلهای نفتی و تسلیحاتی و غیره است، سخن گزافی نیست و به پدیدهای اشاره دارد که در این کشور از سابقه دیرینه و پایدار برخوردار است.
بازیگران غیررسمی قدرت
در تاریخ معاصر آمریکا کمتر انتخابات (کنگره، سنا و ریاست جمهوری) و یا استراتژی یا قانون مهم سیاست خارجی و یا داخلی را میتوان سراغ داشت که در تحقق و یا تصویب و اجرای آن، بازیگران غیررسمی پشت پرده قدرت از عناصر اصلی و ذینفع آن نباشند؛ بهویژه گروهها و مؤسساتی که از ثروت و نفوذ بالایی برخوردارند و افزایش و بقاء ثروت و منافعشان منوط به حضور عناصر و گزینههای همراه و همکار در سیستم قدرت و سیاست آمریکاست. در ادامه به بررسی سه بازیگر غیررسمی قدرت و سیاست در آمریکا میپردازیم.
الف) آیپک و لابی یهود
در این زمینه «آیپک» (کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا) یکی از متنفذترین و قدرتمندترین تشکیلات مؤثر در پشت پرده قدرت در آمریکاست که با عملکرد فراحزبی دقیقاً در راستای منافع اسرائیل فعالیت میکند. آیپک که در دهه 1950 کار خود را آغاز کرد، یک جبهه متحد از یهودیان آمریکا را در حمایت از اسرائیل ساماندهی کرده است؛ جبههای که به قول «دوگ راسینو» استاد تاریخ دانشگاه اوسلو و پژوهشگر صهیونیسم آمریکایی «سیاستمداران آمریکایی در هر سطحی مجبورند، به آن احترام بگذارند». آیپک از طریق تماس و ارتباطات سازنده با اعضای کنگره و سنا و سایر مسئولان بلندپایه شاخه اجرایی، زمینهسازی شکلگیری ابتکارات قانونی به نفع اسرائیل را فراهم می کند که بقا، موجودیت، قدرت و امنیت آن را تضمین میکند.
نفوذ ایپک در نهادهای قدرت (ریاست جمهوری، سنا و کنگره) از طریق تأثیر رأیدهندگان یهودی در انتخابات ناشی میشود. یهودیان علیرغم تعداد اندکشان، کمکهای مالی زیادی در اختیار نامزدهای هر دو حزب قرار میدهند. بهعلاوه میزان شرکتکنندگان یهودی در انتخابات بالاست و آنها در ایالتهای مهمی چون کالیفرنیا، فلوریدا، ایلینویز، نیویورک و پنسیلوانیا متمرکز شدهاند.
جان مرشایمر و استفان والت در کتاب «گروه فشار اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» بر این باورند بهرغم اینکه هیچ ملاحظات استراتژیکی و اخلاقی نمیتواند سطح حمایت فعلی آمریکا از اسرائیل را توجیه کند، اما مدعی هستند که توجیه اصلی برای این وضع غیرعادی، نفوذ لابی یهود در آمریکاست. آنها براین نظرند که لابی اسرائیل در کشاندن آمریکا به جنگ مصیبتبار عراق در سال 2003 و بیثمر کردن تلاش برای برقراری رابطه با جمهوری اسلامی ایران و سوریه نقش عمدهای داشته و دارد. بر این اساس نویسندگان کتاب، آیپک را بهعنوان جهت دهنده اصلی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه معرفی میکنند.
ب) مجتمعهای صنعتی نظامی
«مجتمعهای صنعتی نظامی» از بازیگران غیررسمی دیگری هستند که نقش پیچیدهای در فرآیند تصمیمگیری و سیاست خارجی آمریکا ایفا میکنند. وقتی به فاصله یک روز از پیروزی دونالد ترامپ در سال 2016، ارزش سهام کمپانیهای اسلحهسازی بزرگ آمریکا چون «نورتروپ گرومان»، «لاکهید مارتین» و «ریتون» به طرز قابلتوجهی افزایش پیدا میکند، گواهی بر این ادعاست که کارخانههای ساخت سلاح حتی در تعیین عناصر عالی سیاست و قدرت در آمریکا نیز مؤثر هستند. اینکه در دوره ترامپ، برای نخستین بار دولت آمریکا به انعقاد قراردادهای چند صدمیلیاردی فروش تسلیحاتی با عربستان و برخی حکام عربی اقدام کرده و در برخی مناطق و حوزهها از «میلیتاریستی» شدن سیاست خارجی هیچ ابایی به خود راه نمیدهد، دلیل روشنی بر تأثیر مجتمعهای نظامی صنعتی بر سیاست خارجی آمریکاست. جالب است گفته شود، عناصری که در مراکز سرمایهداری جمهوریخواه قرار دارند، عمدتاً افرادی هستند که در حوزه تولید اسلحه فعالیت میکنند. بهعنوانمثال دوره دولت بوش ازجمله مقاطع مهمی بود که نمایندگان صنایع نظامی حضور پررنگی در مشاغل دولتی و سیاست خارجی داشتند. نقش مجتمع صنعتی و نمایندگان شرکتهای اسلحهسازی در سیاستهای دولتی بهاندازهای است که ریچارد گاردنر، سفیر سابق آمریکا در اسپانیا و ایتالیا، معتقد است آمریکا در شرایط کنونی بیش از آنکه در زمینه جلوگیری از جنگ بکوشد، در زمینه آمادهسازی خود برای جنگ فعالیت میکند!
ج) اندیشکدهها
اندیشکدهها یا اتاقهای فکر که در کنار رسانهها به «قوه چهارم» (در تراز سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه) معروف هستند، ازجمله مؤسسات دیگر پشت پرده قدرت در آمریکا هستند. نقش این مراکز مطالعاتی که فراجناحی و در جهت منافع آمریکا عمل میکنند، اگر از آیپک و مجتمعهای صنعتی نظامی بیشتر نباشد کمتر هم نیست. اندیشکدههای آمریکا که در تصمیمسازی و تنظیم الگوهای رفتاری و تصمیمهای اجرایی در ایالاتمتحده نقش مؤثری دارند، به لحاظ تعداد در دنیا مقام اول را به خود اختصاص دادهاند.
اتاقهای فکر از طریق مشارکت و همکاری با احزاب سیاسی، گروههای ذینفوذ و ساختار حکومتی و شرکتهای خصوصی، تولید اندیشه و راهبرد، برگزاری هماندیشی و اجلاس، انتشار کتاب و مقالات، حضور در جلسات کنگره، مشاوره به سیاستمداران، نگارش مطالب گوناگون در رسانهها و روزنامهها و بر عهده گرفتن مناصب حکومتی توسط کارشناسانشان، به تأثیرگذاری بر ساختار تصمیمسازی آمریکا میپردازند. بهعنوانمثال بروکینگز، رند، شورای روابط خارجی، مؤسسه واشنگتن، آمریکن اینترپرایز، بنیاد دفاع از دموکراسی، هریتیج، جینسا و هادسون ازجمله اندیشکدههای معروفی هستند که نقش بسیار مهمی در تعیین سیاستهای خاورمیانهای آمریکا و ایران دارند.
محققان اندیشکدهها که از ملیتهای مختلف هستند و بر اساس آمار سال 2012 تعداد آنها بالغبر 130 هزار محقق خارجی است، بهطور مرتب توسط سازمانهای دولتی، کمیتههای سنا و کنگره و نهادهای دولتی اجرایی برای تبادلنظر و ارائه گزارش دعوت میشوند. این مراکز فکر نقش مهمی در طراحی و تدوین ایدههایی برای دولت ایفا میکنند. برای نمونه استراتژی طرح مارشال و استراتژی انعطافپذیری ایالاتمتحده در دوران جنگ سرد به ترتیب توسط مؤسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی طراحیشده بود. مؤسسه ابتکار نقش مهمی در سیاستهای آمریکا در قضیه عراق داشت. بنیاد دفاع از دموکراسی از اندیشکدههای دیگر آمریکایی است که نقش ویژهای در تدوین رویکردهای ضد ایرانی در سال 1388 و همچنین راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ دارد.
نقش اتاقهای فکر در ساختار قدرت و سیاست بهاندازهای است که رابرت کرین مشاور نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا میگوید: «این مراکز نقش مهمی در انتخابات ریاست جمهوری و همچنین انتخابات سنا و کنگره ایفا میکنند؛ اما نقش آنها در انتخابات ریاست جمهوری مهمتر است. هیچ رئیسجمهوری نمیتواند در حال یا آینده بدون کمک این مراکز به ریاست جمهوری برسد. این مراکز نقش روشن و ملموسی دررسیدن کلینتون به قدرت بهرغم برتری رئیسجمهور سابق، جرج دبلیو بوش، ازنظر تجربه و گذشته سیاسی داشتند».
سخن پایانی
همانگونه که در این نوشتار بهاجمال به آن پرداخته شد، آمریکا ازجمله کشورهای مهم جهان است که ساختار قدرت و سیاست در آن درهم تنیدگی خاصی با بازیگران غیررسمی و عناصر پشت پرده دارد که این موضوع تا حدود زیادی استقلال نهادهای مهم دولتی و حکومتی را تضعیف نموده است. بهطوریکه اگر گفته شود دولت در آمریکا فارغ از اینکه در اختیار کدام حزب سیاسی است، سخنگو و مجری تصمیمات و القائات مؤسسات و بازیگران غیررسمی است، سخنی منطبق بر واقعیات جاری در این کشور است.
حمید خوشآیند – تحلیلگر مسائل بینالملل